کد خبر: ۱۹۰۱۳
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۳۸۴ - ۲۱:۳۲

نوای « لیمر» در کوه های پیرنه

آفتاب‌‌نیوز : در کلبه ای کوچک در رثای عشق، شروه ای می خوانند و جماعتی در پهنه دشت تمنای باران می کنند، هنوز آفتاب گردن بلند دم خروسی نزده، صدام دم دم سحری، آوازی است که نشان از سحر رمضان دارد.
خیمه ها که برپا شده صدایی مرثیه که آمد، دست ها بالا می رود و بر سینه ها فرود می آید، سنج و دمام می زنند تا حکایت حسین روایت شود.
اینجا هوایش گرم است، موسیقی اش نیز. اینجا مردمش ساده اند، موسیقی اش نیز.
اینجا نوایش از دل تاریخ می آید، اینجا کودکانش لالایی حزین مادرهاشان می شنوند، اینجا عروس هاشان با کل زدن روانه خانه بختند، اینجا سربازهاشان شعر می شوند و به تاریخ متصل، اینجا مرگ را هم با شعر و آواز به خاک می سپارند، اینجا بوشهر است بانوای دمام ها و نی انبان ها. در این خاک گرم نسیمی می ورزد که « لیمر» می گویندش، بادی می شود تا نوای صلح سرزمین نخل ها را به دورترها، به آن سوی وسیع مرزها برساند.
***
محمدرضا بلادی نوازنده بوشهری که دمام می زند و یکی از پژوهشگران موسیقی بوشهر است به عنوان سرپرست گروهی 26 نفره به همراهی جشنواره صلحی از موسیقی رفت تا فرهنگ و موسیقی کشورش را گسترش دهد.
وی که گروه خود را « لیمر» نامیده در خصوص نام گروه و سابقه فعالیت هایش در حوزه موسیقی فولک می گوید:« کار پژوهشی را از سال 1370 آغاز کردم و اولین پژوهش مکتوبم کتاب مردم شناسی موسیقی بوشهر بود که در سال 1375 به سفارش بخش مردم شناسی میراث فرهنگی بوشهر منتشر شد. بعد از آن هم کارهای تحقیقاتی زیادی در بخش های مختلف موسیقی بوشهر انجام دادم. گروه موسیقی ام را از سال 1370 به نام لیمر که نام بادی است که آبان ماه در جنوب می ورزد، تاسیس کردم. در زمینه پژوهش هر سال سخنرانی هایی در داخل و خارج از کشور داشته ام و در حدود 50 اجرا خارج از کشور نیز انجام داده ام.»
بلادی که ماه گذشته در جشنواره موسیقی« پیرنه» به اروپا سفر کرده بود در خصوص تاریخچه این جشنواره می افزاید:« جشنواره پیرنه در رشته کوه های پیرنه واقع در مرز اسپانیا و فرانسه قرار دارد. صلح و دوستی بین دو روستا که در دو طرف این مرز قرار دارند، مدیون این جشنواره است.
تا قبل از برگزاری این مرز قرار دارند، مدیون این جشنواره است.
تا قبل از برگزاری این جشنواره، مردم این دو روستا با یکدیگر جنگ داشتند و از زمانی که این جشنواره موسیقی برپا شد، در واقع بهانه ای شد تا صلح و دوستی در این روستا برقرار شود.
جشواره امسال که چهل و سومین سالش را گذراند از نظر اهمیت و به قول برگزار کنندگان آن، مهمترین و بزرگ ترین اتفاق اروپاست. این جشنواره که مخصوص موسیقی فولکلوریک و حرکات موزون محلی است از نظر وسعت تمام اروپا را در بر می گیرد و به مدت 3 ماه به طول می انجامد که این دوره از تاریخ 10 تیرماه تا 7 شهریور برگزار شد.
در حال حاضر در حدود 4 هزار هنرمند از نقاط مختلف جهان در این گردهمایی حضور می یابند.»
ایران به عنوان یکی از کشورهای دارنده موسیقی غنی و مختلف فولک برای اولین بار است که در این جشنواره شرکت می کند. بلادی درباره حضور ایران در این جشنواره می گوید:« حدود 4 سال است که به صورت شخصی و بدون حمایت از هیچ ارگانی با مسئولان این جشنواره تماس برقرار کرده ام. در ابتدا قصد داشتم تمام فرم های حرکتی موسیقی بوشهر را به آنجا ببرم. ولی مسئولان پیرنه اصرار داشتند که در ابتدای کار، گروه باید 25 نفر باشد و از این 25 نفر فقط هزینه 20 بلیت را می پرداختند و الباقی را باید خود گروه تهیه می کرد و دستمزدی هم برای گروه قائل نبودند.
البته در این خصوص باید بگویم که معمولا جشنواره ها هزینه بلیت را نمی پردازند و هر جشنواره بخش کوچکی را به هزینه کردن دعوت از یک گروه اختصاص می دهد.
معمولا گروه ها پس از نظارت هیات ژوری به هزینه خودشان شرکت می کنند و اصولا جشنواره ها بخشی از بودجه شان را به گروه های ناشناخته اختصاص می دهند و اگر جشنواره بتواند گروهی جدید با موسیقی، فرهنگ و تمدنی ناشناخته را دعوت کند، امتیاز خوبی کسب خواهد کرد و با توجه به اینکه ایران تا به حال در این جشنواره شرکت نکرده بود.
پس گروه ناشناخته ای محسوب می شد، مدیران جشنواره اعلام کردند که چون گروه ایرانی هیچ حمایت کننده ای ندارد، 20 بلیت به آن تعلق می گیرد. اما در آن زمان مشکلات مالی و مشکل عدم حضور من در بوشهر باعث شد تا نتوانیم به این جشنواره برویم. اما مدتی بعد مجددا تقاضا کردیم و این بار گروهی 26 نفره از مناطق کردستان، آذربایجان و بوشهر را پیشنهاد دادیم که پذیرفته شد.»
بلادی که تاکنون با گروه لیمر چندین جوایز داخلی و خارجی کسب کرده است، درباره موفقیت های مختلف گروهش می گوید:« گروه لیمر در ششمین جشنواره موسیقی فجر به عنوان گروه برتر شناخته شد و در سال 2001 در جشنواره موسیقی« فی ویزانو» در ایتالیا که 50 ملیت در ‌آن شرکت داشت، در بخش سازهای مردمی اول، در سال 2003 در جشنواره« فی ویزانو» در بخش سازهای مردمی و آوازهای مردمی اول شدیم.
همچنین در سال 2002 نیز لوح تقدیر از جشنواره زاگرب دریافت کردیم.»
با توجه به موفقیت هایی که موسیقی فولک ایران کسب کرده اما بازتاب خاصی در این خصوص در کشور وجود ندارد، بلادی در این باره معتقد است:« سال اول که درجشنواره فی ویزانو اول شدیم انعکاس بسیار زیبایی در خود جشنواره داشت. در حالی که می بایست در ایران بازتاب این کار دیده می شد، اما این اتفاق نیفتاد. موسیقی در بسیاری از مواقع از افتخارات ورزش هم مهمتر است، خصوصا موسیقی فولک که بیان کننده تمام گذشته افراد است.
یک موسیقی دان با بررسی یک قطعه ملودی می تواند به شخصیت سازندگان ملودی و بافت درونی جامعه ای که قطعه در آنجا ساخته شده، پی ببرد. موسیقی فولک تمام ماست که توسط ساز منعکس می شود. فوتبال یا هر ورزش دیگر نتیجه چند سال تلاش است ولی موسیقی نتیجه قرن ها تلاش است.
تصور من این است کاری که به عنوان نوازنده و سرپرست گروه انجام می دهم نوعی خدمت است چون سعی می کنم فرهنگ این مرز و بوم را در نقاطی از دنیا معرفی کنم که بسیاری از این مکان ها، ایران را به درستی نمی شناسند و باید اول توضیح دهیم که آخر کلمه ایران حرف N قرار دارد نه ایران نه عراق، بعد بگوییم که عرب نیستیم و فارس هستیم.
در جشنواره ای مثل فی ویزانو اگر همت های شخصی و فردی افرادی مثل من نبود پرچم ایران بالا نمی رفت.
با وجود تبلیغات منفی فراوان برای ایرانیان، افراد بسیاری را دیدم که با شنیدن صدای سازما، نظرشان راجع به ما متفاوت شده و احترام خاصی برایمان قائل شده اند.
به طور مثال پس از شرکت در جشنواره فی ویزانو، نامه ای از صاحب یک شرکت فیلم سازی در ایتالیا دریافت کردم که نوشته بود: من سینمای ایران را با مخملباف، کیارستمی، نادری و پناهی شناختم و خوشحالم که موسیقی ایرانی شناختم. اینها همه خدمت است.
حال فکر می کنید چه توقعی از مسئولان ذیربط دارم، اینکه وقتی قصد داشتم گروهی را از ایران به خارج از کشور ببرم، نمی خواهم به من بگویند دست شما درد نکند، فقط سنگ اندازی جلوی پایم نکنند.
من و گروه موسیقی ام هیچ هزینه مالی برای دولت ندارد و با توجه به اینکه با هر موفقیتی حیثیت و آبرو برای کشورم به ارمغان می روم، تقاضا دارم که مسئولان در جهت رشد و پیشرفت موسیقی کشور کمکی بکنند وبه جای سهل کردن امور اداری کارها، برایم ماده و قانون ردیف نکنند.»
سرپرست گروه لیمر درباره اجرای جشنواره های خارجی در مقایسه با جشنواره های داخلی می گوید:« جشنواره پیرنه فقط یک گردهمایی موسیقی است. جشنواره های مختلف دنیا اهداف متفاوتی دارند.
برخی سعی می کنند شرایط رقابتی به وجود بیاورند و جایزه هم قرار می دهند ولی برخی مانند پیرنه صرفا سعی می کنند گروه های مختلف موسیقی و فرهنگ های مختلف را دعوت کنند، به نمایش بگذارند و بعد از آن به کارهای پژوهشی بر کار گروه ها بپردازند و حتی گاهی از کارهای گروه ها، کتاب استخراج می کنند و به هر حال از چند روز جشنواره نتیجه می گیرند. به طور کلی اجرای مسابقه در موسیقی سخت است و به نظر من جشنواره فجر که به صورت رقابتی انجام می شود، معیار مناسبی برای انتخاب گروه ها ندارد.
مثلا در سینما بازی یک بازیگر را با دیگر بازیگران می توان مقایسه کرد. ولی چطور می توان نواختن یک فلوت زن را با یک نوازنده سنتور مقایسه کرد یا چطور می توان موسیقی کردستان را با موسیقی آذربایجان مقایسه کرد.
اما کشورهای دیگر این مشکل را به صورتی دیگر حل کرده اند. آنها مسابقه را به بخش های مختلف تقسیم کردند. مثلا بخش تک نوازی سازهای زهی، تک نوازی سازهای کو به ای، همنوازی سازهای زهی و . . . .»
موسیقی بوشهر
با در نظر گرفتن اینکه گروه موسیقی لیمر و شاید گروه های مشابه با هزینه شخصی و بدون حمایت های دولتی راهی جشنواره های خارجی می شوند، بلادی با انتقاد از این موضوع، می افزاید:« اگر خرج های بی دلیل و ناشیانه در اجرای جشنواره های موسیقی در ایران صورت نگیرد شاید بتوانیم حمایت های مالی دولتی را همراه گروه های موسیقی داشته باشیم.
به طور مثال خرج هایی که در جشنواره موسیقی فجر در تهران می شود در هیچ جشنواره خارجی صورت نمی گیرد. اگر جشنواره های موسیقی در کشورهای دیگر را بررسی کنید، متوجه می شوید که هیچ وقت جشنواره را در پایتخت و هتل های 5 ستاره که هزینه بالا دارد، برگزار نمی کنند. بلکه از شهرهای کوچک و هتل های بسیار ساده و تمیز همراه با احترام فراوان استفاده می کنند.
گروه ها از سراسر دنیا همه یکسان در یک مکان اسکان می یابند، ولی در ایران هر کدام بنا به ارتباطاتشان در هتل های مختلف با هزینه های بالا اسکان پیدا می کنند.
در جشنواره های خارجی هدف اصلی یعنی گرد آوردن هنرمندان از سراسر دنیا و تبادل فرهنگ ها ولی در جشنواره فجر به خاطر مشکل هزینه، کار دیگری می کنند و مثلا به گروه بوشهر یا کردستان یا . . . می گویند شما از 10 روز جشنواره، 2 روز می توانید حضور داشته باشید و با این شیوه، هدف جشنواره گم می شود.
مثل اینکه جشن تولدی بگیرید و کسی را دعوت کنید و بگویید شما فقط مسئول آوردن کارد کیک بری هستید، بعد باید بروید. جشن موسیقی برای کسانی که در آن شرکت کرده اند.»
بلادی درباره نوازندگی محلی و کلاسیک و شیوه آموزش این دو سبک می افزاید:« شیوه آموزش موسیقی بومی به صورت نت نیست و از همین رو به اعتقاد من نوازنده فلوت با نوازنده یک ساز محلی متفاوت است. نوازنده فلوت یک بازیگر است چون طبق نتی که نوشته شده ساز می زند، قدم به قدم برنامه اش مشخص است و ساز می زند تا مخاطبان لذت ببرند.
ولی یک نوازنده محلی برای کسی ساز نمی زند او همان چیزهایی که در وجودش هست را می زند، ملودی را از پیش تعیین نمی کند هر چه دلش بخواهد می زند. درست است که در یک فواصل خاص نوازندگی می کند ولی ریتم کار دست خودش است. خودش را در چارچوب نت قرار نمی دهد. نوازنده محلی ساز نمی زند که شما به او بگویید هنرمند، ساز نمی زند که برایش دست بزنند. ساز می زند برای اینکه چیزهایی که از قدیم یاد گرفته را بزند، ساز می زند تا درو نیاتش را بیرون بریزد و ساز می زند تا خودش را ارضاء کند.
همان طور که ممکن است در حال حاضر لالایی ها را به صورت عمومی کنسرت اجرا کنند ولی در اصل مادری که لالایی می خواند نه به قصد هنرنمایی که به قصد خواباندن کودکش می خواند.»
بلادی علاوه بر سرپرستی گروه و نوازندگی به کارهای پژوهشی در حوزه موسیقی بوشهر نیز مشغول است، وی درباره تاریخچه موسیقی بوشهر می گوید: «به نظر من موسیقی بومی هر منطقه پژواک تمام عوامل طبیعی و روانی مردمی است که در آن منطقه زندگی می کنند. تمام مسایل مثل ایدئولوژی، باورها، تفکرات، نوع زندگی، نوع پژوهش، طریق امرار معاش، وضعیت اقلیمی و شکل پرستش مردم هر منطقه در شکل گرفتن موسیقی شان تاثیر می گذارد و نمودار می شود.
علاوه بر اینها مسایل دیگری نیز مؤثر است مانند مسایلی که در موسیقی بوشهر مؤثر بوده مثل ارتباطات و تبادل فرهنگی که طی سالیان و قرنهای گذشته پدید آمده است. موسیقی بوشهر کلکسیونی از فرهنگ های مختلف است. بوشهر علاوه بر زیر بنای گسترده فرهنگ ایرانی به خاطر مجاورت با لرهای بختیاری و ترک های قشقایی بی نصیب از این فرهنگ نیست و موسیقی آن طرف آب ها هم رگه هایی در موسیقی بوشهر دارد مثل موسیقی آفریقایی، هندی و عربی.
این ارتباطات به روابط تجاری برمی گردد، مردم بوشهر در گذشته امرار معاش را از طریق دریا انجام می دادند و تجار بوشهری با تجار انگلیسی، آفریقایی، عربی و بسیاری دیگر از کشورها ارتباط داشتند. حال بعضی مواقع در بسیاری مناطق این ارتباطات وجود دارد اما بخاطر وجود تعصبات قومی تأثیرپذیری بسیار کم است. مثلا اذانی که در مکه گفته می شود شبیه اذانی است که در صدر اسلام می گفتند و محال است که از دستگاه بیان ترک در خواندن اذان استفاده کنند زیرا تعصب قومی نمی گذارد چنین اتفاقی بیافتد.
ولی در بوشهر به خاطر بافت فرهنگی، تعصبی وجود نداشته چون بافت اجتماعی مردم بوشهر از مهاجرها تشکیل شده است.
بوشهر در زمان نادر شاه بنام بندر نادری تاسیس شد و مردمانش از مناطق مختلف ایران و کشورهای عربی، آفریقایی و هندوستان به آنجا آمدند. همراه ملوانانی که به بوشهر می آمدند اغلب برده های آفریقایی بودند که موسیقی و فرهنگ خودشان را به بوشهر می آوردند و بر اساس اسناد و مدارک تا همین چند سال پیش در بوشهر بازار برده فروشی وجود داشت.
حضور فرهنگ ها باز می گردد که باعث شده کمابیش در بسیاری از اقوام، مخاطب دارد و وقتی مردم دیگر مناطق به این موسیقی گوش می دهند، حس غریبی نمی کنند و به نوعی تصویر خودشان را در آینه این موسیقی می بیند.»
موسیقی بوشهر هم به لحاظ تلفیق فرهنگ های ریگر و هم به لحاظ انواع، گستردگی بسیاری دارد. محمدرضا بلادی با تقسیم بندی موسیقی بوشهر می گوید: «موسیقی در بوشهر انواع مختلف دارد. موسیقی شادمانی که توسط نی انبان و دایره اجرا می شود برگرفته از ترانه های محلی است.» در این نوع موسیقی «یزله» و «خیام خوانی» داریم. یزله مخصوص شادی و بزم است که با نوعی رقص و توأم است و فرم تهییج کننده ای دارد که در قدام با چوب بازی هم همراه بوده است و اما در خیام خوانی، اشعار عمر خیام و برخی اشعار مردم بوشهر بر وزن اشعار خیام را می خوانند که در برخی موارد اشعار طنز نیز در آن وجود دارد.
دیگری موسیقی آواز خوانی است که شامل چاووش خوانی، بیت خوانی، شاهنامه خوانی، شروره خوانی، تعزیه، شام غریبان، مرثیه خوانی و لالایی است.
لالایی، مادر شروره هاست و معمولا به صورت اشعاری توسط مادران اجرا می شود که حاکی از آرزوها و آمال دست نیافته آنان است که برای فرزندانشان می خوانند.
شروره فرمی از موسیقی بوشهر است که در بزم ها و محافل خصوصی اجرا می شود و بیشتر شامل قطعات عارفانه و عاشقانه است.
در بوشهر قطعه ای بنام بیت خوانی وجود دارد که درباره مراسم عروسی قاسم در شب عاشورا که چنین می آید:
روی تو شاد ای پسر عم نو عروس آمده/ دختر عمت به عزم پای بوست آمده/ای پسر عم رشیدم پنجه ات از خون خضاب(حنا)/ رسم دامادی نه این است رو گشودن من کجاست….
این شعر با ریتم های مختلف در مراسم عزاداری و شادی استفاده می شود. و اما موسیقی دیگری بنام «نیمه» که موسیقی کار است، وجود دارد. نیمه همان نغمه است و شامل آوازهایی است که هنگام کار خوانده می شود. بخش از نیمه ها موسیقی کار در دریاست که بنام نیمة میداف(نغمه پارو) معروف است و مربوط به زمانی است که جاشوها پارو می زنند و شخصی به عنوان سرگنگ می خواند و جاشوها به صورت کر به او جواب می دهند.
همین ساز و آواز باعث می شود که نیروی شان متمرکز، تنوع ایجاد و سرعت کارشان بیشتر شود. از نیمه های دیگر، نیمه بندکشی، لنگر کشی و تورکشی است. یکی دیگر نیمه شراع(بادبان) است که موقع شنیدن بادبان خوانده می شود.
موسیقی کار در مواقعی که کارگران در ساحل، بارکشتی را خالی می کنند، در لنج سازی و در مزارع گندم نیز مورد استفاده دارد.
موسیقی آیین نیز شامل موسیقی دعای باران است که مردم بوشهر برای تمنای باران اجرا می کنند و موسیقی که در هنگام سحر برای بیدار کردن مردم اجرا می کردند، به دم دم سحری معروف بوده است. بخش موسیقی مذهبی که به سنج و دمام معروف است، یکی از غنی ترین و زیبا ترین موسیقی های بوشهر است که با مراسم رزمی، نوحه خوانی و سینه زنی همراه است.
فردی بنام مرحوم ناخدا عباس دریانورد، نقطه عطف مراسم عزاداری و سینه زنی در بوشهر بود.
وی که هم نوازنده بود و هم فرمانده نیروی دریایی بوشهر، در سال های آخر عمرش به خوزستان و اهواز رفت و سبک سینه زنی و نوحه خوانی بوشهری را در انجا رواج داد و هنوز هم با وجود این همه نوحه خوان، باز هم از نوحه خوانان بوشهر استفاده می کنند.
یکی از آهنگ های معروفی که نا خدا عباس ساخته آهنگ« لیلا بگفتا» است که بر وزن آن آهنگ «ممد نبودی» را ساخته اند.
یکی دیگر از موسیقی هایی که بر اساس تاریخ و حکایت ها پدید آمده، و موسیقی حماسی است.
در طول تاریخ افراد مبارزی وجود داشته که رشادت هایشان به صورت شعر و آواز در موسیقی بوشهر تجلی پیدا کرد. از آن جمله می توان به شعر«علی ثمیل» که در زمان رضا شاه به عنوان یاغی معروف شده بود، نام برد. ترانه دیگری به نام علی شیر نیز وجود دارد که مربوط به فرد مبارزی به نام علی شیر است که در منطقه ای از بوشهر می زیسته و دشمنان زیادی داشته است. دشمنان علی شیر او را می کشند و بعد از مرگش، فرزندش به دنیا می آید، مادر نام پدر را بر فرزند می گذارد. دشمانان علی شیر از ناجرا با خبر می شوند و یک دست نوزاد را در گهواره می برند. وقتی علی شیر بزرگ می شود، دشمنان از ترس اینکه جای پدر را بگیرد، سعی می کنند در جنگ های مختلف او را بکشند اما موفق نمی شوند و سرانجام او را با زهر مسموم می کنند. بعدها مادر بزرگ علی شیر برایش شعری اینچنین می خواند:
علی شیرم علی شیر/ شیر سنگر گیری بود/ کرا رودم نو زین( نوه ام تازه به زین نشسته بود)/ دشمن دورش کمین/ علی شیرم یه دونن/ جنگ کردنش نمونن/ علی شیرم علی شیر یه دستی/ دشمن ازش می ترسید/ علی شیرم علی شیر/ رودم(فرزندم) آروم بنشین.
یکی دیگر از مبارزان بوشهری غلام حسین سبز علی معروف به« غلوم سین سوزلی» بود که از دلاوران دوره رئیس علی بود و با انگلیسی ها جنگید و کشته شد. در باب این مبارز نیز شعرهای بسیاری یروده اند.
بلادی در پایان درباره حضور زنان در موسیقی بوشهر و نقش آنها در پیدایش انواع موسیقی بوشهری می افزاید: «‌نقش زنان در بسیاری از موسیقی ها پر رنگ و ویژه است. در موسیقی های شادمانی و عزاداری، زنان بوشهری چنان اجرایی می کنند که نه تنها کم تأثیر تر از موسیقی مردان نیست که در بسیاری موارد بسیار تاثیرگذارتر است.
اما چون موسیقی زنان هیچ وقت پا را از محافل خصوصی بیرون نگذاشته، همیشه به صورت مخفی باقی مانده است.»
بلادی درباره برنامه های آینده گروهش می گوید: دو جشنواره نی انبان نوازها در آلمان و موسیقی دریا در آمریکا پیش روی ماست که اگر خداوند یاری کند برای حضور در این جشنواره ها و معرفی فرهنگ و موسیقی بومی مان در آنجا شرکت خواهیم کرد.





بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین