کد خبر: ۲۱۹۲
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۸۴ - ۱۱:۳۳

اتحاد مجدد آزاديخواهان و نومحافظه كاران

آفتاب‌‌نیوز :
طرح P.N.A.C در روز 28 ژانويه، مبين اين است كه كاخ سفيد و سنا بايد اقدامات لازم را براي افزايش اساسي ارتش و نيروهاي دريايي انجام دهند. در ميان امضاكنندگان نومحافظه كار اين نامه به رؤساي مجلس، گروهي از لیبرال های برجسته نيز به چشم مي خوردند. اين موضوع اعتبار درخواست P.N.A.C  مبني بر افزايش تعداد نيروهاي زميني آمريكا را تأمين مي كند و نشان مي دهد كه بر پايه حمايت دو حزب استوار است.

 P.N.A.C پس از انتشار بيانيه هاي عمومي به دنبال واقعه يازده سپتامبر و هنگام آغاز اشغال عراق، اكنون دوباره به عنوان نهادي سياسي ظاهر مي شود كه دستور كار امنيتي دولت بوش را در دور دوم تعيين می کند. بيانيه P.N.A.C در سال 97 تنها شامل چهره هاي برجسته راستي مي شد و بسياري از آنان در دوره اول وارد دولت بوش شدند اما با اين حال نهاد سياسي نومحافظه كاران مجدداً با آزاديخواهان متحد شده تا نامه سرگشاده آنها را به كنگره برده و رئيس جمهور را از قدرت دو حزبي بودن آگاه كند.

اين درخواست جديد، مبني بر افزايش سراسري نيروهاي نظامي آمريكا، حمايت تحليلگران مهم آزاديخواه را نيز دربر دارد. در ميان امضاكنندگان نامه، تحليلگران برجسته سياست خارجي در مؤسسه بروكينگز و سياست پيشرو (P.P.I) به چشم مي خورند كه رابطه نزديكي هم با حزب دموكرات دارند. اكثر آنها نومحافظه كاراني هستند كه در رأس نهادهاي نومحافظه كار چون P.N.A.C ، بنياد آمريكا (A.E.I)، بنياد دفاع از دموكراسي و مركز سياست هاي امنيتي قرار دارند. اما در عين حال نام آزاديخواهاني چون مايكل اوهانلون، ايو دالدر، جيمز استينبرگ و ويل مارشال كه همگي نامه ها و بيانيه هاي پيشين P.N.A.C را نيز امضا كرده بودند به چشم مي خورد.

حمايت از «تعهد يك نسل» در خاورميانه
نامه P.N.A.C به كنگره به منظور افزايش نيروي زميني ايالات متحده، درواقع تأييد ارزيابي هاي رايس، وزير امور خارجه است مبني بر اين كه مشغوليت نظامي آمريكا در خاورميانه «تعهد نسل» است. براي اجراي اين تعهد امضاكنندگان P.N.A.C از كنگره خواستند كه به تعهدات قانوني خود در راستاي افزايش و حمايت از نيروهاي نظامي عمل كند چرا كه بر اين باورند در چند سال آينده سالانه بايد دست كم 25 هزار سرباز به نيروهاي زميني اضافه شود. اين مركز كه همواره خواستار افزايش بودجه نظامي و «تغيير حكومت» به پشتيباني ارتش در سراسر جهان بوده است، در حال حاضر نگران اين موضوع است كه «ارتش ايالات متحده براي انجام مسئوليت هايي كه از آن انتظار مي رود بسيار كوچك است». مركز سياسي نومحافظه كاران كه طرح كلي استراتژي امنيتي ملي دوره اول دولت بوش را ريخته بود، اكنون گفته هاي اخير رئيس  ذخيره ارتش را تكرار مي كند كه گفته بود «استفاده بيش از حد» از نيروهاي زميني آمريكا در عراق و افغانستان سبب «از هم گسيختگي نيروها» شده است.
با توجه به اين كه ميزان خدمت مجدد در ارتش در حال كاهش بوده و اهداف اين بخش تأمين نمي شوند، درخواست P.N.A.C از كنگره براي افزايش سربازان بدين معني است كه يا بايد در خدمت نظام تجديدنظر كرد و يا دستمزد داوطلبان خدمت را افزايش داد كه اين گزينه نيرويي مزدور و جهاني ايجاد مي كند كه براي انجام وظايف جديدي چون جنگ پيشگيرانه، تغيير حكومت و ساختار مجدد سياسي در خاورميانه به كار گرفته مي شوند.

آزاديخواهان با نومحافظه كاران حركت مي كنند 

نامه اخير P.N.A.C به كنگره، نخستين باري نبود كه اين مركز با گروه هاي مرتبط به آن مانند ائتلاف آزادي عراق، شامل بخشی از دموكرات  مرتبط می شد. دو نامه P.N.A.C در مارس 2003، مربوط به دموكرات هايي بود كه اعتقاد داشتند حمله نظامي در صورتي توجيه پذير است كه در كنار دغدغه هاي انسان دوستانه به وجود فرضي سلاح هاي كشتار جمعي توجه داشته باشد. به اين شكل P.N.A.C و نومحافظه كاران توانستند دستور كار نظامي خود را در مورد حملات پيشگيرانه و بازدارنده به سياست هاي امنيت ملي تبديل كنند. در هنگام حمله نيز آنها سعي داشتند تا از تندروها و مقامات نظامي كه تصميم به اجراي استراتژي خروج سريع از عراق گرفته بودند، پيشي گيرند. از اين رو اين گروه در نامه 19 مارس خود بيان داشتند كه واشنگتن بايد براي ماندن طولاني مدت در عراق برنامه ريزي كند. در اين نامه چنين آمده بود: تمامي افراد چه آنهايي كه به ائتلاف پيوستند يا آنهايي كه در كناري ايستادند و چه آنهايي كه با عمليات نظامي مخالف بودند و مهمتر از همه مردم عراق و همسايگانشان بايد بدانند كه ما عهد كرده ايم تا عراق را از نو بسازيم و منابع لازم را نيز تأمين خواهيم كرد و تا هر زماني كه اين موضوع ادامه داشته باشد در عراق خواهيم ماند.

چهره هاي اصلي محافظه كاران چون رابرت كاگان، بروس جكسون، جاشوا موراوچيك، جيمز وولسي و اليوت كوهن به همراه تعدادي از دموكرات ها از جمله 23 نفري بودند كه نخستين نامه P.N.A.C را پس از جنگ عراق امضا كردند. اين دموكرات ها شامل افراد زير مي شدند: ايو دالدر از بنياد بروكينگز و عضو شوراي امنيت ملي دولت كلينتون، مارتين اينديك، سفير دولت كلينتون در اسرائيل، ويل مارشال، عضو مركز سياست پيشرو و شوراي رهبري دموكرات، دنيس راس، مشاور ارشد كلينتون در مذاكرات اسرائيل و فلسطين، جيمز استينبرگ، معاونت مشاور امنيت ملي دولت كلينتون و رئيس مطالعات سياست خارجي در مركز بروكينگز.

نامه دوم P.N.A.C پس از جنگ عراق كه در روز 28 مارس امضا شد، خواستار حمايت هاي بين المللي از جمله ناتو براي بازسازي عراق بود و علاوه بر همان دموكرات هاي سابق، فرد برجسته ديگري از سياست خارجي بروكينگز يعني مايكل اوهانلون در ميان امضاكنندگان به چشم مي خورد.

اواخر سال 2002، بروس جكسون يكي از اعضاي P.N.A.C، كميته آزادي عراق را تشكيل داد كه دموكرات هايي چون سناتور جوزف ليبرمن، رابرت كري، سناتور سابق و رئيس دانشگاه را كه در شوراي يازده سپتامبر فعاليت دارد، ويل مارشال و استيو سولارز نماينده سابق را گرد هم آورد.

