کد خبر: ۲۳۰۸۲۷
تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۰
دهقان، سخنگوی حزب اعتدال توسعه:

اگر توافق ژنو امضا نمی‌شد، قیمت دلار به بیش از 5 هزار تومان می‌رسید

سخنگوی حزب اعتدال و توسعه توافق ژنو را یکی از موفقیت های بزرگ دولت روحانی دانست و گفت: اگر این توافق امضا نمی شد، واقعیت های جهانی و اعمال تحریم های جدید سبب می شد، صادرات نفت به زیر 200 هزار بشکه برسد و قیمت دلار نیز به بالای 5 هزار تومان می رسید.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: «غلامعلی دهقان» سخنگوی حزب اعتدال و توسعه در گفت‌و گو با ایرنا به تشریح فضای سیاسی بعد از انتخابات 24 خرداد و برنامه های آتی این حزب پرداخته است که در پی می آید:

حزب اعتدال و توسعه اکنون اکثریت دولت یازدهم را در اختیار دارد؛ رویکرد شما تا پیش از انتخابات 24 خرداد نسبت به دولت ها چه بود؟

اگر بخواهیم ادوار فعالیت حزب اعتدال و توسعه را تقسیم بندی کنیم، در 14 سال گذشته تا قبل از خرداد 1392 رویکرد انتقادی به دولت ها داشت و در حقیقت می شود جایگاه اپوزیسیون داخلی را بخصوص برای دولت های نهم و دهم، برای این حزب قلمداد کرد.

اعتدال و توسعه در انتخابات نخستین حزبی بود که از آقای روحانی حمایت کرد و از وی خواست در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و بخش قابل توجهی از ستاد مرکزی را چهره های متنفذ این حزب تشکیل می دادند که برخی در کابینه روحانی قرار گرفتند.

پس آیا رویکرد اپوزیسیونی خود را در دولت یازدهم تغییر می دهید؟

اکنون وضعیت حزب با قبل از انتخابات 24 خرداد یک تفاوت ماهیتی و کیفی دارد؛ در شرایط جدید طبیعی است که با حضور چند نفر از اعضای شورای مرکزی حزب در دولت تدبیر و امید، حزب اعتدال و توسعه متناسب با شرایط جدید باید تصمیم گیری کند.

در این دوره حزب اعتدال و توسعه خود را در کنار دولت روحانی می داند و معتقد است که هم حزب به پارادایم اعتدال اعتقاد داشته و دولت روحانی هم تلاش می کند این تفکر را در عرصه سیاست خارجی و داخلی و دیگر عرصه ها جاری کند و سیاست های عینی را بر اساس رویکرد اعتدالی خود در کشور ایجاد کند.

بنابراین، واقعیت این است ما به یک معنا نمی توانیم دیگر اپوزیسیون دولتی باشیم که خودمان در روی کار آوردن آن نقش داشتیم. اما طبیعی است دوستانی که در کادر اجرایی قرار می گیرند، ممکن است در کار خود خطا و اشتباه داشته باشند، لذا آنهایی که کمتر در مرحله اجرا قرار گرفتند از باب نقد منصفانه و دولت را دولت خود می دانند و معتقدند از یک سوزن به خود و یک جوال دوز به دیگران انتقادات خود را به دولت منتقل می کنند.

اینکه دیدگاه های انتقادی علنی باشد یا غیرعلنی، سخن دیگری است؛ تا وقتی مصالح ایجاب می کند، دیدگاه های انتقادی سر بسته مطرح شود و یا برخی دیدگاه ها علنی مطرح شود، بسته به نوع زمان و مکان با اکثریت شورای مرکزی باید درباره آن تصمیم گیری شود.

آنچه مسلم است، هر دولتی از جمله دولت تدبیر و امید خالی از نقد نیست و ما به عنوان بخشی از جریان اعتدال از نقد منصفانه جوانمردانه و نقدی که بتواند رویکرد های اشتباه را اصلاح کند، استقبال می کنیم.

 با توجه به حضور جمعی از اعضای شورای مرکزی این حزب در دولت، آیا در آینده شاهد تغییراتی در بدنه حزب خواهیم بود؟

پس از انتخابات، معاونت های حزب بیش از گذشته فعال شدند و چند معاون در بخش معاونت های دبیر کل پیش بینی شده است که به موقع معاونت ها معرفی می شوند که از شخصیت های مطرح دانشگاهی و دارای سوابق سیاسی هستند.

البته باید توجه داشت اینکه کشور به این سمت برود که افراد حزبی در کابینه نباشند، نتیجه این می شود که حزب در ایران هیچ گاه نهادنیه نمی شود، ما باید به این سمت برویم که دولت های آینده را احزاب بزرگ و فراگیر بسازند و جامعه بپذیرد که اگر قرار است حزب در جامعه ریشه بدواند و از این وضعیت کاریکاتوری و صوری بیرون بیاید، کارکرد واقعی حزبی داشته باشیم، بنابراین نباید از اینکه دبیر کل یک حزب یا اعضای شورای مرکزی یک حزب در درون یک دولت قرار بگیرند، ابایی داشته باشیم.

 با توجه به مشغله کاری دبیر کل حزب در دولت، آیا می توان باز هم مسوولیت های حزب را به دوش وی قرار داد؟

طی سه ماه آینده یعنی تا اواخر اردیبهشت ماه سال آینده کنگره سراسری حزب اعتدال و توسعه برگزار می شود که این کنگره اعضای شورای مرکزی جدید را انتخاب می کند.

طبق اساسنامه حزب، دبیر کل برگزیده شورای مرکزی است و بنابر این باید منتظر تشکیل کنگره حزب باشیم تا شورای مرکزی انتخاب شوند و دبیرکل بر اساس اساسنامه حزب برگزیده شورای مرکزی حزب خواهد بود. باید منتظر تشکیل کنگره باشیم طی سه ماه آینده که تا آخر اردیبهشت کنگره را خواهیم داشت و آنها هستند که درباره دبیرکل تصمیم گیری می کنند.

آیا جلسات شورای مرکزی بعد از روی کار آمدن دولت یازدهم مرتب برگزار می شود؟

حزب از شهریور امسال به طور مرتب جلسات ماهانه دارد و دفتر سیاسی حزب هم جلسات دو ماه یکبار خودش را برگزار کرده و محصول این جلسات هم بیانیه هایی بود که حزب در چندین مورد راجع به مسایل کلان سیاسی کشور صادر و نقطه نظراتی که سخنگوی حزب داشت، نمود پیدا کرد.

نقدی که اصولگرایان به دولت تدبیر و امید وارد می کنند، این است که بخشی از مسوولیت های دولت در اختیار اصلاح طلبان است، نظر شما چیست؟

دولت روحانی همان دولتی از آب درآمد که آقای روحانی در فرآیند آن را مطرح می کرد؛ وقتی بحث دولت آشتی ملی مطرح شد، آقای روحانی گفت که من دولت فراجناحی را می پسندم.

دولت روحانی همانطور که خود در نخستین مصاحبه مطبوعاتی مطرح کرد از سه بخش اعتدال گرایان، اصلاح طلبان و اصولگرایان شکل گرفت که وجه مشترک این سه دسته رویکرد اعتدالی شخصیت های این سه مجموعه است که آنها را به هم نزدیک کرده است.

می بینید در این کابینه رحمانی فضلی و پورمحمدی که در اردوگاه اصولگرایان تعریف می شوند، هستند و از سوی دیگر آقایان آخوندی و ربیعی هم هستند ضمن اینکه شخصیت هایی که طی دو دهه اخیر در جریان میانه کشور تعریف شدند، مثل واعظی و نعمت زاده و نوبخت در این دولت حضور دارند. 

واقعیت این است که دولت فراجناحی نیاز زمانه ما بود، به خاطر آنکه اصطکاک بین جناح ها به سرحد خطرناکی رسیده بود.

بعد از آنچه در سال 88 در کف خیابان شاهد بودیم و آنچه که در خاورمیانه در مصر، سوریه، تونس و حتی ترکیه دیده می شود، دولتی نیاز بود که فراتر از یک جناح عمل کند و فرزندان انقلاب را به هم نزدیک کند و در یک تعامل بتواند کشور را به سمت وحدت ملی هر چه بیشتر سوق بدهد.

گرایش غالب این دولت به سمت اصول است یا اصلاح؟

برای پاسخ به این سوال باید اعتدال گرایی، اصلاح طلبی و اصولگرایی را تعریف کنیم؛ به نظر می رسد تعاریف ما دقیق و جامع و مانع نیست، اما به این معنی نیست که تعریفی هم وجود ندارد.

جریان اعتدال گرایی یک واقعیت تاریخی است و سابقه آن به زمانی برمی گردد که دولت سازندگی در سال 68 بعد از جنگ شکل گرفت و هاشمی رفسنجانی از شخصیت هایی چون محتشمی پور که در جناح چپ بود، استفاده نکرد و بخشی از جریان راست هم استفاده نکرد.

این جریان در انتخابات مجلس پنجم در سال 74 به شکل کارگزاران سازندگی که مستقل از چپ و راست آن زمان بود در ادبیات سیاسی ایران وارد شدند. این جریان در مجلس ششم از دست اصلاح طلبان ضربه خورد و اصلاح طلبان هاشمی رفسنجانی را زیر سوال بردند.

در انتخابات سال 84 اصولگرایان این جریان را مورد لطف قرار دادند و از نامزدی هاشمی که نماد این جریان است، حمایت نکردند، ضمن اینکه چپ ها نیز در این انتخابات نامزدهای متعدد خود را داشتند.

این جریان در انتخابات 92 کاندیدای اختصاصی به نام روحانی داشت. اگر بخواهیم برای جریان میانه و اعتدالی شاخص هایی ذکر کنیم، باید بگوییم که تفاوت هایی بین جریان اصولگرا و اصلاح طلبان وجود دارد.

اصولگرایان می گویند روحانی ریشه اصولگرایی دارد و اصلاح طلبان هم معتقدند اگر حمایت آنها نبود، روحانی رای نمی آورد، اما شما می گویید که دو طرف هر دو در مقاطعی آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان نماد این تفکر را کوبیده اند. پس حق با کیست؟

اگر بتوان شاخص هایی برای جریان میانه ترسیم و آن را فراتر از دو جریان چپ و راست تعریف کنیم، آن گاه احساس می شود این جریان هم پشتوانه فکری سیاسی دارد و هم شخصیت هایی دارد که مستقل از دو جناح دیگر است.

اعتدال یک گفتمان است. مهمترین شاخص اعتدال گرایی این است که بین اهداف و مقدورات جامعه باید توازن باشد. به روایتی دیگر معتقد است بین آرمان های نظام و انقلاب با واقعیت های جامعه ایرانی و جهانی باید پلی زد و هماهنگی و تلفیق کرد اما آیا این شدنی است؟ به نظر می رسد یک جریان همیشه معتقد است که ما صرفا باید آرمان گرا باشیم. صحبت های اخیر آقای جلیلی در خوزستان را که ببینید، متوجه می شوید که انگار که نوعی آرمان گرایی صرف را نمایندگی می کند.

