آفتابنیوز : آفتاب: علی اکبر ولایتی وزیر پیشین امور خارجه و مشاور فعلی مقام معظم رهبری در امور بین الملل در گفتگو با جام جم به بیان خاطرات و نکاتی از دوران وزارت خود پرداخته است، بخش هایی از این گفتگو در ادامه می آید:
• در پاسخ به این سوال که«این یقههای دیپلماتیک معروف به یقه آخوندی - که خود شما هم الان دارید- از دوران شما در وزارت خارجه و بین سایر مسئولان باب شد، درست است؟»: اسم این یقهها، یقه آخوندی نیست. این معروف به یقه ولایتی است و من نمونههای مختلف از اینها دارم. این یقهها ابتکار شخصی من بود.ما در وزارت خارجه سعی کردیم لباسی داشته باشیم که مقداری بوی هویت ایرانی بدهد. اوایل دهه ۶۰، در حقیقت بنده با کنار گذاشتن پیراهن یقهدار، این پیراهن را با این مدل (که با آنهایی که یقه صاف دارد، یک تفاوتی دارد و یک منحنی جلویش دارد) سعی کردم با خیاطهایی که کار دوخت این مدل را بر عهده داشتند، صحبت کنیم تا بالاخره حاصل این شد که میبینید. از آن به بعد اسم این یقهها شد یقه دیپلماتیک یا ولایتی. الان شما از خیاط پیراهن بخواهید، میپرسد یقه آخوندی؟ ولایتی؟ دیپلماتیک؟ چه مدلی میخواهید، بعضیها دکمه را بالا میبندند مانند کشیشها.
• دوستان میگفتند در شانزهلیزه این را به «یقه ولایتی» میشناسند، من این را با تردید پذیرفتم تا اینکه چند سال پیش یک گروهی از آمریکاییها که شیعه شده بودند و به ایران آمده بودند، خواستند که با من ملاقات کنند. یکی از آنها که دورگه سیاه و سفید بود، با همان لهجه آمریکایی که سیاهها حرف میزنند، به یقه من اشاره کرد و با زبان خودش گفت: this is V –Collar یعنی«هی این که یقه ولایتیه» و اینکه این یقه آنجا هم منتسب به ولایتی است، این نکته را نشان میدهد که ما هم مثل هر ملت دیگری لازم داریم لباس ملی خود را تعریف کنیم.
• در سال ۱۳۶۰ من نماینده مجلس بودم و از سوی حضرت آیتالله خامنهای که آن زمان رئیسجمهور بودند، به عنوان نخستوزیر معرفی شدم. من جزو هیچ گروهی نبودم، جز حزب جمهوری اسلامی. آن زمان یک گروه متشکل برای مقابله با این انتخاب در مجلس کار کرد که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود، من ایراد به آنها نمیگیرم، خوب نمیپسندیدند که من نخستوزیر باشم، آنها به دنبال نخستوزیری آقای مهندس موسوی بودند. خب معرفی نخستوزیر حق رئیسجمهور بود و حق مجلس بود که رأی بدهد یا ندهد، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با این مخالف بود ولی یک کار فشرده شبانهروزی کردند که این رأی اعتماد به من صورت نگیرد.
• آقای هاشمی رفسنجانی موافق نخستوزیری من بودند ولی خوب نشد، بعداً همانها از آقای موسوی حمایت کردند اما خوب آن زمان هم آقای موسوی، موسوی بعدی و امروز نبود بلکه جزو نیروهای انقلاب بودند، من ایرادی هم به این کار نمیگیرم. خوب نظر مجلس باید جلب میشد، بنده موفق نشدم اما آقای موسوی توانستند و هردو هم قانونی بود.
سخت ترین مذاکره
• درباره سختترین و پیچیدهترین مذاکرهای که در دوران شانزده ساله وزارت امور خارجه داشتهام؛ در مجموع سختترین مذاکره، مذاکرات مربوط به صلح ایران و عراق بود که سال ۶۷ تا ۶۹ طول کشید. عراقیها پایبند به آن چیزی که گفتند نبودند و دیگر اینکه میخواستند چیزی را که در جنگ بهدست نیاورده بودند در مذاکره بهدست بیاورند. عراقیها در جنگ دنبال چه بودند؟ حاکمیت بر شط العرب و اینها میخواستند در مذاکره بهدست بیاورند. قریب به دو سال طول کشید و لطف خداوند بود که صبر کردیم و مقاومت کردیم. این نکتهای است که خیلیها نمیدانند و سختی کار ما هم همین بود.
داستان آن سیگار تاریخی
• در پاسخ به این سوال که« شنیده می شود شما یک برههای بعد از اینکه عراق سال۶۷ به ایران حمله کرد از فرط عصبانیت برای اولین بار سیگار کشیدید، درست است؟»: (با خنده) بله، حالا عرض میکنم. ما برای ساقط شدن هواپیمای ایرباس توسط آمریکا به شورای امنیت شکایت کردیم. از طرف ایران من رفتم و از طرف آمریکاییها بوش پدر که معاون ریباند بود. ما دوتا به شورای امنیت رفتیم مطرح کردیم و آنجا ما از آمریکاییها انتقاد کردیم و به درگیری لفظی من و آقای بوش هم کشید و بعدا هم آمریکاییها محکوم به پرداخت غرامت شدند، ولی خب، جنایت آنها که با دادن پول پاک نمیشد. ما از آنجا که به فرودگاه برگشتیم گفتند که امام تصمیم گرفتند قطعنامه را بپذیرند.
• ما برای ادامه کارها به شورای امنیت رفتیم و روز اول رفتیم دفتر دبیرکل در سازمان ملل در نیویورک و منتظر آمدنش بودیم که یکمرتبه مسئول نمایندگی ما در آنجا، آقای امیر محلاتی، نماینده ما در سازمان ملل یک کاغذی به من داد که منافقین به پشتیبانی عراقیها حمله کردند و در حال پیشروی به سمت کرمانشاه هستند، ما رفته بودیم برای آتشبس و وقتی این خبر را شنیدم آنجا بود که (با خنده) سیگار را تا فیلترش کشیدم و آن سیگار تاریخی شد. در مثل مناقشه نیست، مثل سیگار قوامالسلطنه بود زمانی که با استالین بر سر آذربایجان و قرارداد نفت شمال صحبت میکرد.
• در خصوص حس آن لحظه که امام قطعنامه را قبول کردند؛ هیچ کدام از ما نبودیم که افسوس نخورده باشیم، ولی در عین حال چارهای هم نبود، یعنی در آن شرایط، قبول قطعنامه ۵۹۸، محترمانهترین چارهای بود که ما داشتیم و تبیینی که امام طی اعلامیه بلندبالای تاریخی انجام دادند، مسائل را روشن میکند.
• در خصوص اینکه کسی قبول قطعنامه ۵۹۸ را به امام تحمیل کرد یا این تصمیم خود امام بود، من از جزئیات اطلاعات دقیقی ندارم. اما اینکه کسی به امام تحمیل کرده نیست. ایشان شخصیتی بودند که ضمن اینکه اهل مشاورت بود استقلال رأی خود را داشت و اینطور نبود که کسی برود و چیزی را خلاف مصلحت به امام تحمیل کند البته امام در موردی هم فرمودند که ما فلان کار را کردیم اشتباه شد که شاید در مورد بنیصدر بود.
ملاقات با صدام
• من بعد از جنگ و قبول قطعنامه با صدام ملاقات کردم. صدام با من برخورد محترمانهای داشت، ضمن اینکه ما یک دل خونی از دست آن جلاد داشتیم، چون خواهرزاده من هم شهید شده بود و بالاخره این همه شهید داده بودیم، مردم صدمههای زیادی خورده بودند، من خودم را مقابل چنین آدمی میدیدم. بحث دیدرا در آن مقطع بحث اسرا بود، شاید بیش از ۵۰ هزار نفر اسیر داشتیم، طرف مقابل هم همین حدودها اسیر داشت، حالا اعدادش دقیقا یادم نیست خوب هر اسیری اقلا ۳۰ نفر اعضای خانواده و وابستگان داشت، یعنی شاید حدود میلیونها نفر با اسرا روابط عاطفی نزدیک داشتند، آن وقت این مدت زمانی هم که طول کشید اسرا در بند بودند و باز این مردم صبر کردند که احیانا فشار آنها باعث نشود ما در مذاکره کوتاه بیاییم، من آن اوایل چند مرتبه از طریق حاج احمدآقا از حضرت امام سوال کرده بودم و امام فرمودند به فلانی بگویید که هرچه خودش تشخیص داد.
• در پاسخ به این سوال که «مذاکرات صلح با عراق و سازمان ملل چطور به مسئولان کشور اطلاعرسانی میشد؟»: در هر مذاکرهای یک گروهی متمرکز شده بود و بولتن تهیه میکردیم که یک بولتن مخصوص امام، یک بولتن مخصوص سران سه قوه، یکی مخصوص وزرا و نمایندگان مجلس و همه دوائر مذاکرات را در آن تهیه کردیم که اگر نظری بود به ما بدهند و نقطه به نقطه آن را گزارش میدادیم.
• در پاسخ به این سوال که «یک بحثی هست که وزارت خارجه در مورد شهید تندگویان که وزیر نفت ایران بود مقداری اهمال کرد و میتوانست پیگیری بیشتری برای ایشان انجام دهد، اما نداد این را شما قبول دارید؟»: شهید تندگویان یکی از افراد برجسته و مجاهد فیسبیلالله بود و برای آنها خیلی ارزش داشت، در طول جنگ و مذاکرات ما پیگیر همه کارهای اسرا بودیم. برای شهید تندگویان و اشخاص مختلف پروندههای گوناگون باز کردیم، ولی بعدا اسرای دیگر را که گزارش دادند این بود که در زمان جنگ ایشان زیر شکنجه شهید شد.
عبرتآموزی از مصدق
• در تاریخ معاصر ایران وزیر خارجه ای که برای من عبرتآموزتر و جالبتر بوده باشد؛ دکتر محمد مصدق بود که دورهای وزیر امور خارجه بودند، بعد نخستوزیر شدند و خوب کسی که خیلی انقلابی بود و سر ناسازگاری با استعمار داشت، دکتر سیدحسین فاطمی که اعدام هم شد.
• در پاسخ به این سوال که« عجیبترین شایعهای که راجع به خودتان شنیدید چه بوده؟»: همین اخیرا بود که گفتند من رفتم آمریکا و مذاکره کردم. الان در مذاکرات ۱+۵ آیا آمریکاییها نیستند؟ در زیر چتر سازمان ملل متحد و مجامع بینالمللی ما هیچ مشکلی برای مذاکره نداشتیم. تصمیمگیری اصلی این سیاستهای مربوط به مذاکره با آمریکا که جزو سیاستهای اصولی نظام هست در اختیار مقام معظم رهبری است.
بدیل سازی یک استراتژی اشتباه در قبال سوریه بود
• در پاسخ به این سوال که «یک پیشبینی تاریخی در مورد سوریه بگویید، فکر میکنید بحث سوریه در نهایت به کجا برسد؟»: اگر بخواهیم اظهار نظر واقعبینانه کنیم وضع بشاراسد امروز محکمتر از یک سال پیش و خیلی محکمتر از دوسال پیش است. بعضیها میگویند ما در سوریه به دنبال بدیلسازی میرفتیم، حتما اگر دنبال بدیلسازی میرفتیم یک استراتژی اشتباه بود.
بنا ندارم راجع به انتخابات صحبتی کنم
• در پاسخ به این سوال که« ائتلافی که اخیرا تحت عنوان ۲+۱ با حضور شما و آقایان حدادعادل و قالیباف، مطرح شد، خبرش را تأئید میکنید؟»: من بنا ندارم راجع به انتخابات صحبتی کنم برای اینکه خلاف نظر رهبر معظم انقلاب است و فرمودند ورود زودرس نداشته باشید.
• در سال ۸۴ به کابینه آقای احمدینژاد دعوت نشدم. در سال ۸۴ شما به نفع آقای هاشمی کنارهگیری کردم . آن زمان بر اساس قولی که داده بودم تصمیم گرفتم؛ آقای هاشمی گفته بودند که اگر از اصولگرایان فقط ولایتی بیاید من به نفع ولایتی کنار میروم من هم گفته بودم که اگر آن شرایطی که میگویند فراهم نشد و ایشان آمدند، من به نفع شان کناره میگیرم یعنی مهم ترین نکته در آن مسأله وفای به عهدی بود که بسته بودم.
دو پسرم کارساختمانی میکنند
• در پاسخ به این سوال که «آقازادههای شما کجا هستند؟»: میثم سال چهارم پزشکی و رزیدنت رادیولوژی است و محمد و علیاصغر مهندس عمران هستند. کاردولتی و سیاسی نمیکنند بلکه کارساختمانی میکنند و دخترم هم که ازدواج کرده.
عکس هایی که ماندگار شد
• خاطره ولایتی از یک عکس معروف: هر زمانی که سران سه قوه خدمت امام بودند، حاج احمدآقا از من میخواستند که در جلسه باشم که اگر گزارشی لازم بود حضورا خدمت امام عرض کنم، یک شب سال ۶۶ حاج احمدآقا از امام اجازه گرفتند که عکاسی که در بیت بود عکس بگیرد؛ آقا رضا عکاس هم مثل همین دوستمان که عکس می گیرند، تندتند عکس میانداخت. یکدفعه امام از روی صندلی بلند شدند گفتند اگر ما اینجا بنشینیم تا صبح این آقا رضا عکس میاندازد.» این تنها عکس از جلسه سران قوا با حضور امام (ره) است و عکاس همچنان اصل نگاتیوها را پیش خودش نگه داشته و به هیچکس نمیدهد.
بابا اگه قلیونم چاق کنی رای نمیاری
په نه په... می خواستید تا سال 1395 جنگ را ادامه بدین
پاسخگویی نیست . آیا این رفتار منصفانه است؟؟؟!!