کد خبر: ۲۲۵۷۲۲
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۸

افراط گري ديني ، تهديدي براي جوانان

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: حجت‌الاسلام  علي عسكري -
نيكي و بدي كه در نهاد بشر است است
شادي و غمي كه در قضا و قدر است
با چرخ مكن حواله كاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بيچاره‌تر است

انسان موجودي است اجتماعي و انتخابگري است آزاد و در اين بين سرنوشت هر يك از ما انسانها چه سرانجامي پيدا مي‌كند بسيار جاي بحث دارد و فقط بايد گفت:

ز انقلاب زمانه عجب مدار كه چرخ – از اين فسانه هزاران هزار دارد ياد

با اين حال براي بعضي از اتفاقهاي پيش آمده بايد گفت: چه فكر مي‌كرديم و چه شد!؟ ما طلبه‌ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آرزو داشتيم چند جوان كنار هم باشند و ما به رسم وظيفه ديني و تبليغي آنها را ارشاد كنيم و احكام نوراني دين را برايشان بازگو كنيم ولي چنين اتفاق نادري كم پيش مي‌آمد. پس از پيروزي انقلاب به بركت خون شهيدان و رهبري داهيانه امام راحل (ره) سيل جوانان در خدمت دين و روحانيت قرار گرفتند. فراموش نمي‌كنم در روزهاي اول انقلاب اين جوانان عزيز براي انقلاب فرهنگي در دانشگاه، راهي مركز ثقل روحانيت شهر خون و قيام، قم شدند و شعار مي‌دادند قم، قم فانذر – دانشگاه فطهّر. در مشهد و ديگر كلان شهرهاي مذهبي هم وضعيت همين بود.

مع هذا گاهي در سالهاي اخير انسان از همين جوانان و اخبار مربوط به آنها چيزهايي مي‌شنود كه بسيار نگران كننده است. باعث اين نوع از نگراني‌ها در اكثر موارد خود آن جوانان نيستند بلكه بزرگترهايي هستند كه نتوانسته‌اند با جوانان به درستي كنار بيايند و دليل آن هم اين است كه از درك درست روانشناسي جوانان عاجزند و كارشان نتيجه عكس داده است. به عنوان نمونه فراموش نمي‌كنم كه سالها پيش از اين درس 3 واحدي مديريت اسلامي را در دانشكده مديريت و حسابداري دانشگاه آزاد اسلامي مشهد تدريس مي‌كردم روزهاي بسيار خوبي را داشتم از نظر نشاط ديني سپري مي‌كردم بويژه موقعي كه عناوين مربوط به اين درس را به خوبي براي جوانان دانشجو تبيين مي‌نمودم. مباحث بيشتر به اصولي مختص شده بود كه ريشه در مباني معرفتي اسلامي داشت از قبيل: خدامحوري، هماهنگي و وحدت حول محور ولايت، برنامه‌ريزي براي آخرت و غيره. در آغازين روزهاي حضور در كلاس مربوط به اين درس سعي كردم روش دياليكتيك را مبناي نظر قرار بدهم و به گفتگو با دانشجويان همت گمارم. هدف اين بود بحثها از يك نواختي خارج شود و جذابيت داشته باشد. اين روش خيلي زود مطلوب جوانان قرار گرفت و هم‌انديشي ديني را باعث گشت. در بين دانشجويان فرزند ارشد يكي از روحانيون شناخته شده مشهد حضور داشت كه بيش از جوانان ديگر با من در مباحث مربوط به درس مديريت اسلامي مشاركت مي‌كرد. چون پدرش را مي‌شناختم كه از مقدسين شهر بود، بنده هم با ايشان از روي ادب و احترام برخورد مي‌كردم و او خوشحال بود كه اين درس را با بنده انتخاب واحد كرده است. شروع ترم تحصيلي بود و تازه داشتيم با يكديگر مباحث طلبگي را شروع كرده بوديم و مأنوس مي‌شديم كه در يكي از روزهاي درسي پدرش وارد دانشگاه شد در حاليكه فرزندش در كلاس درس همراه همكلاسي‌ها به انتظار نشسته بود. در حال ورود من به كلاس پدر روحاني و مقدس مشهدي او به من گفت: شما استاد پسر من هستيد؟ گفتم افتخار دارم در خدمت ايشان باشم. آن آقا كه سن و سالي هم از او گذشته بود و من نمي‌خواهم نامش را ببرم شروع به سخن كرد و درحاليكه پسرش حرفهاي او را مي‌شنيد گفت: من از چنين فرزندي بيزارم چون او تارك‌الصلاة، ريش تراش، دختر باز فاسد و لوده است ... در اين حال بود كه ديدم فرزندش از درب آخر كلاس اقدام به فرار كرد و براي هميشه رفت.از آن زمان تا بحال، قريب به بيست سال گذشته است. امسال در ايام اربعين بر حسب اتفاق در مشهد پايتخت معنوي ايران يكي از هم‌كلاسي‌هاي آن روحاني‌زاده را ديدم.

