آفتابنیوز : آفتاب: سیداکبر موسوی در سایت دین آنلاین نوشت: حسن ازغدی سخن حسن روحانی را تحریف کرده است. حسن روحانی بر عدم تقسیم «هنرمند» به ارزشی و غیرارزشی تأکید کرده است، اما تمام استدلال حسن ازغدی بر یکسانی «هنر» ارزشی و ضدارزشی مبتنی است.
حسن روحانی در دیدار با اهالی هنر و فرهنگ گفته است: «هر هنرمندی می خواهد به معنی جهان و عمق آن برسد، علاوه بر اینکه هنر به همه جان می دهد، این هنرمند است که رودخانه ها و کوه ها و همه چیز را به سخن وا می دارد. اگر بگوییم هنر مرده را زنده می کند سخن به گزاف نگفته ایم، بنابراین تقسیم هنرمندان به هنرمند ارزشی و غیر ارزشی بی معناست.»
این سخنان خشم حسن ازغدی را برانگیخته است. حسن ازغدی در جشنواره عمار کلمات حسن روحانی را این گونه نقد کرده است:
« عده ای به اسم برابری طلبی و صلح دوستی می خواهند مرزهای حق و باطل را بردارند و این یک جریانی است که اصلا خط قرمز و اصول ندارد. من معنی این جمله را نمی فهمم که هنر ارزشی و ضدارزشی وجود ندارد! یعنی سینمایی که مروج شرک و خرافه است با سینمایی که مروج توحید و عبادت، مساوی است؟ بعضی ها اصلا به این چیزها فکر نمی کنند، به دنبال چیزی هستند که برایش کف بزنند، این ها دغدغه حقیقت ندارند، دغدغه ریاست دارند. اما انبیا دغدغه حق و باطل داشتند.
می گویند هنر به ارزشی و ضدارزشی تقسیم نمی شود و هنرمند ارزشی و غیرارزشی هم نداریم. یا این حرف بی معنا است و یا شرک و توحید با هم مساوی هستند. یکی کردن این ها کاسبی است. طبق فرهنگ قرآن شعرا و هنرمندان دو دسته اند، یک دسته اهل اغوا هستند و یک دسته هستند که استثنا می شوند و دنبال ترویج حق و عدل و دفاع از مظلوم اند. آیا شعر دعبل و شاعران انقلابی با شعر شاعران درباری نوکران حکومت مساوی است؟ یکی کردن این ها درست در مقابل خط امام و خط انقلاب و خط انبیا قرار دارد.
اگر گفتیم آدم ها را خط کشی نکنیم و آدم ها را دفع نکنیم مسئله دیگری است. اهل بیت حتی برای شاعر شراب خوار که شعر عدالت خواهانه سروده است هدیه و صله فرستاده اند.»
استدلال حسن ازغدی این است که برداشتن مرزها میان هنر ارزشی و هنر ضدارزشی، به معنای تساوی شرک و توحید است و یکی کردنشان قرار گرفتن در برابر خط امام و خط انقلاب و خط انبیاست.
حسن ازغدی، بازگویی یکسانی هنر ارزشی و ضدارزشی را کاسبی می شمرد. وی گوینده را به دوری از حقیقت و ریاست طلبی متهم می کنند و آن گاه نتیجه می گیرد که راه اینان غیر از راه انبیا است.
بخش غیراستدلالی کلمات حسن ازغدی حاوی هیچ محتوای معرفتی نیست و انگیزه خوانی و نیت خوانی بدون دلیل است و در دام مغالطه انگیخته و انگیزه افتادن است و ارزشی ندارد.
اما آنچه در استدلال حسن غیرروحانی بر سخن حسن روحانی است، دارای اشکالاتی است.
نخست. حسن ازغدی سخن حسن روحانی را تحریف کرده است. حسن روحانی بر عدم تقسیم «هنرمند» به ارزشی و غیرارزشی تأکید کرده است، اما تمام استدلال حسن ازغدی بر یکسانی «هنر» ارزشی و ضدارزشی مبتنی است. کلمات پیشین و پسین حسن روحانی راه هنر را راه ارزشی می داند و می گوید «هنرمند جهان را بازآفرینی می کند و کار او در مسیر ارزش های الهی است.»
دوم. جایگاه سخن حسن روحانی با جایگاه حسن ازغدی یکی نیست. حسن روحانی کلماتش را از نگاه یک حاکم می گوید و حسن ازغدی بر کرسی جشنواره عمار نشسته است و در مقام یک نظریه پرداز سخن می گوید. مسئولیت حاکم غیر از مسئولیت نظریه پرداز و اندیشمند است. هر اندیشمندی در مقام دفاع از تئوری و باور خود و نقد و هجمه به باور دیگران است، اما باور حاکم نباید باعث شود که نگاهش به شهروندان دوگانه شود. حاکم در برابر شهروندانش باورها را در نظر نمی گیرد. این کلمات امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه نیز اشاره به همین نکته دارد.
«لابُدَّ للناس من أمیرٍ بّرٍ أوْ فاجرٍ یعمل فی إمرتِه ِالمؤمن و یستمتع فیها الکافرُ»
در وظیفه حاکمان میان مؤمن و کافر تفاوتی نهاده نشده است. اگرچه میان کفر و ایمان فاصله است و نمی توان آن را یکی شمرد. برخورد یکسان با مؤمن و کافر به معنای یکسانی ایمان و کفر نیست و برداشتن مرز ارزش و ضد ارزش و قرارگرفتن در برابر خط امام و انقلاب و انبیاء نیست. جایگاه حاکم و مجری حکومت جایگاه عمل و رفتار است، اما جایگاه اندیشمند، جایگاه نظریه و نقد و دفاع از باورها و فرضیه هاست. اعتراف حسن ازغدی بر اینکه «من این جمله را نمی فهمم» بدین خاطر است که تفاوت جایگاه نظریه پرداز و حاکم را نفهمیده است و البته کلمات را جور دیگری شنیده است. کسی به دیده انکار اگر نگاه کند، نشان صورت یوسف دهد به ناخوبی.
سوم. صدر و ذیل کلمات ازغدی ناهمخوان است. در صدر می گوید : «هنر به ارزشی و ضدارزشی تقسیم نمی شود و هنرمند ارزشی و غیرارزشی هم نداریم. یا این حرف بی معنا است و یا شرک و توحید با هم مساوی هستند.» در اینجا هم عدم تقسیم هنر و هم عدم تقسیم هنرمند را به معنای تساوی شرک و توحید دانسته است. اما در پایان می گوید: «اگر گفتیم آدمها را خط کشی نکنیم و آدمها را دفع نکنیم مسئله دیگری است.» تمام حرف حسن روحانی همین خط کشی نکردن آدم ها و همان مسئله دیگر است.
خلاصه آنکه، سخن حسن روحانی پیرامون نفی تقسیم هنرمند به ارزشی و غیرارزشی است و این با تقسیم هنر به ارزشی و ضد ارزشی بیگانه است. دیگر آنکه جایگاه حاکم با جایگاه نظریه پرداز یکی نیست. حاکم نمی تواند باورهای خود را به مسئولیت در برابر شهروندان اعمال کند، اما کار نظریه پرداز دفاع از باور خود و نقد دیگران است.