آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه شرق نوشت: در واقع اینطور گفته میشود که ایران به یکسال زمان نیاز دارد تا به اورانیومی به اندازه تولید پنجساعت صنایع غنیسازی اروپا دست یابد. برای بسیاری این پرسش، پاسخ روشنی دارد؛ ایران خواهان دستیابی به تواناییهای هستهای است حتی اگر هم برنامهای برای دستیابی به توانایی نظامی نداشته باشد.
با این حال، چارچوبهای متعددی برای توضیح اصرار ایران بر پیگیری برنامه هستهایاش وجود دارد: تحلیلهایی که از ژئوپلیتیک، ایدئولوژی و ناسیونالیسم گرفته تا سیاستهای داخلی و برداشت این کشور از میزان تهدیدی که با آن روبهرو است، گستردگی دارد. آیا ایران چنین توانایی را به قصد تسلط بر خاورمیانه میخواهد یا تنها برای دفاع از خودش؟ هیچ نشانه توضیحدهنده دیگری برای اقدامات تهران وجود ندارد، مگر اینکه یک تهدید مشترک، تمامی چارچوبهای موجود را بههم متصل کند و نحوه تفکر ایرانیها برای ما روشن شود، این ریسمان متصلکننده «مغز» است. در هیچ بخشی از دانش «شرقشناسی» از علم پزشکی و مکانیزمهای مربوط به مغز انسان استفاده نمیشود، با این وجود «بیولوژی» و دستاوردهای علم «عصبشناسی» نمیتواند از فرهنگ، تاریخ و جغرافیا جدا باشد. درست است؛ چیزی به نام «شرقشناسی مغز» نداریم اما این علوم پیشبینی میکنند که چگونه غریزه طبیعی مغز در دفع بیعدالتیها میتواند مانع از برآوردن خواستههای ذاتی شود و اینکه عدالت چگونه میتواند به تراژدی تبدیل شود.
این علوم به ما میگویند که ژستهای آشتیجویانه چقدر محتملتر و طبیعیتر از چیزی هستند که بسیاری به آن باور دارند و اینکه ما چگونه میتوانیم ژستهای آشتیجویانه خود را کاراتر از سایرین نشان دهیم. آنچه در پی میآید درسهایی است که ما از «علم عصبشناسی» برای درک موانع پیش روی اجرای توافقنامه موقت هستهای ژنو با ایران میگیریم و نیز چالشهایی که بر سر راه رسیدن به توافق جامع وجود دارد.
درس اول این است که انسانها، آمادهاند که بهای زیادی برای مقابله با بیعدالتی بپردازند. تجربههای آزمایشگاهی بیش از سه دهه نشان میدهد که انسانها آماده دفع بیعدالتی، حتی با وجود صرف هزینههای گزاف هستند. این پایه بیولوژی بحث ماست. یکدهه مطالعات تصاویر «مغز» نشان میدهد که فعالیت عصبی انسان – بهویژه در منطقه کورتکس «اینسولا»- میزان دقیق بیعدالتی در تعاملات اجتماعی را نشان میدهد. درواقع بیعدالتی، ارزشی منفی است که بر ارزش مثبت «پول» میچربد. انگیزه مقابله با بیعدالتی و تحقیر، از این عملکرد ناشی میشود و این بهخوبی میتواند در فرآیندهای تصمیمگیری و سیاستگذاریهای ملی هم اتفاق بیفتد. «مساله هستهای برای ایرانیها امروز دیگر تنها یک برنامه هستهای نیست، مساله دفاع از یکپارچگی ملیشان است.» ششدهه بعد از ملیشدن صنعت نفت، ظاهرا مقابله با بیعدالتی، انگیزه پیشبردن برنامه هستهای ایران شده است.
این در حالی است که یکی از کارشناسان مرکز «پرینستون فرانک» ارزیابی کرده است که هزینه واردات اورانیوم غنیشده برای ایران، 10برابر کمتر از هزینهای است که برای تولید آن در داخل صرف شده است. شاید با احساسات ایرانیان موافق نباشیم، اما «علم عصبشناسی» به ما میگویند که برای تحلیل رفتار ایرانیان، باید این نکته را در نظر بگیریم که مقابله با بیعدالتی - حتی با صرف هزینههای گزاف - مهمترین انگیزه آنهاست.
درس دوم، آموختن از تراژدی «هگلی» عدالت است. «علم عصبشناسی» در عین حال به ما میآموزد که برداشت انسانهای مختلف از مفهوم «عدالت» بهشدت انتزاعی است. قضاوتهای متقابل ناسازگار از عدالت ممکن است بین دو بازیگر، تقابل میان آنها را بهشدت بهخطر بیندازد. تصاویر مغز انسان نشان میدهد که تجارب انتزاعی از عدالت که به چنین برداشتهای متضادی میانجامد در فعالیت مغزی افراد مختلف رمزگذاری شده است. مناقشه جاری میان ایران و آمریکا و کشمکش ایران و اسراییل در چنین فضای هگلی قابل فهم است. در مغز مقامات تهران همواره فهرستی از بیعدالتیهای آمریکا - از کمک به صدام گرفته تا حمله به «ایرباس» ایرانی و توطئههای دیگر - وجود دارد. برای سیاستمداران واشنگتن نیز قضیه مشابه است؛ ایرانیها گروگانگیری کردهاند و از مخالفان آمریکا در عراق یا لبنان حمایت میکنند. اخیرا این دو کشور سعی کردهاند بر چنین خصومتهایی فایق شوند. وقتی دو طرف خود را درگیر مناقشهای میبینند، درواقع هرکدام به تنهایی خود را «تنها منبع دراختیاردارنده حقیقت» فرض میکنند.
درس سوم این است که ژستهای آشتیجویانه طبیعی هستند. مطالعات نشان میدهد که بشر بالذات و بهطور محض رقابتجو و منفعتگرا نیست بلکه بیشتر تمایل به همکاری دارد. «علم عصبشناسی» به ما میگوید که همکاری و هماهنگی طبیعی است؛ امری که در روابط تهران و واشنگتن بهندرت اتفاق افتاده است. درس چهارم این است که ژستهای غیرمنتظره آشتیجویانه معمولا موثرتر هستند. اگر ایران و آمریکا مسیر تنشزدایی را که در چند ماه گذشته آغاز کردهاند ادامه بدهند، «سالهای تاریخی» در پیشروی ماست که در آن «ژست»های غیرمنتظره ثبت میشود، چنین رویدادهایی هم در روابط تهران - واشنگتن شدنی است و هم در روابط بینالملل پرسابقه است.
---------
هفتهنامههای جهان همچنان پیگیر اجراییشدن توافقنامه ژنو و مسایل مرتبط به آن هستند. روزنامههای آمریکایی نیز همچنان، کشمکش میان دولت اوباما و جناح طرفدار تحریم در سنا را با جزییات بررسی میکنند. هفتهنامه بریتانیایی «تایم» بر نکات فنی درصد غنیسازی و رآکتور آبسنگین اراک و برداشت ایران از قدرت احتمالیاش تکیه میکند و میگوید: «چرا نباید به قرارداد ماندگاری با ایران امیدوار بود؟» «نیشن» با گرایش چپ انگلیسی در تیتر خود میگوید: «نیروهای تحریمی خواستار جنگ با ایران هستند.» روزنامه «یواسایتودی» نیز در مقاله به قلم شورای سردبیریاش، مینویسد که تحریم ایران دیگر هیچ معنایی ندارد.
«بلومبرگ» نیز در موضعی بیسابقه میگوید که این تحریمها آمریکا را متضرر کرده است. طرح این مساله درست زمانی اتفاق میافتد که مشاوران اقتصادی اروپا در گفتوگو با رسانهها از ضررهای اقتصادی تحریمها علیه ایران در بخش پولشویی و نامشخص شدن جابهجاییهای مالی در اتحادیه اروپا میگویند. اما در این میان هفتهنامه «آتلانتیک» با بررسی بیسابقهای نوشته است: «علوم اعصاب درسهایی برای روابط ایران و آمریکا دارد. این علوم به ما میگوید که همکاری و دفاع از عدالت، جزو مکانیسمهای ذاتی مغز و بخشی از عملکردهای طبیعی مغز است.» از این رو بخشهایی از این مقاله بهعنوان برگزیده مقالات هفتهنامه ارایه میشود.