اما آیا در عالم واقع این کار شدنی است و ما می توانیم بر طلب آرمان ها بکوبیم و واقعیت ها را نبینیم؟ حتی در نمونه های صدر اسلام هم این طور نیست؛ پیامبر اسلام (ص) در سالی که به این نتیجه رسیدند که مسلمانان به اندازه کافی قدرت ندارند، صلح حدیبیه را امضا کرد ولی دو سال بعد مکه را بدون خونریزی فتح کردند، یا می بینیم امام حسن (ع) در شرایطی احساس می کند که باید با معاویه صلح کند، به تعبیر رهبر انقلاب در کتابی که در این زمینه در دهه 50 نوشتند، نرمش قهرمانانه داشتند.

کارکرد سیاسی امام رضا(ع) را در اندیشه سیاسی شیعه ببینید. اگر قرار باشد صرفا آرمانگرا باشیم، ولایتعهدی مامون عباسی ظاهرا نباید خوشایند باشد، اما این اتفاق افتاده و ما فعل امام معصوم را می بینیم. 

بنابراین جریان اعتدالگرا ریشه فکری عمیقی دارد که متاسفانه در رادیکالیسم سیاسی بعد از انقلاب مظلوم واقع شد و ما نتوانستیم مستندات اعتدال گرایی را که ریشه های فکری و تاریخی دارد، خوب تبیین کنیم.

 جریان آرمانگرایی هم هواداران خود را دارد، چطور می خواهید اعتدال گرایی را در جامعه ترویج کنید، زیرا به صرف در اختیار داشتن دولت نمی توان اعتدال گرایی را به صحنه سیاسی کشور بازگرداند؟

 اعتدال گرایی اکنون یک ضرورت حیاتی نظام است؛ یعنی نظام جمهوری اسلامی پس از 35 سال می رود که این گفتمان را نهادینه کند.

بعد از انقلاب در فاصله سال های 57 تا 67 یک دهه شور انقلابی داشتیم، در مقطع دیگری دوره سازندگی شکل گرفت تا خرابی های جنگ بازسازی شود، در دوره ای دیگر اصلاحات سیاسی مطرح شد و متاسفانه به دلیل رادیکالیسم حاکم بر کشور، توفیق نسبی داشت اما در عرصه سیاست خارجی با گفت و گوی تمدن ها موفق بود.

در دوره احمدی نژاد شاهد نفی گذشته بودیم؛ اگر بخواهیم آرمان گرایی صرف را مثال بزنم می شود دولت آقای احمدی نژاد را می توانیم ذکر کنیم؛ این دولت واقعیت هایی را که در سطح جهان پذیرفته شده بود مثل هلوکاست، به گونه ای مطرح می کرد که علیه ما استفاده کردند و گفتند که ایرانیان هولوکاست را نفی می کنند.

یا رییس دولت، بحث یازده سپتامبر را در سازمان ملل مطرح کرد، بدون آنکه برای صحبت های خود مستنداتی بیاورد؛ یا در بحث های داخلی می بینید بحث آمدن پول نفت سر سفره مردم مطرح می شود که اینها نتیجه آرمانگرایی صرف و ندیدن واقعیت ها است.

وقتی آرمان گرایی صرف داشته باشید و قطعنامه های سازمان ملل را نبینید، نتیجه این می شود که به توده مردم می خواهید خدمت کنید، اما ارزش پول ملی دو سوم کاهش می یابد.

بنابراین دولت اعتدال آرمانگرایی را نفی نمی کند، اما واقعیت ها را هم می بیند ما این ساز و کار را باید ایجاد کنیم. باید از تاریخ گذشته جمهوری اسلامی هم درس بگیریم.

اکنون که دولت را به دست اعتدال گرایان سپرده اید، صدای شما بلندتر است یا آرمانگرایان؟

باید بپذیریم، روحیه ایرانی، احساساتی است؛ 90 درصد شخصیت ایرانیان احساساتی است و به نظر می رسد بزرگان و نخبگان هستند که خردورزی و عقلانیت را به جامعه ساری و جاری می کنند.

اگر بتوانیم در آموزش و پرورش و آموزش عالی هم روحیه آرمان گرایی نسل جوان را حفط کنیم و هم واقعیت ها را ببینیم و از تاریخ درس بگیریم، کمتر هزینه خواهیم داد.

چه هزینه هایی؟

 نمونه اولی که هزینه دادیم، تسخیر سفارت آمریکا بود، بعد بحث دفاع مقدس و جنگ بود که بهتر می توانستیم مدیریت کنیم که هشت سال طول نکشد یا در قضیه هسته ای هم ما خلیی زودتر از اینها می توانستیم با تلفیق آرمانگرایی و واقع بینی هزینه هایی را که طی این چند سال به ویژه در عرصه اقتصاد و فشارهای بین المللی دادیم، ندهیم.

اما اینکه آیا ایرانی درس خواهد گرفت؟ این همان سوالی است امیدواریم نخبگان از تاریخ بیاموزند و تا دیر نشده بتوانند از بحران های احتمالی آینده جلوگیری کنند.

برخی معتقدند که پیام 24 خرداد در خارج ایران بهتر شنیده شده است، نظر شما چیست؟

باید منتظر ماند چون آنها در باغ سبزی را نشان می دهند؛ اعتماد به آمریکایی ها هم خیلی نباید ساده انگارانه باشد. امیدواریم آنها هم از تاریخ درس گرفته باشند.

در ماجرای کودتای 28 مرداد آمریکایی ها و انگلیسی ها فکر می کردند دولت مرحوم مصدق آرمان گرایی صرف دارد و معتقد است بدون دخالت بیگانه می تواند نفت ایران را ملی کند و این روحیه ضربه ای به منافع آنها در دیگر کشورهای خاورمیانه بود؛ آمریکایی ها و انگلیسی ها برای این که تفکر مصدق به عنوان نماد 60 سال پیش در خاورمیانه توسعه نیابد، به این نتیجه رسیدند دولت ملی مرحوم مصدق را سرنگون کنند.

البته مادلین آلبرایت اعتراف کرد که اشتباه کرده و آخرین اعتراف را اوباما داشت که گفت در قضیه 28 مرداد آنها اشتباه کرده اند.

به نظر می رسد نخبگان آنها هم درباره ایران درس گرفته اند و به این نتیجه رسیدند که نباید صرفا به منافع خودشان فکر کنند؛ ما هم باید بازی را در عرصه روابط بین الملل خوب درک کنیم؛ این همان نکته ای است که آقای روحانی به آن بازی برد – برد می گوید که هم بتواند آرمان ها را حفظ کند و هم واقعیت ها را ببیند.

به نظر من توافق ژنو یکی از موفقیت های بزرگ دولت روحانی است، چون اگر این توافق امضا نمی‌شد، واقعیت های جهانی به ما می گفت 16 با تحریم های 6 ماهه جدیدی که اعمال می کردند، صادرات نفت ما به 200 هزار بشکه می رسید و نتیجه آن افزایش قیمت دلار به بالای 5 هزار تومان بود.

ما گامی عقب نشینی کردیم و تعلیق 20 درصد را پذیرفتیم، اما از التهابات اقتصادی در جامعه جلوگیری کردیم و می بینید جامعه ظرف همین چند ماه و بویژه توافق ژنو یک ثبات اقتصادی بر کشور حاکم شده است؛ این همان رویکرد اعتدالی است که می گوییم توازن آرمان ها با واقعیت.

 از دل دولت اصلاحات و زیاده روی های آن دوران، دولت های نهم و دهم بیرون آمد و دولت اعتدال هم مولود تندروی های دولت قبل بود. مسوولیت دولت اعتدال برای حفظ این میانه روی را چگونه ارزیابی می کنید؟

 رادیکالیسم که در دولت اصلاحات شکل گرفت - نه شخص آقای خاتمی که شخصیت بسیار معتدلی است - به دستاویزی برای بخشی از اصولگرایان تبدیل شد؛ در آن زمان ژورنالیسمی شکل گرفت که بهانه هایی به اصولگرایان می داد که از این آب گل آلود در انتخابات 84 استفاده کردند؛ آقای احمدی نژاد محصول آن دستاویزهایی بود که اصولگرایان بویژه در مسایل فرهنگی پیدا کرده بودند.

دولت احمدی نژاد در چهارسال اول مورد تایید اصولگرایان بود تا زمانی که احمدی نژاد دچار غرور کاذب شد و جریان انحرافی در دولت شکل گرفت؛ تکیه بر ناسیونالیسم ایرانی و بخصوص نداشتن استراتژی که می توان آن را در ادبیات رییس دولت قبل دید که برای مثال بی مهابا قطعنامه ها را کاغذ پاره قلمداد می کرد، از نشانه های جدایی احمدی نژاد از اصولگرایان بود.

پس شما تندروی را مشکل اصلی دولت قبل می دانید؟

همیشه تندروی، تندروی می آورد؛ در نهضت مشروطه هم همینطور شد، تندروی های یک طرف باعث شد که جریان دیگر تندروی کند؛ در نهضت ملی شدن هم همینطور؛ فردای انقلاب اسلامی نیز سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تندروی هایی کردند که جامعه را به انسداد رساندند.

در دوره دوم خرداد هم همین تندروی ها رخ داد که اشاره کردم؛ از همه اینها باید درس بگیریم چون تاریخ دایم می تواند تکرار بشود و می تواند هزینه های زیادی را هم تولید کند.

پس چطور می توان از تندروی ها، جلوگیری کرد؟

قطعا نقش نخبگان حیاتی است که در دولت، رسانه ها و خبرگزاری ها و دانشگاه ها هستند.

دانشگاهیان و حوزویان و کسانی که جامعه را هدایت می کنند، باید بدانند جامعه بیش از گذشته به آرامش نیاز دارد که سر از جناح زدگی در نیاوریم و سیاست زدگی را کنار بذاریم؛ مچ گیری های سیاسی مشکلی را حل نکرده و نخواهد کرد.

باید قبول کنیم دوره اَنگ زدن گذشته است، بسیاری از این اَنگ زدن ها اصلا پایه و اساسی نداشته و اگر قرار بود درست باشد، چطور می شود وزیر نفت یا مسکنی که اینقدر به او اَنگ می زدند، همین مجلس اصولگرا رای داد؟ معلوم است که این اَنگ زدن ها درست و منطقی نبوده و بیشتر بر اساس احساسات حاکم بر جامعه بوده است.

نخبگان و رسانه ها باید به وظایف خود عمل کنند تا بتوانیم جناح هایی عاقل، آینده نگر با نگاهی دور برد داشته باشیم.

برای مثال پیش بینی می شود که در سه دهه آیند مشکل آب برای کشور جدی است اما چقدر جناح های ما به آن پرداخته اند یا اصلا چه راهکاری برای حل مشکلات اساسی کشور در حوزه محیط زیست، بیکاری، ناهنجاری های اجتماعی بویژه مواد مخدر صنعتی و فجایعی که رقم می زند، دارند؟

ما باید بیش از گذشته از مچ گیری سیاسی و جناح زدگی دست برداریم و اگر اینگونه عمل کنیم و توازن بین آرمان ها و اقعیت ها ببینیم می توان اعتدال را نهادینه کرد. 

تعامل دولت و مجلس در این مدت کوتاه از عمر دولت با فراز و نشیب هایی رو به رو بوده، اینکه می گویند عده قلیلی در مجلس می خواهند فضا را به سمت تقابل پیش ببرند، چقدر قبول دارید؟

باید قبول کنیم کلیتی به نام ایران باید پذیرای همه جناح های فکر و سیاسی باشد. آنچه خطرناک است، انحصار طلبی است، فرقی هم نمی کند انحصار طلبی اصولگرا، اصلاح طلبانه یا میانه رو.

مهم این است که جناح ها راهبردی که رهبر انقلاب در سیاست خارجی تعیین کرده یعنی عزت حکمت و مصلحت باورشان بشود که در سیاست داخلی هم به آن نیاز داریم بخصوص دو رکن حکمت و مصلحت. 

باید قبول کنیم که گاهی از اوقات عملکرد یک جناح سیاسی به پای کلیت یک نظام نوشته می شود و اگر یک جناح سیاست نتواند پاسخگوی مطالبات تجمیع شده و فراوان توده ها باشد آنگاه اصل نظام زیر سوال می رود.

برای مثال همین دوستان اصولگرا نبودند که به خاطر منافع ملی در دو سال آخر دولت احمدی نژاد راه خود را از این جریان جدا کردند؟ دلیل اصلی جدایی جبهه پایداری و دوستان اصولگرای سنتی از احمدی نژاد چه بود؟ چون به این جمع بندی رسیده بودند جهت گیری های دولت و نظام فکری که جریان دولت دهم می خواست آن را ادامه دهد، منافات با انقلاب و نظام دارد.

در شرایط فعلی باید از این دوستان سوال کرد، شما که سال ها صبوری کردید در حقیقت 6 سال دولت سابق را تحمل کردید، حال چه شده است که کابینه چهار ماهه آقای روحانی را این چنین مورد الطفات و توجه خود قرار می دهید. 

ممکن است گفته شود، از سر دلسوزی است و قصد اصلاح داریم، اما به نظر می رسد نوع کارکرد این دوستان با مقوله حکمت و مصلحت سازگار نیست. مردم به خود می گویند لابد چون گزینه اینها رای نیاورده این دوستان بازی سیاسی راه انداخته اند و قصد تضعیف دولت را دارند و این خود پایگاه رای شما را تضعیف می کند ضمن اینکه به مصلحت هم نیست. 

اجازه بدهید که حداقل یک سال بگذرد بعد بازی سیاسی خود را شروع کنید و اگر قصد رقابت هم دارید خوب عمل نمی کنید.

 این تحلیل که می گویند این تقابل نمایندگان با دولت بخاطر انتخابات آتی مجلس است را قبول دارید؟

 بر طبل انتخابات مجلس دهم زدن بسیار زود هنگام است؛ نه دوستان دولت باید این قضیه را دامن بزنند و نه به صلاح منتقدان دولت است.

اولویت اول حامیان دولت باید این باشد که کشور از گردنه قضیه انرژی هسته ای به خوبی عبور کند که خود می تواند زمینه ساز بسیاری از دستاوردهای دیگر از جمله مسایل اقتصادی باشد.

بنابراین طرح انتخابات مجلس از سوی دوستان نمی تواند در شرایط فعلی حرکت قابل دفاعی باشد؛ اصولگرایان هم نباید از هم اکنون وارد این بازی شوند چرا که تا انتخابات اسفند 94 هنوز دو سال باقیمانده و به نظر می رسد که آرایش سیاسی کشور بخاطر سیالیّت آن از هم اکنون قابل پیش بینی نیست و موفقیت های جریان میانه و اعتدال گرا قطعا آرایش سیاسی اصولگرایان را به هم می زند. 

بنابراین آرایش سیاسی جناح های مجلس هنوزحالت ژله ای دارد و شکل نهایی خود نرسیده است.

اما اصولگرایان دیدارهای انتخاباتی خود را برای مجلس دهم کلید زده اند و اصلاح طلبان نیز جلساتی در این خصوص برگزار می کنند.

جناح ها می توانند کار خود را انجام دهند و از چهره هایی که وزن اجتماعی دارند یارگیری کنند اما نباید ماراتن انتخابات را کلید بزنند.

یکی از دستاوردهای انتخابات 24 خرداد این بود که کسانی که قبلا اصولگرا یا اصلاح طلب شناخته می شدند،اکنون دیگر در مشی میانه روی تعریف می شوند و نگاهشان به دیدگاه های رییس دولت یازدهم نزدیک است.

یکی از موفقیت های این دولت و اینکه اصولگرایان نباید نگاه تشکیلاتی به دولت داشته باشد، همین است که این تقسیم بندی ها بعد از انتخابات تغییر کرده است؛ برای مثال اکنون آقای ولایتی که رییس مرکز تحقیقات استراتژیک است، به جریان اصولگرا نزدیک است یا به جریان میانه؟

اگر اسلام گرایان سیاسی در ایران را به دو شعبه اصلی حوزوی و دانشگاهی تقسیم کنیم، در هر شعبه اسلامگرایان تندرو و میانه وجود دارند که فعالیت این دو گروه در تاریخ 107 ساله ایران از صدر مشروطه تاکنون قابل مشاهده است.

اتفاقی که امسال رخ داد، این بود که جریان اسلامگرای سیاسی حوزوی میانه رو با جریان اسلام گرای سیاسی دانشگاهی میانه رو در 24 خرداد به نقطه تلاقی رسیدند و این می تواند نویدبخش آن باشد که جامعه دانشگاهی و تحصیل کرده که برخی آقایان معتقد بودند اهل دین نیستند و انقلاب را قبول ندارند، الان به هم نزدیک شدند. 

روحانی اکنون پلی بین اسلامگرایان سیاسی حوزوی و دانشگاهی است، بویژه بعد از قضایای سال 88 که دشمنان می خواستند شکاف بین حوزه و دانشگاه را تشدید کنند. اما خوشبختانه با انتخاب روحانی این شکاف در حال ترمیم است و این خود زمینه ساز تحولات بسیاری در جامعه ایرانی خواهد بود.

 فکر می کنید انتخابات آتی کشور چقدر متاثر از روی کار آمدن جریان اعتدالی خواهد بود؟

مجلس چهارم که درسال 71 شکل گرفت متاثراز انتخاب رییس جمهور وقت اکبر هاشمی رفسنجانی بود، لیستی رای آورد که در کنار عکس رهبر انقلاب عکس هاشمی رفسنجانی را با خود داشت.

در انتخابات مجلس چهارم تندروهای چپ با اقبال جامعه رو به رو نشدند، البته دوستان اصلاح طلبان می گویند که شورای نگهبان رد صلاحیت گسترده ای در آن زمان داشت اما باید توجه داشت همان هایی هم که لیست دادند، رای نیاوردند.

با اختلافاتی که در مجلس چهارم روی داد، راست مدرن تحت عنوان کارگزاران بوجود آمد و در مجلس پنجم رای آوردند که نماد بارز آنها فائزه هاشمی بود که نفر دوم تهران شد.

بعد از روی کار آمدن دولت سید محمدخاتمی، مجلس ششم را اکثریت کسانی شکل دادند که در لیست جبهه مشارکت و اصلاح طلبان بودند و البته اقلیتی از جریان اصولگرا هم بود که حدادعادل آنها را نمایندگی می کرد.

با به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد در سال 84 بخشی از یاران خاص وی برای انتخابات شورای شهر سوم تحت عنوان رایحه خوش خدمت لیستی دادند که مورد توجه مردم قرار نگرفت و فقط دو نفر آنها یعنی پروین احمدی نژاد و خسرو دانشجو در سال 85 در انتهای لیست تهران که بسیار معنی دار بود رای آوردند شاید اگر اصولگرایان یک لیست واحد داشتند، رای بیشتری را کسب می‌کردند.

با این اوصاف، قطعا رایی را که رییس جمهوری وقت به دست می آورد تا چند سالی در آرای انتخابات های دیگر اثر دارد اما از شکست سنگین رایحه خوش خدمت هم باید درس گرفت لذا و در انتخابات های آینده ائتلاف «اعتدال - اصلاح» نباید به فکر جدایی بیفتد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین