آفتابنیوز : آفتاب- سرویس سیاسی: بعد از انتخابات ریاستجمهوری 24 خرداد سال 92 بسیاری گفتهاند که جامعه ایران پس از سالها افراط و تفریط به اعتدال رسیده است و میتوان نسبت به آینده کشور برای عبور از بحرانهایی که در سالهای اخیر با آنها روبرو شده است امیدوار بود. گرچه برخی با این نظر مخالفند و هنوز بخشهای از جامعه و نیروهای سیاسی، رای مردم به اعتدال و اصلاح وضع موجود را نپذیرفته -یا
نمیخواهند بپذیرند- اما غلامعلی دهقان، کارشناس مسائل تاریخی و سیاسی معتقد است «اینکه آقای روحانی رای آورد نشاندهنده این است که جامعه ایرانی به یک ضرورت تاریخی برای پرهیز از افراط و تفریط رسیده است و میتوان امیدوار بود که اعتدال در جامعه نهادینه شود.
دهقان که عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه نیز است، در گفتو گو با آفتاب، ضمن بیان اینکه رئیسجمهور بارها در سخنرانیهای خود در مورد پیام مردم در انتخابات 24 خرداد 92 صحبت کرد، میگوید جای دیگری است که باید این پیام را بگیرد.
***
خاستگاه اعتدال در ادبیات سیاسی به کجا برمیگردد؟
از زوایای مختلف میشود به اعتدال پرداخت. اعتدال از جهت ریشهای دو مصدر برایش در ادبیات عرب وجود دارد که یکی مصدر عِدل به معنی توازن و دیگری مصدر عَدل به معنی مقابل ظلم. فکر میکنم اعتدال را اگر از مصدر عِدل تفسر کنیم در مسائل سیاسی بهتر به نتیجه میرسیم. چون عدل به معنی توازن است و وقتی که از اعتدال سیاسی حرف میزنیم یعنی جامعهای که توازن دارد. جامعهای که پایههای حکومتیاش با هم رشد کردهاند و میتوانیم به آن اعتماد و تکیه کنیم. با این توصیف اعتدال سیاسی یعنی توازن بین آرمانها و واقعیت. جامعه ایرانی سالها است که از عدم توازن رنج برده است. یا دچار تفریط میشویم یا دچار افراط؛ در حالی که همیشه گفتهاند خیرالامور اوسطها. البته وسط بودن همیشه به این معنا نیست که بخواهیم چپ و راست را محکوم بکنیم. آنها نیز میتوانند متوازن حرکت کنند. اعتدال گرایشی بوده در تاریخ ایران که میگفت باید عقبافتادگیهای علمیمان را جبران کنیم و اگر علم پیشرفت کند ما هم دستکمی از دیگران نداریم؛ دینمان بهتر میشود و فرزندانمان هم بهتر تربیت میشوند.
آیا اعتدال تداوم جریان و گفتمان اصلاحطلبی نیست؟
اصلاحات میتواند اعتدالگرایی باشد اما لزوماً همیشه این همپوشانی وجود ندارد. اصلاحطلبی ممکن است گاهی به انقلابیگری برسد. چه بسا یک سیستم سیاسی به جایی برسد که از دید اصلاحطلبها باید با آن برخورد قهرآمیز کرد؛ یعنی با روش انقلابی با آن برخورد کرد مثل مبارزین قبل از انقلاب. اصلاحطلبی گاهی مترادف با انقلابگری است یعنی یک رژیم نامشروع است. مثل رژیم شاه.
این انقلابیگری است نه اصلاحطلبی.
در تعریف من انقلاب هم نوعی اصلاح است. اصلاحطلبی دامنه وسیعی دارد که اعتدال نیز میتواند بخشی از اصلاحات باشد. اما لزوماً اصلاحات اعتدالگرایی نیست. اصلاحطلبان گاهی به این نتیجه میرسند که باید انقلابی برخورد کرد. مثل حضرت موسی که قرآن به او گفته است نمیخواهی که فرعون آدم و تذکیه بشود، او را نصیحت کن. یعنی همه پروژههای اصلاحطلبی را طی کرده است اما به نتیجه نرسیده است. اینجا دیگر شمشیر به دست میگیرد.
در اینجا اصلاحطلبی تمام میشود.
نه، این هم نوعی اصلاحطلبی است. امام حسین میگوید من خروج میکنم برای اصلاح امت جدم. ولی این اصلاح به جایی میرسد که نیاز به شهادت دارد. نوعی براندازی رژیم یزیدی. بنابراین اصلاحات میتواند از اعتدال شروع شود و تا حرکت تند مسلحانه و در تعبیر دینی شهادتطلبانه و استشهادی پیش برود اما اعتدال این گستردگی را ندارد. اعتدال تلاش میکند که همیشه بین آرمانها و واقعیتها توازن ایجاد کند و راهی برای برونرفت از بحران پیدا بکند.
در واقع اعتدالگرایی زیرمجموعه اصلاحطلبی است.
بله. من معتقدم در شرایط فعلی اصلاحطلبان ایرانی اعتدالگرایی را ترجیح دادهاند. یعنی به اعتدالگرایی نزدیک شدند و به این نتیجه رسیدهاند که اعتدالگرایی بهترین راه برای پیشبرد اهداف اصلاحطلبانه آنها است و به درستی هم عمل کردهاند چون این نظام مشروعیت دارد؛ مشروعیت دینی چون در رأسش یک فقیه عادل است. از طرف دیگر مقبولیت دارد چون همیشه 50 درصد رای مردم را داشته است. بنابراین اصلاحطلبان بهترین مشی را که انتخاب کردهاند همان مشی اعتدالگرایی است. بخشی از نظام نیز همیشه این اعتدال را داشته است- جریان آیتالله هاشمیرفسنجانی- که اسم آن را جریان میانه کشور میگذاریم. جریانی که از نیمه اول دهه هفتاد شروع شد و نقطه اوجش مجلس پنجم بود. کارگزاران سازندگی و بعد این جریان در سالی که چپ تقریباً نیمهفعال بود، دو قطبی با راست سنتی داشت. این جریان در سال 84 با آقای هاشمی وارد انتخابات شد و در سال 88 به اصلاحطلبان نزدیک شد- چون با اصلاحات احساس همپوشانی میکرد- و در انتخابات 92 اصلاحطلبان با انصراف آقای عارف پشت سر این جریان [میانه] جمع شدند. در حقیقت جریان میانه یک حالت منعطف دارد که میتواند در بازیهای سیاسی کشور حضور مستمر و موثر داشته باشد.
نسبت اعتدال با محافظهکاری در چیست؟
جریان میانه یا جریان اعتدال یک استراتژی دارد که هدفش رشد، پشرفت و توسعه کشور است. وقتی میگوییم توسعه، هم توسعه سیاسی مدنظر است و هم توسعه اجتماعی، فرهنگی و... یعنی از همه ظرفیتهای کشور میشود استفاده کرد. در اینجا، جریان میانه با جریان محافظهکار اختلاف پیدا میکند. محافظهکاران نه اینکه به رشد، توسعه و پیشرفت کشور علاقه نداشته باشند بلکه اولویت آنها حفظ شعائر دینی، حفظ خلوص دینی، اجرای احکام و امثال این مسائل است. برای همین است که منتهیالیه جریان محافظهکاری ایران سر از تحجر در میآورد؛ یعنی سر از قشریگرایی و همه چیز را در ظواهر میبیند. این جریان میتواند گره بخورد با جریان راست تندور که درک درستی از لوازم جهان امروز ندارد. البته این به معنای عدم توجه این جریان به توسعه و پشرفت کشور نیست بلکه در اولویتبندیهای که دارد حساسیتش روی موضوعاتی از جمله این فیلم باشد، آن فیلم نباشد، ممیزی باشد این کتاب نباشد، ایها المسلمون دین رفت، اسلام رفت.(در دوره ریاستجمهور خاتمی نمونهاش را دیده بودیم.) اما جریان میانه رشد و توسعه کشور را در نظر میگیرد و البته معنیاش این نیست که شعائر دینی را نمیخواهد رعایت کند و به احکام شریعت پایبند نیست؛ بلکه معتقد است که احکام شریعت را با اعتدالگرایی میتوان اجرا کرد.
تا چه حد میتـوان به نهادینه شدن اعتدال در ایران امیدوار بود؟
اینکه آقای روحانی رای آورد نشاندهنده این است که جامعه ایرانی به یک ضرورت تاریخی برای پرهیز از افراط و تفریط رسیده است. تصور مردم این بود که دوره اصلاحات یک نوع تندوری داشتیم و دوره اصولگرایی نیز نوع دیگری از تندوری وجود داشت. حالا به این نتیجه رسیده است که به یک جریان عملگرای میانه اعتدالگرا رای بدهد. منتها بحث بر سر ادامه این تفکر است. به نظر من، بر اساس ادوار تاریخی چهارگانه بدین صورت بوده که پانزده سال (1285-1300) بعد از 50 سال عصر ناصر و مظفری مردم احساس آزادی کردند - مجلس اول و دوم- منتها انقلابیون به جان هم افتادند. حزب دموکرات تقیزاده، عبدالله بهبهانی را ترور کرد، متجددین اعلام کردند از فرق سر تا نوک پا باید غربی بشویم. علما موضع گرفتند و ... بنابراین گروههای سیاسی نتوانستند وضعیت را مدیرت کنند و نتیجهاش رضاخان شد. 20 سال رضاخان بود و دوباره مردم تحت فشار رضاخان به ستوه آمدند. در این دوره تحت فشار کشورهای خارجی تا حدودی فضا باز شد (به مدت 12 سال) ولی دوباره نیروهای سیاسی قدر ندانستند؛ حزب توده راهپیمایی و اعتصاب راه میاندخت. آقای مظفر بقایی کرمانی – که سال 1326 نماینده اول کرمان و سال 1328 نفر سوم تهران در مجلس شد- حزب زحمتکشان را تشکیل داد و سرلشگر افساردوست را میرباید. از آن طرف حزب توده با کارهایی که میکند توده مسلمان را نسبت به مصدق بدبین میکند. انگلیسیها به اسم حزب توده به علمای قم نامه مینویسند که میآیم شما را قتل عام میکنیم. بنابراین این مسائل ناامنی ایجاد میکند و دوباره استبداد پهلوی دوم (به مدت 25 سال) شکل میگیرد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی میرسد. بعد از انقلاب نیز سه سال آزادیم؛ مناظره برگزار میشود، چپها هستند، احسان طبری به تلویزیون میآید، نورالدین کیانوری میآید، مسعود رجبی آمد و ... ولی باز هم مشاهده میشود که سازمان مجاهدین به جای اینکه در برابر مردم تعظیم کند به جان انقلابیون میافتد و حوادثی مانند هفت تیر را به وجود میآورد. بدین ترتیب فضا دوباره بسته میشود. در این دوره (برای تقریبا 16 سال) گرچه مثل زمان شاه انسداد نبود ولی انقباض بود. کتابهای شریعتی را جمع میکردند؛ محدودیت بود، انجمن حجتیه دوباره فعال شد و در گزینشها فعالیت میکرد. قشریگری وجود داشت. تا اینکه دوم خرداد شد که دوباره حدود سه سال فضا باز بود ولی باز هم نیروهای انقلاب قدر ندانستند. فضای سیاسی کشور دچار تنش شد و گروههای سیاسی با هم دچار اختلاف و درگیریهای زیادی شدند که نتیجهاش دولت آقای احمدینژاد شد. اکنون در دوره پنجم هستیم و شرط موفقیت این است که نیروهایی که این فضا را ایجاد کردند بهخاطر قدرت پرخاشگری نکنند -بهخصوص اصلاحطلبان و اعتدالگراها- در این زمان باید بهگونهای تعامل کرد. رسانههای وابسته به جریان راست نیز به اختلافات دامن میزنند. بنابراین در شرایط فعلی اصلاحطلبان نقش مهمی دارند بهخصوص اینکه دستشان باز است. طبقه متوسط هستند، رسانه دارند و خوشفکر هستند. یعنی باید مطالبات اصلاحیشان را اولویتبندی کنند.
فکر میکنید مهمترین اولویتها چیست؟
مهمترین اولویت کشور اکنون بهبود سیاست خارجی است. ایران در روابط خارجی دچار مشکل شده است؛ یعنی چهره بدی از ایران در روابط بینالملل ترسیم شده است. دلیلش هم عملکرد دولت سابق است. با توجه به این، به نظر میرسد اولویت این باشد که اصلاحطلبان به دولت کمک کنند تا این چهرهی بدی که از ایران در جهان ترسیم شده است اصلاح شود. اصلاحطلبان میتوانند نظرات خود را بیان کنند و دولت را نقد و بررسی کنند و راهکار ارائه بدهند. به عنوان مثال در مورد مسئله زندانیان سیاسی و رفع حصر آقای موسوی و رئیس سابق مجلس که این روزها مطرح میشود همه میدانند در کشور ما قدرت پخش است و رئیسجمهور به تنهایی نمیتواند این مطالبه را پاسخگو باشد؛ قوه قضائیه است، مقامات امنیتی هستند و تصمیم باید در راس هرم قدرت گرفته شود.
به نظر شما عامل یا عوامل پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری چه بود؟
عواملی مختلفی دست به دست هم دادند. سرخوردگی از گفتمان افراطی چپ و راست که مردم به این نتیجه رسیدند باید یک جریان معتدل سرکار بیاد. دوم اینکه مردم سیاستمداری میخواستند که - مثل احمدینژاد- آرمانگرای صرف نباشد. همچنین پشتیبانی آقای خاتمی، آیتالله هاشمیرفسنجانی، انصراف آقای عارف به نفع دکتر روحانی و همچنین تصمیمگیری رهبری که گفته بود من یک رای بیشتر ندارم و به نیروهای نظامی، امنیتی و نظارتی اعلام کردند که شائبه دخالت در انتخابات را ایجاد نکنند. همه این عوامل دست به دست هم داند تا یکی از پاکترین انتخابات را در کشورمان داشته باشیم.
چه تضمینی وجود دارد که دکتر روحانی در برابر فشار گروههای تندرو از وعدههای خود عقبنشینی نکند؟
اعتدال به دنبال این است که با واقعیتها سازوکاری ایجاد کند. چون واقعیتها را میبیند ممکن است گاهی از آرمانهایش دست بردارد. منتها اگر اعتدالگراها بتوانند سازوکاری بین آرمانها و واقعیتها برقرار کنند؛ یعنی رشد، پیشرفت و توسعه را با تاکتیک اعتدال پیش ببرند ممکن است که در کوتاهمدت نتیجه نگیرند - چون جامعه ما خیلی زود میخواهد به نتیجه برسد- اما میتوان امیدوار بود که انشاالله در یک فرصت خشت اولیه نهاده شود و دولتهای بعدی این را محکم کنند و سرانجام به نتیجه برسیم. به قول شاعر رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. اعتدال حرکت آهسته ولی پیوسته است. ایرانی عجول است؛ خوشاستقبال و بد بدرقه است. به نظر می رسد که اعتدال در ایران مظلوم است چون روحیه ایرانی روحیهای عجول است.
رئیسجمهور برای پیگیری مطالبات مردم، چهقدر به پایگاه اجتماعی و مردمی که به او رای دادهاند اهمیت میدهد؟
آقای رئیسجمهور بارها در سخنرانیهای خود به این مسئله اشاره کرد و در مورد پیام مردم در انتخابات 24 خرداد 92 صحبت کرد ولی جای دیگری است که باید این پیام را بگیرد. پیام مردم در این انتخابات این بود که شخصیت معتدلی میخواهند؛ شخصیتی که بتواند امید دهد، آرمانگرایی را با واقعیتها بخواهد اجرا کند و در سیاست خارجی حرفهای تند و نسنجیده نزند. اصلاحطلبان اگر بتوانند سطح مطالباتشان را با واقعیتهای جامعه تطبیق دهند و از سوی دیگر اصولگراها نیز پیام انتخابات 24 خرداد را گرفته باشند میتوانیم تنها کشور آرام منطقه باشیم و دوقطبی سنت و مدرنیته را به شکلی مدیریت کنیم. در غیر اینصورت، حوادث مصر نشان داد که جامعه ایرانی هم میتواند -اگر کنشگران سیاسیاش بد عمل کنند- به آن سمت حرکت کند.
من رییس جمهوری میخواستم که نیاز ... به «در کانون توجه بودن» نداشته باشد و ...