آفتابنیوز : آفتاب: حسین مرعشی به روزنامه اعتماد گفت:
*در انتخابات سال 92 يك سري اتفاقات نادري افتاد، دو تا از اتفاقات نادر اين بود كه آقاي خاتمي به عنوان كسي كه هشت سال رييسجمهور اين مملكت بوده و قبل از آن هم از مهرههاي نظام و انقلاب محسوب ميشد در معرض شرايطي قرار گرفت كه حتي نتوانست براي كانديداتوري ثبتنام كند. اما عجيبتر اين بود كه يكي از معماران اصلي جمهوري اسلامي و كسي كه هنوز هم رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو موثر مجلس خبرگان رهبري است و رييس مجلس خبرگان و مجلس شوراي اسلامي و رييسجمهور بوده است و نزديكترين شخص به حضرت امام و فرمانده جنگ بود و هنوز هم در نظام اينقدر جايگاه دارد كه با حكم مقام معظم رهبري رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است، رد صلاحيت شد.
*از نظر من آن جمعي كه آقاي هاشمي را رد صلاحيت كردند، اگر ميدانستند كه آقاي روحاني راي ميآورد ممكن بود او را هم رد صلاحيت كنند.
* نظرسنجيها در هفتههاي قبل از 24 خرداد هيچ نشاني از پيروزي آقاي روحاني نداشت. به خصوص بعد از رد صلاحيت آيتالله هاشميرفسنجاني همهچيز نشان ميداد كه درصد مشاركت چندان بالا نيست و در اين ميان مشخصا نامزدهاي جريان اصولگرا شانس پيروزي داشتند.
* مردم متوجه شدند كه عده يي ميخواهند هدايت راي آنها را به دست بگيرند و آن را به سمت كانال خاصي ببرند. اين حس به نظر من چند روز بعد از رد صلاحيت آقاي هاشمي كه شوك اين رد صلاحيت خوابيد در مردم شروع به ظهور كرد. مردم نسبت به يك چنين اراده يي عكسالعمل نشان دادند كه شبيه عكسالعمل سال 76 بود. آقاي ناطق نوري به لحاظ صلاحيتها چيز كمي نداشت، مشكلي كه آقاي ناطق پيدا كردند دوستان انحصارطلبي بودند كه براي اينكه از ايشان حمايت كنند همه به مردم ميگفتند كه آقاي ناطق را عده يي در حاكميت ميخواهند رييسجمهور كنند. آن موقع هم همين مورد پيش آمد و وقتي مردم ديدند كه عده يي ميخواهند به جاي آنها انتخاب كنند، عكسالعمل نشان دادند. نخستين موضوعي كه به نظر من بسيار بسيار زياد در راي آقاي روحاني در 24 خرداد سال گذشته اثر گذاشت، همين موضوع بود.
*يكي از شيرينترين مباحثي كه كيهان قبل از انتخابات مطرح ميكرد، اين بود كه آقاي خاتمي ميداند تاييد صلاحيت نميشود و به همين دليل نميآيد. آقاي هاشمي هم ميداند تاييد صلاحيت ميشود اما راي ندارد، به همين دليل او هم نميآيد. اما وقتي ديدند آقاي هاشمي آمد و راي او هم از همان موقع ثبتنام با اختلاف بسيار بالا تثبيت شده است او را رد صلاحيت كردند. بنابراين مردم ايران گفتند ما ميخواهيم تعيين كنيم مردم از خودشان و راي خودشان دفاع كردند.
* موضوعي كه خيلي تعيينكننده بود اجماع عقلاي كشور بود، در جبهه مياني با هدايت آقاي هاشمي و در جبهه اصلاحات با هدايت آقاي خاتمي. اين دو نفر به هر شكلي يك سري ذخيره سياسي در سطح ملي بودند كه پتانسيل خود را پشت آقاي روحاني بسيج كردند. يعني آقاي روحاني بدون اين ائتلاف دوگانه خيلي نميتوانست كار بزرگي انجام دهد.
* آقاي روحاني هم به هر حال چيزهايي داشت كه هم توانست پشتوانه اجتماعي آقايان هاشمي و خاتمي را به نفع خود جمع كند و هم اينكه در ذهن مردم يك تصوير قابل قبول از خودش ايجاد كند و به عبارتي براي خودش مشروعيت سياسي بگيرد. يعني آقاي روحاني هم با زيركي و باهوشي توانست كاري كند كه مردم به اين نتيجه برسند كه اين فرد صلاحيت و پتانسيل و استحقاق تجميع اين توان اجتماعي پشت سرش را دارد و ميتواند از آن پاسداري كند و مهمتر اينكه مردم ميتوانند به او اعتماد كنند.
*اينكه بگوييم صرفا اگر آقاي خاتمي و هاشمي از كسي حمايت كنند آن فرد در رقابت سياسي موفق ميشود درست نيست، چون بايد آن فرد هم حقانيت فردي خود را براي مردم ثابت كند. آقاي روحاني در مبارزات انتخاباتي و مناظرههاي تلويزيوني متفاوت بودن خودش را به رخ كشيد.
* آقاي عارف به عنوان ديگر نامزد انتخابات نزديكي بسيار بيشتري به جريان اصلاحات داشت اما اين آقاي روحاني بود كه با وجود سابقه قابل توجه در جريان اصولگرايي توانست مقبوليت بيشتري در پايگاه اجتماعي جريان اصلاحات براي خود ايجاد كند.
*نظرسنجيهاي واقعي تا يك هفته قبل از انتخابات چيز ديگري را نشان ميداد. سال 76 و 84 هم همين است. اين ناشي از اين است كه در واقع هر انتخابات براي ايران تبديل به يك پديده ميشود و اين پديده شدن انتخابات به اين دليل است كه دايههاي دلسوزتر از مادر و كساني كه در جاهاي مختلف ميخواهند مردم را همشكل خود كنند، نميخواهند بپذيرند كه نميتوانند با اين روشها مردم را شبيه خود كنند .
*من اخيرا در جلسه يي كه خدمت آقاي روحاني بودم به ايشان عرض كردم كه آقاي روحاني شما تمام همت خود را صرف كرديد كه مهمترين مشكل ايران كه مساله تحريم و هستهيي است را حل كنيد كه اقدام درست و صحيحي است. اما گفتم كه آقاي روحاني شما خوب ميدانيد ريشه اين مشكل سياست داخلي ما بوده است. تا اين سياست داخلي درست نشود نه مشكل هسته يي ما و نه ديگر مشكلاتمان درست بشو نيستند. فردا خيلي راحت، مثل كارهايي كه قبلا كردند ميآيند و وضعيت را به قبل برميگردانند و حتي بدتر ميكنند.
*بعضي از وزراي دولت آقاي روحاني متاسفانه حدود قوه مجريه را رعايت نميكنند و به راحتي مي پذيرند مديري را كه نصب كرده اند به دليل مخالفت يك يا چند نماينده كنار بگذارند. اينها خلاف صلابتي است كه شخص آقاي روحاني دارد. من دولت آقاي روحاني را به دليل شخص آقاي روحاني خيلي ميپسندم. آقاي روحاني در طول يك سال گذشته يك سري خصوصيات را بروز داده اند كه خصوصياتي برجسته است. يكي اينكه خوب گوش ميكنند. دوم اينكه آقاي روحاني برنامههاي خود را اهم و فالاهم ميكند، يعني وقت خود را صرف كارهاي فرعي نميكند و متمركز بر كارهاي اصلي كشور است. سوم اينكه آقاي روحاني هم خوب تصميم ميگيرد و با صلابت هم تصميم ميگيرد. به طور مثال تصميم آقاي روحاني براي پاسخ دادن به تماس تلفني آقاي اوباما از تصميمات شجاعانه او بود. يا تصميم او براي افزايش حاملهاي انرژي و اختصاص آن براي بحث ساماندهي بحث سلامت تصميم درست و شجاعانه يي بود. اما كاش اين صلابت را برخي از وزراي آقاي روحاني هم داشتند.
*وزراي آقاي روحاني اين احساس را منتقل ميكنند كه براي وزير ماندن حاضرند هزينه به دولت و آقاي روحاني تحميل كنند. يعني بيشتر ميخواهند رقباي آقاي روحاني را راضي كنند چون از ميزان نفوذ آنها هراس دارند.
*من به آقاي روحاني توصيه ميكنم كه برخي از وزرا و استانداران را كه نتوانسته اند در كلاس و شأن دولت ظاهر شوند تغيير دهد و اين ترميم در كابينه و استانداريها بايد در جهت افزايش يكدستي و صلابت دولت انجام شود.
*در انتخابات مجلس، آقاي روحاني با يك چالش اساسي مواجه است. ايشان نميتواند در واقع به يك انتخابات تحميلي تن دهد و نميتواند از آن سو روي شاخصهاي سياسي تاثير زيادي بگذارد. آقاي روحاني بايد بتواند با يك گفتوگوي ملي، روابط جناحهاي اصلي كشور و به خصوص روابط اصلاحطلبان با نظام را بازسازي كند. نميشود رابطه يك جناح اصلي كشور با نظام يك رابطه ضعيف و كمرنگي باشد. رابطه بين اصولگرايان و اصلاحطلبان هم بايد در قالب يك گفتوگو به سمت منطقي شدن برود. يعني نبايد ديگر شاهد باشيم كه افرادي بگويند مردم ملزم هستند چه كساني را انتخاب بكنند يا نكنند. ديگر نبايد شاهد باشيم كه كساني بگويند يك جناح اصلي كشور مرده است. يعني بايد انتخابها محترم شوند و هر گروهي كه انتخاب ميشوند هم بتوانند كشور را جلو ببرند و عرصه براي رقابت حداكثري صاحبان صلاحيت و با كفايت باز شود.
*مهمترين چالش آقاي روحاني اين است كه بايد يك سري آدمي كه توي ابرها زندگي ميكنند را برگرداند. اينها در فاصله يي بسيار دورتر و بالاتر از زندگي واقعي مردم چيزي روي ابرها ساخته اند به نام جزيره نظام اسلامي، البته با شاخصههاي خودشان، اين جزيره رابطه اش با زندگي مردم از بالاي ابرها تا روي زمين است، ادبياتش ادبيات مردم نيست. موسيقي آن با موسيقي مردم و ايران متفاوت است. اولويتهايش با اولويتهاي مردم متفاوت است. گرفتاريهاي ديگر به جز گرفتاري مردم دارد. جمهوري اسلامي بايد به روي زمين و ميان واقعيتها برگردد. نبايد دعواهاي ما ديگر دعواهاي غيرواقعي و غيرزميني باشد.
*در انتخابات مجلس،اصلاح طلبان وارد انتخابات خواهند شد و قطعا با نيروهاي هوادار دولت يك ليست خواهند داشت. هواداران دولت البته جداي از اصلاحطلبان نيست، ما وقتي وارد واقعيتها ميشويم و خصوصا وقتي به تركيب شهرستانيها نگاه ميكنيم ميبينيم كه ستادهاي آقاي روحاني و هواداران دولت همان اصلاحطلبان هستند. يعني اگر آقاي خاتمي هم نامزد انتخابات بود باز همين افراد براي او ستاد تشكيل ميدادند. قطعا اصلاحات هيچ راهي ندارد به جز اينكه با يك برنامه مشخص و واقعبينانه وارد انتخابات شود. اصلاحطلبان نسبت به گذشته واقعبينتر شده اند و دنبال راههايي براي كمك به دولت و نظام هستند و دنبال مطالبات حداكثري نيستند. فكر ميكنم نهايتا ليستها هم همين جور واقعبينانه بسته خواهند شد و از شخصيتهايي حمايت ميكنيم كه مورد اعتماد نظام هم باشند.