کد خبر: ۲۱۶۹۳۶
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۰۲

از محاکمه سیندرلا و بابانوئل تا رونق کتاب کودک در دوره استالین

هنگامی که پاکسازی‌های استالین نویسندگی را پیشه‌ای خطرناک ساخت، گروهی از هنرمندان پیشرو توجه خود را به سمت کتاب کودکان معطوف کردند. فیلیپ پولمن دربارهٔ این آزادی پرثمر که در طی دوران خفقان به بار نشست، می‌نویسد.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: در جریان دادگاه سه هنرمند روسی پوسی ریوت که در آگوست ۲۰۱۲ برگزار شد، یکی از متهمین، نادژدا تولوکونیکووا، متن دفاعیهٔ پایانی ارائه داد. او از نویسندگان و هنرمندانی یاد کرد که در دوران پاکسازی استالینی مورد ستم قرار گرفتند، اشارهٔ او به طور خاص به گروهی از نویسندگان و شعرا به نام اُبِریور (Oberiu) بود. دو نفر از پیشکسوتان این گروه با نام‌های آلکساندر وودنسکی و دانیل خارمس در دوران وحشت بزرگ دستگیر و سپس کشته شدند.
 
وودنسکی و خارمس تشابهات دیگری نیز داشتند. اشعار آن‌ها به دلیل تصاویر پوچ‌گرایانه و زیبایی‌شناسی رادیکال و تندرو، قابل انتشار نبودند و در نتیجه هر دوی آن‌ها به ادبیات کودکان روی گرداندند، چرا که در این حوزه می‌توانستند مخارج زندگی‌شان را تامین کنند و با مزاحمت‌های دولتی نیز مواجه نشوند. در عین حال این موقعیت را نیز داشتند تا با دیگر هنرمندان پیشرو نظیر ولادیمیر تاتلین (طراح برج مشهور انترناسیونال سوم) و اِل لیزیتسکی (نقاش ساختارگرا، تایپوگرافر و گرافیست) همکاری داشته باشند.  دوران آغازین حکومت کمونیستی به طور معجزه‌آسایی در زمینهٔ ادبیات و تصویرسازی کتاب‌های کودکان غنی به شمار می‌آمد، بخشی به دلیل همکاری‌های موفق هنرمندان با یکدیگر و بخشی دیگر به دلیل اینکه مَفری برای هنرمندان محسوب می‌شد. کتاب جدید «درون رنگین کمان: ادبیات کودکان در روسیه ۱۹۳۵-۱۹۲۰» نگاهی دارد به این دنیای شگفت‌انگیز.
 
جولیان روتنشتاین طراح و الگا بوداشوسکایا نویسندهٔ مقالات کتاب، کار بی‌نظیری انجام داده‌اند. رنگ‌های اولیه و اشکال هندسی ساده دست به دست هم داده‌اند و باعث شده‌اند تا کتاب در نظر نخست، منبع تحقیقی مکتب سوپرِ‌ ماتیسم یا ساختارگری (suprematism) به نظر بیاید؛ جنبشی که پیش از انقلاب روسیه پدید آمد و روشنفکران آن دوره را به جوش و خروش انداخت، مکتبی که در آن ساختارگری ناب فرا‌تر از به تصویر درآوردن اشیا بود. برای نمونه نزد کازیمیر مالویچ - که از بزرگترین تئوریسین‌های ساختارگری به شمارمی آید- یک مربع مشکی بیانگر نوع خاصی از احساس است، در حالیکه زمینهٔ سفیدی که مربع بر آن ترسیم شده نشانگر خلائی است که فرا‌تر از همهٔ احساسات است. برای کِی روداکف که در سال ۱۹۲۷ تصویرسازی کتاب کودک انجام می‌داد، مربع مشکی تنها یک مربع ساده بود ولی با اضافه کردن دو زنگ به پایین مربع و گیره‌ای به عنوان گوشی، مربع به یک تلفن تبدیل می‌شد. در این تصویر، تلفن در دستان میمونی قرار داشت که شلوار قرمز به پا کرده بود و کتی مشکی بر تن داشت. این تصویرسازی یک شعر بود از شاعر مشهور ادبیات کودک، کورنی چوکوفسکی (۱۹۶۹-۱۸۸۲).
 
تصویرسازی، نقطهٔ تمرکز کتاب «درون رنگین کمان» است؛ صد‌ها تصویر که به زیبایی رنگ‌آمیزی شده‌اند و با مهارت در فرم و طراحی بسیار هوشمندانه‌شان، بی‌همتا هستند. این کتاب دوره‌ای را شامل می‌شود که هنرمندان و شعرا از آزادی کافی برخوردار بودند تا بتوانند کارهایی این‌چنینی تولید کنند ولی سایهٔ خطر همواره بر سرشان بود و تهدیدشان می‌کرد. چوکوفسکی (که دربارهٔ حیوانات و تلفن می‌نوشت) مورد علاقهٔ چندین نسل از کودکان روسی بود ولی با این وجود از گزند انتقاد‌ها در امان نبود، لِو ویگوتسکی، روانکاو در سال ۱۹۲۶ دربارهٔ او اینگونه نوشت: «به نظر می‌رسد که چوکوفسکی بر این عقیده است که هر چه مطلب احمقانه‌تر باشد فهمش برای کودکان آسان‌تر است و بیشتر در دسترس کودکان قرار می‌گیرد... در یاوه‌گویی‌های چوکوفسکی، مهملات روی هم انباشته شده‌اند. چنین ادبیاتی حماقت و نادانی را در کودکان پرورش می‌دهد.»
 
وجود چنین اظهاراتی بود که آیندهٔ مخوف اتحاد جماهیر شوروی را محسوس کرد و خطر از بین رفتن آزادی‌های هنری را به وضوح نشان داد. رفتارهای مشکوک دیگری نیز در قبال تخیل و رویا‌پردازی کودکان به چشم می‌آمدند، برای مثال پوستر‌هایی دربارهٔ نحوهٔ نگهداری از کودکان چاپ و در کودکستان‌ها و محل نگهداری اطفال نصب شده بودند با این مضامین: «مواظب بازیچه‌های کودکان باشید، کودک ممکن است از تکهٔ چوب یا سنگ به عنوان اسباب بازی استفاده کند»، «در شادی و غم، کودکتان را همراهی کنید تا هنگامی که نیاز دارد نزد شما بیاید.»
 
و دستورالعمل‌هایی این‌چنینی: «هرگز کودک خود را به سینما یا تئا‌تر نبرید»، «هرگز پیش از خواب برای کودکتان داستان نخوانید چرا که او را در معرض عقیده‌ها و احساسات جدید قرار می‌دهید»، «از آنچه که وجود ندارد و دیده نمی‌شود برای کودک خود قصه نگویید» (به این معنی که افسانه‌ها نباید برای کودکان خوانده شوند).
 
تهدید‌ها آشکار‌تر و مرگبار شدند، ولی موفقیت در زمینهٔ کتاب کودکان باعث شد تا یک شاعر مشهور از زندان و مرگ نجات یابد. نام ساموئل مارشاک (۱۹۶۴-۱۸۸۷) در لیست سیاه قرار داشت ولی استالین نام او را دید و آن را از لیست حذف کرد: «او شاعر خوبی برای کودکان است.»
 
اما شاعری که نجات پیدا نکرد اوسیپ ماندلشتام (۱۹۳۸-۱۸۹۱) نام داشت. او در زمان استالین دو بار دستگیر شد و در اردوگاه جان باخت. نوشته‌های او به اشعاری کلاسیک بدل شدند ولی از کتاب کودکان او با نام «دو تراموا» که در سال ۱۹۲۵ نوشته شده، با تصویرسازی‌های فوق‌العاده‌اش در «درون رنگین کمان» نام برده شده است. بوریس اِندر، هنرمند، با پالت رنگی بسیار محدودی تصویرگری کتاب را انجام داده است. او از رنگ‌های مشکی، قرمز و خاکستری، برخی اوقات ضربات قلمویی از قهوه‌ای روشن به همراه شکل‌های ساده و خطوط موازی راه‌آهن که تکرار می‌شوند، استفاده کرده است. این تصویرسازی نمونهٔ موفقی است از «هر چه کمتر، غنی‌تر».
 
پیش از آنکه استفاده از چاپ‌های تمام رنگی برای کتاب کودکان در بریتانیا مورد استفاده قرار بگیرد و برایان وایلد اسمیت و جان برنینگهام در دههٔ ۶۰ از این تکنیک استفاده کنند، چاپ دو رنگ برای کتاب‌های کودکان معمول بود. این چاپ بسیار ارزان و از لحاظ بصری خسته‌کننده بود.
 
در دههٔ ۱۹۲۰ در روسیه اِل لیسیتزکی و دیگران نشان دادند که این کتاب‌ها چگونه می‌توانند بارقه‌ای از مدرنیسم باشند. رنگ‌های قرمز و سیاه در کتاب دربارهٔ دو مربع (۱۹۲۲) چیزی بیش از یک سیاه پررنگ و قرمز روشن نیستند که بسیار موفق ظاهر شده‌اند. برای مثال پوستر تبلیغاتی قدرتمند «با گوهٔ قرمز به سفید‌ها حمله کنید» (سال ۱۹۱۹) نمونهٔ کلاسیکی است از اینکه چگونه می‌توان از انتزاع برای انتقال سریع مفاهیم سود برد.
 
روش لیتوگرافی (چاپ سنگی) این نمونه آثار، تاثیرمستقیم بر پیشرفت کتاب کودک در بریتانیا داشت. در سال ۱۹۳۹ نوئل کارینگتون طراحی که از تحسین‌کنندگان کتاب‌های کودک شوروی بود، آلن لِین را متقاعد کرد تا سری کتاب‌های پافین را نیز به مجموعه پنگوئن و پلیکان بیافزاید که این ایده با موفقیت زیادی همراه شد. لیتوگرافی در این روند موثر بود چرا که هنرمند مستقیما بر روی سنگ طراحی می‌کرد، چاپ با این تکنیک برای مدیران انتشاراتی بسیار به صرفه بود زیرا زمان و هزینهٔ مالی عکاسی از میان برداشته و حذف می‌شد.
 
چاپ سنگی تنها روش برای چاپ این کتاب‌ها نبود. در طراحی‌های کنستانتین کوزنتسوف برای کتاب «من یک چاپگر هستم» (سال ۱۹۳۲ نوشتهٔ اکاترینا زوننشترال) از روش سیلک اسکرین استفاده شد: چاپ مجدد این کتاب در مجموعهٔ «رنگین کمان» به حدی دقیق انجام گرفته که به ما این اجازه را می‌دهد تا شبکهٔ توری که جوهر از آن عبور کرده است را نیز تشخیص دهیم. من با نویسنده و یا تصویرگر کتاب آشنایی ندارم ولی کتابی که تولید کرده‌اند بسیار جذاب و دلنشین است. الگوی استنسیل لوکوموتیوها، تراکتور‌ها، هواپیما‌ها و کشتی‌ها بر روی کاغذ با میزان متفاوتی از جوهر و با رنگ‌های زرد خردلی، قرمز تیره، نیلی و سیاه در کنار هم به صف درآمده‌اند تا ریتم‌های شدید و تند را به تصویر درآورند.
 
از دیگر تصاویر تاثیرگذار، کتابی است با عنوان «لباس‌های خاص» (بوریس ارمولنکو، ۱۹۳۰). این کتاب پیش از نسخهٔ مشابهش در انگلیس (۱۹۳۸) با عنوان «خیابان بالا»، به چاپ رسیده است و نمی‌دانم آیا اریک راویلیوس که لیتوگرافی کتاب توسط او صورت گرفته، از این شباهت آگاهی داشته یا خیر. این دو کتاب در موارد زیادی به یکدیگر شباهت دارند: رنگ‌های کمرنگ، صورتی خاکی و سبز. «لباس‌های خاص» مجموعه‌ای است از تصاویر کارگران در لباس‌های مخصوص کارشان: راننده، نانوا، معدنچی، شیمی‌دان و غیره.
 
همانند دیگر تصویرسازهای آن دوران شخصیت‌های این کتاب ارمولنکو نیز در پُز‌ها و حالت‌های رسمی ایستاده‌اند، گویی آن‌ها به عنوان یک فرد اهمیتی ندارند و آنچه مهم است عملکرد اجتماعی آن‌هاست. در کل، این مجموعه تاکید زیادی دارد بر اینکه مردم چه کارهایی انجام می‌دهند و کشاورزی، حمل و نقل ماشین‌آلات و برقکاری‌ها چگونه انجام می‌گیرد. یک تصویرسازی بی‌نظیر از آلکساندر داینکا برای کتاب «متخصصین برق» (۱۹۳۲، نوشتهٔ بی‌ اورالسکی) کارگری را نشان می‌دهد که پشت به ما ایستاده است و بازوانش به دو طرف کشیده شده‌اند، پا‌هایش با فاصله از هم قرار دارند، همانند شخصیت‌های کتاب «لباس‌های خاص»؛ اما این مرد بر بالای تیر برق ایستاده است، در میان طرح‌های انتزاعی از سیم‌های سفید و عایق‌های براقی که در تاریکی شب می‌درخشند. او قوی، با اعتماد به نفس و خندان، آینده را در دست دارد و ما را به یاد موسیقی «سیم‌کش هوایی ویچیتا» می‌اندازد.
 
از دیگر ویژگی‌های درخشان کتاب «درون رنگین کمان» می‌توان به حجم زیاد عکس‌های آن اشاره کرد: نویسندگان و شاعرانی همچون چوکوفسکی، خارمس و مایاکوفسکی و تصویر فراموش‌نشدنی ماندلشتام پس از نخستین بازداشتش در سال ۱۹۳۴. اما تصاویر زیادی از کودکان نیز در این کتاب وجود دارد؛ کودکانی که در برف مقابل کلبهٔ چوبی کودکستان ایستاده‌اند و چنان در لباس‌هایشان پیچیده شده‌اند که نمی‌توانند تکان بخورند و نوشته‌ای بالای سرشان نصب شده است: «استالین بزرگ! برای کودکیِ شادمان از تو متشکریم!» یا کودکانی که با معلمشان در کلاس خالی مشغول خوردن سوپ هستند و چشمانشان به گشادی چشمان نقاشی جورج کرویک‌ شانک از اولیور تویست است: «آقا، خواهش می‌کنم، فقط کمی بیشتر سوپ بدهید.»
 
مجموعهٔ دیگری که وجود دارد عکس- تصویرسازی‌هایی هستند که از کتاب «اکنون نوبت برخاستن فرارسیده است» (اف فولمن و وی بونیوک) که در آن پسر‌ها و دخترهای شش ساله با شلوارک و کلاه‌های کاغذی مشغول رژه هستند و پلاکاردهایی در دست دارند و بازوبند‌های صلیب سرخ بر بازویشان بسته شده است. هیچ کدامشان کوچکترین تصوری ندارند از اینکه مشغول به چه کاری هستند، عکس‌ها نیز از کیفیت پایینی برخوردارند. تنها عکسی که از بقیه متمایز است تصویری است از جوانی لاغر با پیراهنی گشاد و کلاه آویزان که پلاکارد کمونیستی را بالای سرش به اهتزاز درآورده است. آنچه که این عکس را خاطره‌انگیز می‌کند لبخند رضایتی است که بر چهرهٔ او نقش بسته است.
 
هنگامی زبانی را بلد نیستید و هر آنچه که می‌بینید تنها اَشکالی هستند که با محتوا گمراهتان نمی‌کنند؛ سپس اتفاق جالبی برای تایپوگرافی می‌افتد: کیفیت طراحی و طرح آسان‌تر به چشم می‌آید. برخی از نمونه‌ها در این کتاب در ‌‌نهایت ظرافت و هوشمندی طراحی شده‌اند. بهترین نمونه‌ها در انتشارات رادوگا (رنگین کمان) تولید شده‌اند، جایی که استعداد ادبی کسانی چون مارشاک و چوکوفسکی با استعداد بصری هنرمندانی همچون ولادیمیر لبدوف، ادوارد کریمر و دیمیتری بولانف در هم آمیخته می‌شد. متاسفانه نام تعداد زیادی از ویراستاران و طراحان این مجموعه در دسترس نیست و بسیار تاسف‌برانگیز است که مدیران انتشاراتی امروزی نیز از طراحان کتاب‌هایشان به صورت گسترده‌ای یاد نمی‌کنند. لازم است بدانیم که چه کسانی می‌بایست مورد تحسین یا در برخی موارد مورد انتقاد قرار بگیرند.
 
رادوگا مدت زیادی فعالیت نکرد و به دستور حکومت در سال ۱۹۳۰ تعطیل شد. بعد‌ها انتشاراتی با‌‌ همان نام به فعالیت پرداخت ولی محصولاتش به نبوغ انتشارات پیشین طی سال‌های ۱۹۲۰ نبودند. سیاهی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. در ابتدای انقلاب، هنرمندان پیشرو در تمامی زمینه‌ها امکانات زیادی برای پیشرفت پیدا کرده بودند. ولادیمیر مایاکوفسکی در سال ۱۹۱۸ در «نامهٔ سرگشاده به کارگران» اینگونه نوشت: «هیچکس نمی‌داند چه خورشیدهای تابانی در آینده خواهند درخشید. شاید هنرمندان بتوانند رنگ خاکستری شهر‌ها را به رنگین کمان‌های صد رنگ تبدیل کنند؛ آوای خشمگین آتش‌فشان‌ها به موسیقی فلوت‌های کوهساران بدل خواهد شد؛ امواج اقیانوس بر تارهایی خواهند نواخت که از اروپا تا آمریکا گسترده شده‌اند.»
 
آن‌ها چگونه می‌خواستند با افکار سیاسی حزب رسمی مقابله کنند؟ با سیاست‌های افرادی همچون نیکلای بُخارین که در الفبای کمونیسم (سال ۱۹۲۰) نوشته است: «نجات جوانان و رهایی آن‌ها از افکار مضر و مهلک والدینشان از مهم‌ترین و والا‌ترین اهداف حکومت پرولتاریاست.» اما کودکان روش خاص خودشان را برای تفکر در مسائل یافته بودند. در بخشی از کتاب «پیش از ایگور: خاطرات جوانی من از شوروی»، نوشتهٔ اسوتلانا گزنکو در سال۱۹۶۱ آمده است: «به مناسبت انقلاب اکتبر، کلاس ما نمایشی تدارک دید که در آن پیشگامان حزب تمامی قهرمانان افسانه‌های روسی را به اتهام "عناصر ضد شورایی" اخراج می‌کنند... سرکردهٔ گروه دختری به نام زویا مچووا از جا برخاست و در مقدمه سخنرانی کرد. او توضیح داد که افسانه‌های قدیمی، داستان‌های شاهدخت‌ها و شاهزاده‌ها و افسانه‌های بابا نوئل، که از دل داستان‌های محلی بیرون آمده بودند، برای کودکان شوروی مناسب نیستند و تنها به قصد فریب کودکان پدید آمده‌اند.
 
سپس محاکمه آغاز شد. سیندرلا را مقابل قضات کشاندند و به او اتهام خیانت به طبقه کارگری زده شد... سپس نوبت به بابا نوئل رسید و او را به جرم ورود به منازل از طریق لولهٔ بخاری و جاسوسی محاکمه کردند. ما نوبت به نوبت از صحنه اخراج می‌شدیم... زویا مچووا سخنرانی پایانی‌اش را انجام داد ولی کسی آن را نشنید. کودکان تماشاچی همگی می‌گریستند. "آن‌ها را بازگردانید، آن‌ها را بازگردانید. به آن‌ها شلیک نکنید!" صدای فریاد کودکان کر کننده بود.»
 
مجموعهٔ نویسندگان و تصویرگرانی که در این کتاب گرد آمده‌اند موقعیت پدید آمده در این برههٔ زمانی خاص را می‌ستودند. الگا بوداچفسکایا مطلبی از ساموئل مارشاک، یکی از بازماندگان کتاب کودک را به نویسندهٔ دیگر کورنی چوکوفسکی، نقل می‌کند: «ما هر دو می‌توانستیم نابود شویم. کودکان ما را نجات دادند.»
 
«درون رنگین کمان» مجموعهٔ بی‌نظیری است. یک گنج است، یادمان آزادی خیال است و یادبود دوران کوتاهی که در آن سبک آوانگارد و بازیگوشی کودکانه با هم یکی شدند.
 
 
منبع: تاریخ ایرانی به نقل از گاردین/  فیلیپ پولمن/ ترجمه: شیدا قماشچی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین