کد خبر: ۱۹۲۱۴۴
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۴

وادادگی در سیاست خارجی تا کی؟

آفتاب‌‌نیوز :

آفتاب: محمدامین شادمانی-دو جوان چچنی پس از سال‌ها تحصیل و زندگی در آمریکا، تصادفاً با وهابیت آشنا می‌شوند و به یکباره افکارشان، زیرورو می‌شود. آن دو در جریان یک شستشویی مغزی، همه بندگان خدا را ابلیس و جهنمی می‌بینند که باید از سر راه برداشته شوند تا روحانیون درباری وهابی بتوانند با خیال راحت، بر جهان مسلط شوند و افکار ارتجاعی خود را پیاده کنند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و خیزش افغان‌ها و هجوم شوروی سابق به افغانستان، وهابیون سعودی، طرح بازسازی تفکر وهابی و ایجاد و گسترش شبکه وهابیت را روی میز آمریکایی‌ها گذاشتند. آمریکایی‌ها خیلی زود مجذوب این بسته جدید شدند و حتی روابط خانوادگی بین سران تشکیلات جدید و سران ایالات متحده، بخاطر این جذابیت، گسترش پیدا کرد. البته این ماه‌عسل سه جانبه (آمریکا، عربستان و القاعده) تنها تا سقوط کابل بدست طالبان، دوام آورد و بعد از آن، آمریکایی‌ها ظاهراً سعی کردند آرام آرام پای خود را از این منجلاب بیرون بکشند. البته سعودی‌ها یک حرکت دوگانه را آغاز کردند یعنی از یکطرف به غربی‌ها نشان می‌دادند که با جریان القاعده و کلاً تفکر وهابی، ضدیت دارند و از سوی دیگر (و در خفا) تجهیزشان می‌نمودند. در واقع این بازسازی تفکر وهابی در قالب تشکل القاعده و به مدد حوزه‌های علمیه گسترده آنها در سرتاسر کشورهای سنّی اسلامی بود که جایگاه عربستان مرده در خاورمیانه را به بازیگری مهم در منطقه ارتقاء داد و امروزه این بازیگری را در کشتار‌های شمال آفریقا، سوریه و عراق، می‌توانیم مشاهده کنیم.

اما آیا امریکایی‌ها نمی‌دانند که وهابیت از عربستان به حوزه‌های علمیه کشورهای اهل سنت، پمپ می‌شود و از مخاطبانش، مرده متحرکی می‌سازد که مشتاقانه منتظر منفجر کردن خود و نابود کردن دیگران (که این دیگران می‌تواند شامل شیعیان نیز بشود) است؟ آیا آمریکایی‌ها نمی‌دانند که وهابیت در میان مسلمانان، همان نقشی را دارد که کوکلس کلان‌ها در مسحیت داشته‌اند؟ یک کنفرانس که چندی پیش در مرکز نیکسون در آمریکا برگزار شد، نشان داد که آمریکایی‌ها این نکات را خوب می‌دانند. در این کنفرانس گفته شد که حتی مبلغان چینی که دوره‌های فشرده وهابی را در حوزه‌های سعودی یا پاکستان گذرانده بودند به چین بازگشتند و مرقدها را خراب کردند، نسخ خطی را سوزاندند و مسلمانان چینی نگرانند که میراث 1400 ساله اسلامی‌شان، بزودی نابود خواهد گردید.

در همان کنفرانس گفته شد که اساساً خیزش چچن، خیزش مردمی نیست بلکه تروریسم وهابی است. نشان داده شده که پول نفت وهابی‌ها، چگونه بصورت رشوه در چچن، خرج شد تا جریان‌های اسلامی مخالف وهابیت را ساقط کنند و دولت مبتنی بر وهابیت، تأسیس نمایند. گفته شد که دنیا چشم خود را بست و به روی خود هم نیاورد که اینهمه عرب سعودی که از طریق داغستان به چچن نفوذ کردند، آنجا چه کاره بودند!

خوب اگر آمریکایی‌ها از جایگاه نظام سعودی در نهادینه‌سازی ترور، آگاه‌اند پس چرا متعرض سعودی‌ها نمی‌شوند! برخی در مقام پاسخ به این سوال می‌گویند آمریکا از تروریسم وهابی، (القاعده) استقبال می‌کند و بنابراین کاری بکار گردانندگانش که در سعودی هستند ندارد و سپاسگزار از نظام سعودی هم از این بابت هست. او از کار کرد القاعده در عراق و سوریه راضی است و از نقش بی‌ثبات سازش در پاکستان، استقبال می‌کنند.

چه این پاسخ را بپذیریم و چه نپذیریم، حقیقت بزرگتر دیگری وجود دارد و آن نقش پول و لابی سعودی در محافل آمریکایی است که با قدرت تمام می‌کوشد اولاً نگذارد نقش وهابیت (به سر کردگی سعودی‌ها) در وقایع تروریستی، مطرح گردد و ثانیاً هر زمان بحث تروریسم مطرح می‌شود، متعمدانه بنحوی موضوع ایران و سلاح هسته‌ای او در افکار عمومی دنیا دامن زده شود تا فجایعی که در جهان بدست تروریست‌های وهابی صورت می‌پذیرد، دامن سعودی‌ها را نگیرد. البته در این امر لابی‌های سعودی و اسراییلی، کاملاً هم‌دستند . در همین قضیه دستگیری تیمور لنگ و جوهر، که شاهد بودیم رسانه‌های آمریکایی فقط یکبار به وهابی شدن این دو نفر اشاره کرده و پس از آن، دیگر هرگز به آن نپرداختند. وزیر خارجه آل‌سعود هم سراسیمه به آمریکا رفت که مشابه قضیه 11 سپتامبر، سبیل مقامات و مدیران رسانه‌های آمریکایی را چرب و کل قصه را ماست مالی کند. اما در این وانفسا ما کجا ایستاده‌ایم و وزارت خارجه ما چکار می‌کند؟ پاسخ روشن است: هیچ!!

ما صحنه را تحویل دشمنانمان داده‌ایم که بروند با لابی‌گری‌هایشان، حتی دانسته‌های قطعی آمریکایی‌ها را بی‌اثر کنند و حتی معکوس آن دانسته‌ها را بر کرسی تصمیمات آنها بنشانند. ما با وادادگی آنقدر دلخوش به دیدار با پادشاه بنین شدیم که یادمان رفت تحولات جدی و تأثیرگذار در جاهای دیگری در جریان است و ما اساساً نمی‌یابیم!

راستی کو آن گفتمان مقاومت که در سیاست خارجی، مدام از آن داد سخن می‌دادیم؟.


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
UNITED KINGDOM
|
۱۱:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۴
1
21
وقتي كه سياست گفتگو با دنيا جايش را به سياست ستيز با دنيا مي دهد اين مي شود كه نه كشور مهمي جايگاه خاصي را براي ما در نظر مي گيرد و روز به روز حتي از نفوذ و جايگاه قبلي مان هم كاسته مي شود.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۴
1
11
سیاست ما در مسائل خارجی بر لج بازی و یک دندگی بنا شده نه بر مصلحت و منافع.
مرتضی از تبریز
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۵
3
2
اصولا بعد از انقلاب اگر چه ما حرفهای زیادی برای گفتن داشتیم ولی مبلغان خوب و سیاستمداران خوب و شناخته شده ایی نداشتیم که حرفهای ما را به گوش جهانیان برسانند پزشک خوب و مومن بودن دلیل بر سیاستمدار خوب بودن نیست یا دیگر سکانداران عرصه سیاست ما کجا و چگونه خط و مشق سیاست خوانده و نوشته بودند که بتوانند با سیاست بازان و دغل بازان کهنه کار دنیا بازی سیاست بکنند ما از پیش باخته ایم چون مهره کارکشته سیاسی نداریم ( رجوع کنید به دعوای مطبوعاتی آقایان متکی و خرازی برادر زاده وزیر اسبق تا روشن شود اصولا چه نوابغی با چه پیش زمینه علمی و فکری سکان هدایت سیاست خارجه ما را بعهده گرفته بودند باور کنید حتی در حد و اندازه وزیران خارجه دوره قاجار هم نیستند )
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین