کد خبر: ۲۵۴۱۷
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۸۴ - ۱۰:۳۸

بندبازی با سوری ها

آفتاب‌‌نیوز : همراهی حزب بعث سوریه با ایران در جنگ هشت ساله تهران با حزب بعث عراق زمینه رفت و آمدها را به سمت " تحکیم همبستگی و برادری" برد و ایران از آن پس سیاست اصولی خود در مقابل تنها کشور عرب حامی اش در جنگ با عراق را گسترش مناسبات دو جانبه اعلام کرد. 

هاشمی رفسنجانی در سال های پس از جنگ با حافظ اسد ـ رئیس جمهور فقید سوریه ـ بنای دوستی ریخت و از‌ آن پس روابط دیپلما تیک با سوریه به دوستی شخصی سران با یکدیگر بسط یافت و تهران ـ دمشق به هم پیمانان همدل در منطقه خاورمیانه بدل شدند. سید محمد خاتمی هم به رسم پیشینیان بارها در شام، شام خورد و میزبان اسدها در سعد آباد بود. مرگ حافظ اسد در دوره وی رخ داد و حاضران در مراسم تدفین رئیس جمهور سابق سوریه بعدها به خبرنگاران گفتند خاتمی دقایقی با بشار اسد به طور خصوصی دیدار داشت و کاملا مسجل بود که اسد جوان و جانشین پدر از میان سران حاضر در کاخ دمشق الفتی دیگر با رئیس جمهور وقت ایران داشت. سفر مقامات دو کشور حتی از مرز « دیدارهای برنامه ریزی شده» گذشت و به حوزه « سفرهای غیر منتظره و اعلام نشده» وارد شد. 

با وقوع هر رخدادی در منطقه دو طرف به دیدار یکدیگر می شتافتند تا رایزنی و تبادل نظر کنند و مواضع شان در قبال مسایل مختلف را به سمت همگرایی سوق دهند. 

این رسم چند ساله به دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد هم رسید. قابل پیش بینی بود که یکی از نخستین رهبرانی که در تجربه احمدی نژاد در استقبال از مقام خارجی حضور می یابد و مقامات دولت جدید را به فرودگاه می خواند بشار اسد باشد. هنوز مهر حکم تنفیذ احمدی نژاد خشک نشده، وی و اسد در پاویون مهرآباد، مهرورزی دیپماتیک به یکدیگر را از سرگرفتند، اسد به خانه خاتمی رفت و با وی دیدار کرد و دست هاشمی رفسنجانی را برای چندین و چندین بار در دستانش فشرد. 

با روی کار آمدن دولت جدید تورنمنت سفرها آغاز شد. حداد عادل و علی لاریجانی نخستین تجربه سفر به دمشق را از سرگذارندند و نوبت به رئیس دستگاه دیپماسی رسید تا پیام دوستی و مودت و برادری ایران را به بشار اسد تقدیم کند. منوچهر متکی هم در دیدار یک روزه از دمشق با کلیه سران بلند پایه دیدار و گفت و گو کرد و لابد از خود می پرسید تا پایان دوره ماموریتم در وزارت خارجه چند بار شام را در شام می خورم؟ 

آنچه به روابط ایران و سوریه رنگی از اتفاق و اشتراک می دهد قرار گرفتن در دو جبهه منطقه ای بودکه گره های دوستی را محکم تر می کرد. 

وجود دشمنی مشترک به نام صدام حسین در میان دو کشور و دشمن مشترک دیگری بنام اسرائیل در همسایگی سوریه. تهران، دمشق را خط مقدم نبرد با اسرائیل درحوزه شمالی این رژیم، همسایه لبنان ـ دیگر کشور متحد با ایران ـ و هم سنگر با خود در دفاع از گروه های ضد اسرائیلی فلسطین و لبنان همچون حماس و حزب الله می داند. 

دمشق نیز هویت مواضع مشترک میان دو کشور را از جنس ضد اسرائیلی تبیین کرد. اما دو رخداد در سال های اخیر هم این دو جبهه واحد را دچار تغییرات بنیادین کرد و هم دو جبهه علیه این دو کشور که جنبه داخلی دارد گشود. ایران درگیر پرونده هسته ای شد و سوریه به رویارویی با پرونده قتل رفیق حریری رفت. 

بر این دو رخداد حذف صدام حسین از معادلات منظقه ای را که بیفزاییم آرایش جدید منطقه ای شکل دیگری به خود می یابد. در دو جبهه صدام- اسرائیل یکی سقوط کرده و دولتی تعامل گرا به روی کار آمده و اسرائیل نیز با فلسطینی ها ـ بالاخص پس از مرگ عرفات ـ سرعت حل مناقشات و گام نهادن در راه صلح را شدت بخشیده اند. 

در جریان فشارها بر سوریه، دمشق نظامیانش را از لبنان فراخواند و با گزارش مهلیس گزارشگر ویژه سازمان ملل در خصوص دخالت برخی مقامات این کشور در قتل نخست وزیر پیشین لبنان روبرو شد. 

رویکرد ایران به فراخوانی نظامیان سوریه از لبنان به طرز ماهرانه ای رعایت تعادل در اتحاد با دمشق و بیروت بود. رفتار تهران ناظر به آن بود که توانسته در میانه مناقشه لبنان و سوریه جانب هر دو را گرفته و رضایت هر دو را کسب کند، اما در قضیه قتل حریری و اتهام دخالت سوریه در آن تهران با معضلی به مراتب پیچیده تر روبروست، از یکسو فضای روابط سوریه ـ لبنان رو به تیرگی نهاده واز دیگر سو همراهی تهران با دمشق در مقابل فشارها در خصوص گزارش مهلیس می تواند لبنان را از ایران دور کند. 

به هر حال در چهار جبهه دگردیسی در شرف وقوع است که نمی توان جلوه آن در آینده ای نزدیک را حدس زد. در تمام موضع گیری های ایران در حمایت از سوریه، لبنان در کنار تهران بود اما این بار مدیریت دیپلماتیک ایران بایستی نشان دهد که چگونه از این آزمون سر بلند بیرون می آید و بیروت حامی گزارش مهلیس را با وجود اعلام همبستگی تهران با دمشق در مقابله با پیامدهای نامطلوب این گزارش برای سوریه راضی نگه خواهید داشت. 

این حدیث در عالم دیپلماسی مکرر شنیده شده که در پهنه سیاست خارجی و روابط بین الملل مفاهیم « دولت و دشمن» بدان گونه که در زبان عامیانه مرسوم است در این عرصه مقبول و مفهوم نیست، بلکه این منابع مشترک است که دوستی می آفریند و تضادهای دو جانبه است که در روابط کشورها تیرگی می افزاید. 

اما در حوزه روابط ایران با سوریه، به رغم وجود منافع مشترک در تمکین پیوندهای دوستی، باید گفت آنچه به قوام این روابط انجامیده وجود تهدیدات مشترک است. سوریه و ایران در مواجهه با تهدید مشترک صدام و اسرائیل روابط استراتژیک خود با یکدیگر را مستحکم تر کردند. حمایت سوریه از ایران در جنگ با عراق هم برخاسته از منطق تهدید مشترک ـ صدام حسین ـ بود. 

ما درسالیان اخیر بیش از آنکه روابط دو جانبه را بر مبنای توسعه مناسبات منفعت آفرین بنا نهیم دوستی مان را بر پایه رفع تهدیدهای مشترک معنا دادیم. پیچیدگی روابط تهران
ـ دمشق در آینده ای نه چندان دور هم معلول همین عامل خواهد بود. سقوط صدام دو کشور را در موقعیت سخت دیگری قرار داد و در عراق آنچه نصیب هر دو کشور شد نه تهدید مشترک که اتهام مشترک ـ دخالت در امور داخلی عراق ـ بود. 

سنگ بنای روابط وقتی بر پایه رفع تهدیدها شکل گیرد، با تغییر تهدیدها نیاز به پی سازی نوین روابط در آن حوزه نیز ضروری می گردد. تهدید مشترک اسرائیل هم با اندک نرمشی در مواضع دمشق در قبال صلح خاورمیانه دچار دگرگونی می شود. 

در این میان می ماند دو تهدید دیگر که از قضا هر دو از شورای امنیت سازمان ملل سر بر می آورند. ایران با انتشار پیش نویس گزارش مهلیس درباره دخالت سوریه در قتل حریری سکوت پیشه کرد و با انتشار رسمی آن دست اسرائیل را در آستین گزاشگر سازمان ملل دید و متکی هم بر همراهی دولت اسد با سازمان ملل در حل این بحران سخن گفت. سوریه هم که به تازگی وارد شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی می شود در اجلاس پیش روی آن که تصمیم گیری درباره ارجاع یا عدم ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت را در دستور کار دارد یا ریگر تهران در نبرد دیپمات ها دروین خواهد بود. باز هم روابطمان بر پایه تهدیدها است و برادری مان در رهایی از آنها. 

این در حالیست که تردید ایران در صحت گزارش مهلیس می تواند هم سازمان ملل را نسبت به ما بدبین کند و هم لبنان را و هنوز قدرت چانه زنی سوری ها در شورای حکام را هم ندیده ایم که حسابی روی آن باز کنیم. 

همین تهدیدهای مشترک و انعقاد پیمان های استراتژیک در مواجهه با دشمنان است که اتهامات مشترک می آفریند و سرنوشت دو کشور را به هم پیوند می دهد. ایران و سوریه سال گذشته توافق کردند در صورت تجاوز به هر یک، دیگری به دفاع از وی برخیزد اما تا فشارها به سوریه بیشتر شد اسد اعلام کرد میان تهران و دمشق هیچ اتحاد و استراتژیکی وجود ندارد. اما ما همچنان گفتیم که در هر حال کنار سوری ها هستیم و از دمشق در هر گونه مقابله با فشار و تجاوزی حمایت می کنیم. پس بی دلیل نیست که به ناگاه دو کشور در یک سیبل قرار می گیرند و به رغم درگیر بودن آنها در دو پرونده متفاوت به سرنوشت واحدی تهدید می شوند. 

جورج بوش طی یک ماه اخیر، سه بار ایران و سوریه را حامیان تروریسم و عاملان نا آرامی ها درعراق خوانده و از این دو کشور به عنوان متحدان مصلحتی دهشت آفرینی نام برده است. آریل شارون، نخست وزیر اسرائیل مدعی می شود ایران و سوریه محورهای شرارت اند و کاندولیزارایس تهران و دمشق را از آنچه حمایت از تروریسم و مداخله در عراق می خواند برحذر می دارد. 

چون روابط ایران و سوریه برپایه تهدیدهای مشترک شکل گرفته است دلیلی بر قرار گرفتن این دو در یک موقعیت و در آستانه یک سرنوشت مشترک نیست و با هر گونه چرخشی در برخورد سوری ها در مقابل این تهدیدها ـ آنگونه که بارها نشان داده اند ـ ما می مانیم و انگشت های اشاره و انبوهی از اتهام. در آن صورت است که باید به تحلیل بنشینیم و بیندیشیم به رغم احتمال چرخش دمشق چرا به استقبال موقعیتی رفتیم که نه تنها تهدیدهای ما را دفع نکرده که منافع ملی ما را هم دستخوش آسیب خواهد کرد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین