آفتابنیوز : آفتاب: علی اکبر جوانفکر مشاور رسانه ای احمدی نژاد و مدیر مسئول سابق خبرگزاری دولت نیز با اشاره به قسم جلاله چند روز پیش رئیس جمهور برای تکرار نشدن مشکلات هشت سال اخیر در کشور گفت: "سوگند آقای روحانی بیش از هر چیز خوفانگیز به نظر میرسد و این نگرانی را در میان مردم و صاحب نظران سیاسی به وجود آورده است که آیا دولت یازدهم به عنوان مجری انتخابات، از هماکنون سرگرم برنامه ریزی و هدف گذاریهای خاص در انتخابات آتی است؟ آیا میخواهد به هر قیمت ممکن از تحقق اراده و خواست مردم برای بازگشت دکتر احمدی نژاد به صحنه مدیریتی کشور جلوگیری کند؟ آیا سه بار سوگند جلاله رئیس دولت یازدهم برای تکرار نشدن دوران مشعشع دولتهای نهم و دهم، شائبه برنامه ریزی دولت روحانی برای منحرف کردن اراده و خواست واقعی مردم و خدای ناکرده دست کاری در آرای مردم را به اذهان عمومی متبادر نمیسازد. (؟!)
وی در ادامه از اقبال مردم به احمدی نژاد گفت و اینکه با حاکمیت امروز اشرافیون، احمدی نژاد تخریب میگردد که آنها به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل، از احمدی نژاد انتقام میگیرند."
به نظر میرسد تیم رسانه ای آقای احمدی نژاد، بخاطر عکس العمل به سخنان رئیس جمهور، فعالیت انتخاباتی خود را زودتر آغاز نموده است اما این گفتهها فراتر از یک عکس العمل ساده به اظهارات رییس جمهور است.
آنجا که محمود احمدی نژاد در سخنرانی ۲۲ خرداد خود دعا میکند که: خدا توفیق نوکری ملت ایران را از من که کوچکترین نوکران هستم، نگیرد، کمی پازلهای این تصویر بیشتر میشود. شکی نیست که محمود احمدی نژاد سودای بازگشت به قدرت اول اجرایی کشور را در سر میپروراند و با حضورهای مردمی در حسینیهها سخنرانیهای کم و بیش و حساب شده به دنبال انسجام و بازسازی پایگاه اجتماعی خویش است، این رفتار وی، تحرکات وی در سالهای ۸۲ تا ۸۴ را به ذهن متبادر میسازد. زمانیکه وی در ردای شهرداری تهران با مردم ساعتها به گفت گوی مستقیم می نشست، به حدی که مرد مراجعه کننده ای از این مردمی بودن یک مسئول، گریه میکرد و او را در مقابل دوربین صدا و سیما یگانه توصیف مینمود. با لباس رفتگری به میان رفتگران شهرداری میرفت و تصویر صفحهٔ اول کیهان میشد، بعد از آن بعنوان شهردار مردمی و موفق، شهر به شهر برای سخنرانی میرفت و فارغ از جلسات انتخاباتی بالا نشینان اصول گرایی، پایگاه مردمی برای خود دست و پا مینمود، مردمی که سالها در تاکسی و اتوبوس از گردن کلفتی مسئولین شنیده بودند، امروز با مردی مواجه شده بودند که از نوکری میگفت و شکستن فضای فساد و تبعیض، از حضور در خط قرمز قدرت و... تا آنجا که شش رقیب سرشناس و قدر خود را پشت سر گذاشت و با مجبور کردن همان بالا نشین ها به حمایت، بخاطر عدم پیروزی هاشمی، احمدی نژادی که در کارنامهٔ سیاسیاش چند سال استانداری اردبیل و دو سال شهرداری تهران به چشم میخورد، ناگهان رئیس جمهور ایران شد. وی به یک باره رئیس هیأت دولتی گردید که تا قبل از آن حتی برای چند دقیقه عضو آن هم نبود!
اما باید این را به یاران احمدی نژاد یادآوری نمود که این روزها با سال ۸۲ تفاوت معنا داری دارد، این پایگاه اجتماعی هر چه قدر هم که فراهم گردد، وی یک چیز را فراموش نموده است. این احمدی نژاد، مانند ۸۴، نه تنها املای نانوشته ندارد، بلکه املایی دارد که حتی اگر از تصحیح ملت بگذرد که بسیار بعید به نظر میرسد، از تصحیح شورای نگهبان نخواهد گذشت.
احمدی نژاد فراموش کرده است که نظام و سایر قوا در دوسال آخر دولت وی با او مدارا کردهاند تا دولتش به پایان برسد. فراموش کرده است بخاطر مقاومت در مقابل حکم حکومتی رهبری، کاری کرده است که هیچ رئیس جمهوری تا قبل از آن مرتکب این نافرمانی و قانون شکنی نشده بود، یازده روز خانه نشینی برای تحت فشار قرار دادن رهبری، در عدم رعایت اصل التزم عملی به ولایت فقیه چه شک و شبهه ای باقی میگذارد؟
وی و یارانش فراموش کردهاند که در رویارویی و عدم تمکین به قانون و مجلس، کار را به جایی رساندند که حداد عادل (رئیس مجلس وقت) دست به دامن رهبری شود که رییس جمهور قانون مصوب مجلس و مؤید شورای نگهبان را تمکین نمیکند!
یادشان رفته با تکرار حرکات تشنج آفرین مناظرات ۸۸ در مجلس، بعد از اخطار صریح رهبری به مسئولین مبنی بر اینکه: از امروز تا روز انتخابات، هرکسی که بخواهد اختلافها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خیانت کرده است، کاری کردند که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، رهبری در زمان روی کار بودن دولت، اقدام رئیس جمهور را خلاف شرع، خلاف قانون، خلاف اخلاق، تضییع حقوق اساسی ملت و... بخوانند!
دوران مشعشعی که جوانفکر از آن سخن میگوید، پر از خطاها و عتابهای عریان است، چه رسد به تشنجات پشت صحنه.
اما با گفته ای از خود عبدالرضا داوری مطلب روشن تر میشود که خود این آقایان انگار گاهی فراموش میکنند که قصه چیست، وی ۱۵ بهمن ۹۲ در صفحهٔ فیس بوک خود مینویسد:
"بهمن ۹۱ روزی عادی نبود. پروژه اخراج دکتر احمدی نژاد از حاکمیت پس از حدود دوسال، در این روز به ثمر نشست. از ۱۵ بهمن ۹۱ تا ۱۱ مرداد ۹۲ احمدی نژاد عملاً از ریاست جمهوری خلع شد.. اقدامات احمدی نژاد خلاف شرع و اخلاق و قانون معرفی شد و در هیچ یک از سفرهای خارجیش پس از ۱۵ بهمن ۹۱ - به جز معدودی از معاونانش، نماینده هیچ نهاد و شخصیتی به بدرقه و استقبالش نرفت. از ۱۵ بهمن ۱۳۹۱، احمدی نژاد و احمدی نژادیها دیگر جایی در حاکمیت نخواهند داشت. اراده آنان دیگر معطوف به قدرت نیست که اگر هم باشد، با کارت قرمزی که در جیب دارند از دور برگشت به طور دائمی محروم شدهاند!(به نقل از سایت نماینده)
شاید داوری به تحلیل دیگر خود دلخوش است که گفته بود اصول گرایان باید بدانند که فقط احمدی نژاد قدرت غلبه بر اصلاح طلبان را دارد و گرنه اصول گرایان باید ردای ریاست جمهوری را به فراموشی بسپارند.
اما با تمام این احوال، احمدی نژاد، به احتمال زیاد، رد صلاحیت خواهد شد البته شاید پیشاپیش توصیه ای مبنی بر نیامدن دریافت کند که نیا وگرنه مهر رد صلاحیت بر پیشانی سیاسیت خواهد نشست.
در هر حال احمدی نژاد به چیزی فراتر از پایگاه اجتماعی نیاز دارد، او باید بداند که همه را به حق و ناحق زخمی کرده است. امروز از تندترین اصلاح طلبان تا وزرای معزول وی با تندی تمام از دوران او یاد میکنند. او باید بداند که به صراحت در مقابل قانون ایستاده است. محصولی در مدیریت سیاسی و اقتصادی به یادگار گذاشته است که هیچ کدام از کاندیداهای ریاست جمهوری یازدهم جرأت دفاع از عملکرد وی را نداشتند،
اما کمترین هنر وی این بود که عملکردی داشت که اقبال مردم به هاشمی را چنان احیا نمود که زور هشت سال حمله و تخریب هم نتوانست کاری از پیش ببرد!
به نظر میرسد احمدی نژاد کمی معادلات قدرت را شوخی فرض کرده است و نمیداند که امروز با خود زنیهایش و قدر نشناسی های وی در قبال دوستان گذشته، نه کیهانی برایش مانده که در صفحهٔ اول خود او را تیتر یک عدالت کند، نه تلوزیونی که پس از پیروزیاش سرودی به سبک یار دبستانی را مکرر پخش کند که موافق عدل و سواد محمود احمدی نژاد.