بيدرنگ از آن دانشجوي جوان و فراري سوال كردم با كمال تأسف گفت: او بي‌اعتقاد به خدا و همه چيز گشته و در سلك بهائيان قرار گرفته است. و من وقتي فهميدم بهائي شده چرائي اين مطلب را از وي سوال كردم كه در پاسخ گفت آن آقازاده مي‌گفت: از دست پدرم عاصي شدم و دينش را ترك گفتم و در ادامه با حرارت و از روي تنفر و انزجار اظهار مي‌كرد: من از ديني كه مدام متوليان آن بر دهان ديگران مشت مي‌كوبند و اجازه فكر كردن و سخن گفتن به كسي نمي‌دهند و هر لحظه حكم كفر و ارتداد براي ديگر هم‌نوعان خودشان صادر مي‌كنند بيزارم و ... پس از جدا شدن از آن آقاي دانشجوي اسبق خودم به فكر فرو رفتم. با خود مي‌گفتم خدايا چرا بعضي از هم‌صنفان ما قدر نعمت را نمي‌دانند و با جوانان و حتي فرزندان خودشان اينگونه رفتار مي‌كنند؟

چرا در جوار قبر امام رئوف حضرت رضا عليه آلاف ‌التحيه‌ و الثناء مواظبت در رفتارشان ندارند؟

چرا دگم‌انديشي؟ چرا تحكم بر ديگران؟ چرا عدم رعايت حال همسر و فرزندان؟ چرا به مكارم اخلاق مورد نظر پيامبر (ص) كه رحمت براي عالميان بود پايبندي نداريم؟ چرا روشهاي درست تبليغ ديني را رعايت نمي‌كنيم و با كوچكترين خطا از يك جوان او را مرتد و بي‌ديني معرفي كرده و باعث بيزاري او مي‌شويم؟ آيت ا... العظمي مرعشي نجفي براي جوان عرق‌خور مست و مزاحم خودش بنا به تقاضاي او در وسط  خيابان آن هم در شب تاريك روضه امام حسين (ع) مي‌خواند. اما ما چرا اينگونه هستيم؟

آيا نقش اخلاق در احكام را فراموش كرده‌ايم؟ چرا ناخواسته آب به آسياب دشمن مي‌ريزيم. و در پازل مورد نظر او گام برمي‌داريم؟

مگر غير از اين است كه خدا و خالق هستي فياض علي‌الاطلاق است و فيض رحمتش در دنيا بر همگان شمول دارد و حتي فيض خود را از كافران دريغ نمي‌كند.

مگر غير از اين است كه خدا رحمتش بر غضبش غلبه دارد.
مگر غير از اين است كه زمان فتح مكه پيامبر (ص) اعلام كرد: (اليوم يوم المرحمه)

امروز روز مرحمت و گذشت است. براستي بعضي از ما روحانيون، بويژه مقدسهاي بزرگترمان طلب چه كسي را از اين مردم و جوانان مي‌خواهيم باز بستانيم؟ چرا اينگونه هستيم؟
آيا نمي‌شود در مواجهه با ديگران بويژه جوانان تفسير درست و رحماني از دين و خدا ارائه كنيم؟
اين همه تفسير و سخنان خشن، عصباني و نفرت برانگيز از دين، ما و جامعه را مي‌خواهد به چه سرانجامي برساند؟ چرا براي ديگران حرمت قائل نيستيم؟ آيا دردآور نيست كه يك جوان تولد يافته در يك خانواده روحاني و مقدس، بهائي شود؟ زرتشتي و مسيحي كه جاي خود دارد.
به نظر مي‌رسد افراد و تقدس‌گرايي بيش از حد باعث رخدادهاي اسف‌بار درميان جوانان شده است تا آنجا كه در مقاطعي كيان و هويت اسلامي آنها را هدف قرار داده و وضع رقت‌باري را باعث گشته است.

 آمريكا و اسرائيل خطر بوده و هستند ولي بهتر اين است كه از خطر كاهنده و تخدير كننده افراط و تقدس زياده از حد معمول بعضي غافل نباشيم خطري كه درون كشور وجود دارد و كمتر از خطر بيروني نيست.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین