آفتابنیوز : آفتاب: کسی دل خوشی از گرما و عرق ریزانش نداشت اما برای ما بچه مدرسهایها تابستان و شروع چرخش باد پنکه در خانه، یعنی شروع سه ماه کیف و حال و این بود که عرق ریزانش هم به ما میچسبید...
همین که برگه امتحان آخری مدرسه را تحویل میدادی و زیر باد نیمه گرم پنکه دراز میکشیدی هزار جور برنامه در ذهنت ردیف می کردی و ...
...و اولین برنامه هم انداختن کتابهای درسی ات به ناکجا آبادی بود که محض رنجیده نشدن خاطرت در اوج هیجان تابستان چشمت هم یکبار به آنها نیفتد...
90 درصد برنامههای ریخته شده در ذهن باد خوردهمان، بی برو برگرد بازی با بچههای محل و تکمیل کلکسیون وسایل بازی ای بود که وسایل خانه بازی و تیلهها(تشیله) و روکش دار کردن توپهای پلاستیکی سفید قرمز راه راهمان مهمترینشان بود...
... و البته این وسط هم بودند بچههایی که به جای فکر کردن به تابستان و بازی در روزهای کشدار آن باید به فکر کار میبودند و با فروختن آب انجیری و آدامسی و... میشدند کمک خرج خانه...
قانون منع خروج از خانه در زیر تیغ تیز آفتاب داغ ظهرهای تابستان از طرفی و خواب نیمروزی بزرگترهامان که سکوت اجباری را در خانه طنین انداز میکرد از طرف دیگر، سوق مان میداد به سمت بازیهایی که هم بی صدا باشند و هم بتوانند عطش و هیجان بازی کردنی را که داریم سیراب کند و برای این منظور "قمچان" حرف اول را می زد...
هرچند، گاهی میشد که بزرگترها وسط بازی یکهو بیدار میشدند و آن وقت بود که بساطمان را به هم میریختند که بچه بازی نکن قمچان غم می یاره و کسی هم نبود که بگوید بابا قمچان چه ربطی به غم دارد و اصلاً با "ق" نوشته میشود نه با "غ"
با به هم ریخته شدن بساط قمچان بازی اسم فامیل و خط نقطه و شهر شهر و منچ و مار و پله و گل یا پوچ هم برای پر کردن ظهر های خواب آلود تابستان خانه، کم خالی از هیجان نبودند...
شور و نشاط و حال اصلی تابستان توی بعدازظهرهای نیم گرمش خود را نشان میداد و با رسیدن ساعت به حدود پنج و شش کوچه پر می شد از بچههای محل ...
دخترها دم درب خانههای محل بساط خانه بازی یشان را به راه می کردند و پسربچهها هم با توپهای سفید قرمز راه راهشان توی کوچهها جولان می دادند.
توپهایی که بیشتر وقتها برای محافظت بیشتر و سنگین شدنشان به هنگام شوت زدن روکش دار میشدند و گاهی شیشه همسایه را و گاهی هم با پاره شدنشان به دست همسایه، دل بچهها را می شکستند...
خانه بازی دخترها هم همیشه به کام مهمانانشان تمام میشد که اغلب پسربچههای محل بودند که می آمدند و مهمان میشدند و هر چه میوه و پفک در قابلمهها و ظرفهای پلاستیکی به اسم غذا بود میخوردند و خانه بازی با آمدنشان شکل رسمی تری به خود می گرفت...
چقدر توی کوچهها دنبال دستمالمان زیر درخت آلبالو گشتیم و هر چه گشتیم پیدایش نکردیم و بالاخره هم نفهمیدیم سواد داریم یا نه!...
نخودچی کشمشهایی را هم که عمو زنجیر باف هر بار با صداهای مختلف برایمان می آورد را در هیجان دنبال هم گذاشتن یکدیگر به فراموشی می سپردیم و هر وقت هم احوال زنجیر بافته شده مان را می گرفتیم دلمان می خواست بشنویم که پشت کوه انداخته شده برای چه؟ نمیدانم!
تشنگیهای وسط بازی که سوقمان میداد سمت خانه و مادر که با یک پارچ آب خنک دم در می آمد و یکهو تمام هم بازیها دم در جمع می شدند و هر کدام از لیوانهای آب مادر سیراب می شدند فراموش نشدنی است...
یار کشی، جر زنی، قهر و آشتی دست و پای زخمی شلوار سوراخ شده چاشنی جدانشدنی بازیهامان بود که گاهی هیجان بازیهامان را چند برابر می کرد..
همه اینها بود و هیجان و شور و نشاط بچهها تمامی نداشت و بازی کردنمان خستگی بر نمی داشت و تازه وقتی به اجبار راهی خانه می شدیم که روشنی هوا به تاریکی می زد.
اما کوچههای تابستانی امروزی شهرمان دیگر بچهها را با آن دویدنهاشان و هیجاناتشان نمیشناسد و تنها ماندهاند با عبور چند رهگذر و شیشههای محل که حسرت به دل یک شوت سرکش مانده اند.
بچههای امروزی هر کدام در دنیای تنهایی خود پشت پلی استیشن و یارانهشان در خانه نشستهاند و در دنیای بازیهای خود می جنگند و می کشند و لذت می برند...
دیگر دختر بچهها را با آن قابلمههای پلاستیکی و بساط خانه بازیشان نمی بینی و هر کدام "باربی” ای دارند که به صورت آنلاین هم همبازیشان شده در دنیای تکنولوژی و رایانه
پسربچهها هم با پلی استیشن و بتمن و سوپر من بیشتر به اصطلاح امروزی خودشان حال میکنند و حالا بازی با توپهای پلاستیکی و حتی "توپ قانونی” هم که زمانی برای همه پسربچهها آرزو بود حالشان را بهتر نمیکند...
اینها همه هست و رییس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اشتغال زیاد والدین و افزایش استفاده از امکاناتی همچون کامپیوتر و رایانه و همچنین آپارتمان نشینی در شهرها را از جمله علل آن می داند.
موزونی میگوید امروزه والدین به دلیل مشغله کاری که دارند کمتر فرصت پیدا می کنند به نوع بازی کودکان و نوجوانان خود بیندیشند و ترجیح می دهند فرزندشان در خانه بمانند و با وسایلی همچون پلی استیشن و کامپیوتر بازی کند.
او به مفید بودن انجام بازیهای محلی اشاره میکند و بازیهای محلی را یکی از بخشهای عمده و مهم فرهنگهای بومی و محلی می داند و معتقد است همه بازیهای محلی ریشه در تاریخ و پیشینه هر ملت دارند.
موزونی بازیهای محلی را در کنار آثاری همچون طاقبستان و بیستون از جمله میراث فرهنگی میداند و میگوید: متلها، چیستانها، قصه، لالاییها و بازیهای محلی از جمله میراث فرهنگی شفاهی ما هستند که به راحتی در حال از بین رفتن هستند.
وی یادآور شد: نسخههای شفاهی فرهنگی در سینه و حافظه افراد بوده که به مرور در حال کم رنگ شدن هستند.
موزونی خاطرنشان کرد: ما هنوز به عنوان متولیان فرهنگی به آن درجه از حساسیت نرسیدهایم که قدمهای جدی تری و محکم تری در راستای ثبت و ضبط و نیز ترویج فرهنگمان برداریم.
موزونی می گوید: بر اساس تحقیقاتی که کردهایم حدود 200 بازی محلی در کرمانشاه وجود دارد که مختص همین مناطق است و ریشه اش در فرهنگ کردنشینان است.
او اضافه می کند بسیاری از بازیهای محلی مناطق کشور ریشه در مناطق کردنشین دارد که این مسئله به واسطه پشتوانه و پیشینه تاریخی است که این مناطق دارند.
این پژوهشگر دقت، سرعت و قدرت را سه ویژگی مهم بازیهای محلی می داند و می گوید: در گذشته بزرگان هم از طریق بازیهای محلی فرصتی برای لذت بردن کودکان ایجاد کرده و هم از طریق این بازیها پیامهای آموزشی خود را به کودکان منتقل می کردند.
وی یکی از کارکردهای مهم بازیهای محلی را افزایش حس مسئولیت پذیری و مشارکت جویی در کودکان میداند و میگوید: کودکان در بازیهای محلی تیم تشکیل میدهند و یارکشی میکنند و هر یک باید در قبال تیم خود احساس مسئولیت کرده و مشارکت خوبی با تیم انجام دهند.
موزونی به بازی "هشار هشار" اشاره میکند و میگوید: در این بازی کودک این فرصت را پیدا می کند تا شیوه دفاع و نیز فرار و پنهان شدن از دشمنان را بیاموزد و علاوه بر اینها قدرت بدنی کودک بر اثر دوندگی و فعالیت بسیار در بازیهای این چنینی افزایش می یابد.
مسئول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با بیان اینکه کودکان از سن هشت سالگی به بالا باید با مفاهیم انتزاعی مانند طول و زمان آشنا شوند بازی قمچان را در این زمینه بسیار مناسب میداند و میگوید در این بازی کودک علاوه بر آموختن اعداد، زمان و طول را به خوبی فرا می گیرد.
او ادامه می دهد: در بازی "قمچان" که از پنج سنگ و در نوع دیگر این بازی سنگهای بیشتری استفاده میشود کودک یاد میگیرد سنگ را باید چه مقدار بالا بیندازد که زمان کافی برای جمع کردن مابقی سنگها داشته باشد.
موزونی به بازی "دوزان" یا همان "گل یا پوچ" اشاره میکند و این بازی را بسیار موثر در افزایش هوش کودکان میداند و میگوید: در این بازی علاوه بر هوش قدرت روانکاوی کودکان نیز افزایش یافته به نحوی که باید با روانکاوی چهره طرف مقابل متوجه شوند گل در کدام دست پنهان شده است.
به گفته مسئول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغلههای پدران و مادران در دنیای امروز فرصت نظارت آنها بر کودکان را گرفته و آنها سعی می کنند با تهیه کامپیوتر و بازیهای رایانهای تا حدودی کودکان خود را در خانه نگه دارند.
او محیط زندگی کوچک آپارتمان نشینی را یادآور میشود و می گوید در این محیطها پرداختن به بازیهای پر تحرک از کودکان گرفته می شود.
موزونی پیشنهاد میکند: حال که محیطها اجازه بازیهای پرتحرک را نمیدهند والدین میتوانند بازیهای محلی را که فضای بسیاری نمی خواهد را انجام دهند که در همین راستا "جوراب جوراب"، "قمچان" و یا "گل یا پوچ" می تواند بسیار مناسب باشد.
او معتقد است انجام این بازیها علاوه بر تقویت هوش کودکان حضور بیشتر پدر و مادر را در کنار کودک فراهم میکند و یک جو آرامش روانی را در خانه حاکم می سازد.
وی همچنین اختصاص ساعتی از زنگ مدارس را به انجام بازیهای محلی در جهت ایجاد مزایای گفته شده این بازیها برای کودکان، و نیز حفظ این بازیها به عنوان بخشی از پیشینه و تاریخ سرزمین کهنمان را بسیار موثر و ضروری میداند.
موزونی معتقد است: کارهای فرهنگی دیر جواب داده اما با اثر ماندگاری بسیار و طولانی مدت خواهند بود.
وی در همین راستا انتشار و ترویج بازیهای محلی و حفظ آنها را سدی در برابر تهاجم فرهنگ غرب میداند و معتقد است انجام این کار می تواند در انتقال فرهنگ و اندیشههای بزرگان و نیاکان ما به نسل آینده تاثیر بسزایی داشته باشد.
او می گوید: اینکه کودکان ساعتها پشت کامپیوتر بنشینند و بازیهای کامیپیوتری انجام دهند علاوه بر سلب نشاط از آنها، کودکان را به مرور از فرهنگ و پیشینهای که دارند دور خواهد کرد.
موزونی معتقد است: کامپیوتر و بازیهای کامپیوتری مناسب و سالم در حد متعادل آن خوب است اما اینکه فقط این بازیها تنها بازی کودکان باشد میتواند آثار مخربی بر جسم و روان آنها داشته باشد.
... بازیهای محلی که بی محل شدهاند میراث چند هزار ساله ما هستند که راحت دارند از دستمان میروند و ما فقط نظاره گر جنگ کودکانمان با این غولها و آدمهای رایانهای هستیم....
کاش می شد دوباره کودکان را با بازیهای محلی آشتی داد و دوباره کوچههای تابستان میزبان کودکان شهر و دیارمان می شدند.
گزارش از محبوبه علی آقایی، خبرنگار ایسنای کرمانشاه