نو محافظه كاران علاوه بر اينها باز هم براي دادن نامه اي به رئيس جمهور به دموكرات ها متوسل شدند. اين نامه را مركز سوشال دموكراتز تنظيم كرده بود كه خود نقشي كليدي در تشكيل كمك هاي ملي براي دموكراسي در اوايل دهه 80 داشت و سبب ايجاد حمايت اتحاديه هاي كارگري از سياست خارجي مداخله جويانه گشت.

جنگ طلبان آزاديخواه نه تنها به همراه نومحافظه كاران به حمايت از جنگ و بازسازي پس از جنگ پرداختند بلكه بيانيه هاي مستقل به هواداري از سياست هايي كه اكنون عموماً مورد استفاده نيستند، انتشار دادند. روشن ترين نمونه وضعيت اين آزاديخواهان را در قبال سياست خارجي و نظامي مي توان در گزارش اكتبر 2004 مركز سياست پيشرو، مشاهده كرد كه خود مركزي با ارتباط نزديك به شوراي رهبري دموكرات هاست. اين گزارش كه «همكاري جهاني پيشرو: راهبرد امنيت ملي دموكرات ها» نام داشت از حمله به عراق حمايت مي كرد چرا كه «سياست مهار پيشين كاربردي نداشت» و دولت صدام حسين «به امنيت عمومي و قوانين بين المللي صدمه مي زد.»

ويل مارشال، رئيس P.P.I گفت كه راهبرد همكاري جهاني پيشرو، وجه تمايز اساسي ميان راهبردهاي كلي دموكرات براي امنيت ملي و تصور چپ هاي افراطي از نقش آمريكا در جهان است. در اين گزارش ما به آنهايي پرداخته ايم كه به عمليات دفاعي اعتقادي ندارند چرا كه تصور مي كنيم اين دفاع نيازهاي ما را چه در داخل و چه در خارج از كشور برآورده خواهد كرد. روي صحبت ما با كساني است كه غيرعامدانه با استفاده از زور مخالفند و گويي نمي توانند در مجادلات بين المللي از آمريكا جانبداري كنند. از ديگر افرادي كه در اين گزارش نقش داشتند مي توان به باب كري، لاري دياموند از مركز هوور وقف ملي براي دموكراسي و مايكل مك فول از مركز صلح بين المللي كارنگي اشاره كرد.

تمايل مداوم رهبران اصلي آزاديخواهان و تحليلگران سياست خارجي مانند مارشال، اوهانلون و دالدر براي پيوستن به نومحافظه كاران سبب تحكيم بيانيه هاي P.N.A.C شده است كه مي گويند دستور كار سياست خارجي آنها نه نظامي است و نه امپرياليستی بلكه تنها بر پايه رعايت حقوق بشر، دموكراسي و ارزش هاي اخلاقي جهاني استوار است. از ديگر آزاديخواهاني كه نامه اخير P.N.A.C را امضا كرده اند مي توان به افراد زير اشاره كرد: پيتر بينارت، سردبير نيورپيابليك، استيون نيدر، رئيس مطالعات امنيتي مركز سياست پيشرو، جيمز استينبرگ، مدير برنامه مطالعات سياست خارجي بروكينگز و رئيس سابق اداره سياستگذاري وزارت كشور در دوره كلينتون، كريگ كندي، مسئول صندوق، جرمن مارشال و ميشل فلورني كه به گفته خود «دموكرات طرفدار دفاع» است و عضو گروه استراتژي اسپن بوده و در دولت كلينتون در دبيرخانه استراتژي وزارت دفاع فعاليت مي كرده است. امضاي پل كندي، نويسنده فراز و فرود قدرت هاي بزرگ، در پاي اين نامه، يكي از نكات قابل توجه براي P.N.A.C به شمار مي رود. ديگر امضاكنندگان اين نامه نومحافظه كاران هستند كه علاوه بر بنيانگذاران P.N.A.C يعني ويليام كريستول و رابرت كاگان، شامل چنين افرادي مي شوند: دانيل مك كيورگان، معاون مديركل گري اشميت، مدير اجرايي، توماس دانلي، سياستگذار نظامي، رائول مارك گرشت، امور خاورميانه و بروس جكسون و رندي شونمان از اعضاي انجمن، دانيل بلوفتان، جوشوا موراوچيك، دانيل تلپكا، اليوت كوهن، مكس بوت، كليفور مي، مدير اجراي مركز دفاع از دموكراسي و فرانك گافني، بنيانگذار مركز سياست امنيتي.

يكي از نكات جالب توجه در برنامه جديد P.N.A.C، امضاي بسياري از مقامات ارشد نظامي پيشين است من جمله ژنرال بري مك كافري، فرمانده سابق سوث كم و دراگ سزار و سپهد بوستر گلاسن كه راهبردهاي هوايي را در جنگ خليج فارس برعهده داشتند.

لطمه و جبران

ايروينگ كريستول را به عنوان «پدرخوانده نومحافظه كاري» مي شناسند. او نومحافظه كاران را «آزاديخواهاني مي داند كه از واقعيت لطمه ديده اند.» اين لطمه سياسي در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70، به علت افزايش ضدفرهنگ، جنبش هاي ضدجنگ و سياست هاي جديد حزب دموكرات ايجاد شد. 

  «واقعيتي» كه به نومحافظه كاران صدمه زد، تغيير شديد در حزب دموكرات به رهبري افرادي چون جسي جكسون، بلا ابزوگ، جورج مك كارون و جيمي كارتر بود. در مقابل، نومحافظه كاران، ضدكمونيسم و محافظه كاري اجتماعي جناح رونالد ريگان را در قدرت گرفتن حزب جمهوريخواه ديدند. به اين ترتيب در فرهنگ نومحافظه كاران، آزاديخواهي معنايي مترادف با سكولاريسم، آزادي زنان، ضدآمريكايي بودن و سياست باج دهي پيدا كرد.

در ربع قرن گذشته نومحافظه كاران تلاش كرده اند تا جمهوريخواهان را از انزوا، ضدامپرياليستي و رئاليستي جدا كنند. نومحافظه كاران جواني چون ويليام كريستول (پسر ايروينگ) و اليوت ابرامز (داماد نورمن پادهورتز و ميج دكتر) جهاني نگري جديدي براي جناح راست رواج داده اند كه در آن آمريكا بايد مأمور جهاني و منبع جهاني آزادي باشد.

اما محافظه كاران سنتي و جمهوريخواهان مي گويند كه دستور كار سياست خارجي نومحافظه كاران در مورد ظرفيت نيروي نظامي آمريكا براي بازسازي جهان نئوامپرياليستی و غيرواقع گرايانه است.

نومحافظه كاران جداي از روابطي كه با پنتاگون و صنايع دفاعي دارند، نزديكترين متحدان ايدئولوژيك خود را در بين جهانگرايان آزاديخواه يافته اند. آنها اكنون پس از بهبود صدمات پيشين، به آزاديخواهان نزديك شده اند تا عقايد خود را درباره مأموريت جهاني آمريكا با آنها  سهيم كنند. به اين ترتيب نومحافظه كاران P.N.A.C و A.E.I در كمال شادماني با گروه بسياري از آزاديخواهان در مورد راهبرد عظيم ايالات متحده هم عقيده هستند و بر اين باورند كه بايد دنيايي براساس تسلط نظامي آمريكا و برتري اخلاقي اين كشور كه آنها محرز فرض مي كنند، بنا شود.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین