آفتابنیوز : آفتاب: مهر گزارش داد: رسانه ملی این روزها بار دیگر در معرض این پرسش جدی قرار دارد که با چه توجیهی آنتن فروشی را به عرصه تبلیغ کتاب هم کشانده و بدون هیچ گونه نظارتی و تنها با پرداخت هزینه نقدی اجازه تبلیغ هر محتوایی را از شبکههای خود میدهد.
بیپولی! این را آمارهای رسمی و غیر رسمی از وضعیت این روزهای رسانه ملی میگویند. آمارهای که بر اساس آنها رسانه ملی سالانه به ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد تومان بودجه برای اداره خود نیازمند است و با توجه به توان اندک دولت برای تامین این بودجه، این رسانه رفته رفته برای ادامه حیات خود راهی جز تغییر سبک تبلیغات تلویزیونی و در نهایت تن دادن به آنچه که این روزها در میان اهالی رسانه از آن به «آنتن فروشی» تعبیر میشود ندارد. شاید منطق تجارت و بازرگانی و اقتصاد رسانه بتواند این مقصود و شیوه را توجیه کند اما وقتی پای قربانی شدن فرهنگ عمومی در این بازار مکاره فروشندگی رسانهای به میان میآید دیگر نمیتوان به سادگی از کنار این توجیه گذشت.
ماجرا خیلی ساده است. تا پیش از این اگر داستان تبلیغات در رسانه ملی تنها به جنسهای دسته چندمی مانند چیپس و پفک و یا فلان چای و برنج انشاالله وطنی خلاصه میشد، این روزها و یا شاید بهتر است بگوییم چند سالی است که رسانه ملی با وجود تاکیدات فراوان مسئولان عالیرتبه فرهنگی نظام به سادگی تن به ایجاد دکانی برای عدهای خاص در لوای فعالیت فرهنگی تبلیغ کتاب داده است تا از طریق یک برنامه تلویزونی به سادگی بستری مهیا شود تا هر ناشری تنها با تکیه به جیب خود هر نوع جنس و تراوش فکری دست چندمیاش را در میان مخاطبان خود ترویج و تبلیغ کند و مجال باقی مانده برای اندک فعالیتهای به سامان در این زمینه را نیز تنگ و تنگتر کند و البته محمل و بستری را هم برای معاندان ضد انقلاب به منظور ریشخند به این استرانژی به اصطلاح فرهنگی فراهم کند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار سال 1390 خود با جمعی از کتابداران به صراحت اعلام کردند که باید به مساله تبلغ کتاب در رسانه ملی به شکلی ویژه نگاه انداخت و در همین زمینه نیز فرمودند: ما امروز میبینیم برای کالاهای کماهمیت که تأثیری هم در زندگی انسانها ندارند، صاحبانش تبلیغات رنگینِ عجیب و غریبی را متصدی میشوند، مباشر میشوند؛ دستگاههای ارتباطجمعی، مطبوعات، صدا و سیما آنها را پخش میکنند؛ در حالی که آن محصولات هیچ ضرورتی ندارند، هیچ لزومی ندارند، یک چیز اضافی در زندگی هستند؛ گاهی بودنشان مفید است، گاهی بودنشان حتّی مفید هم نیست؛ شاید مضر هم هست. محصولی با عظمت کتاب، با ارزش کتاب، درخور این است که تبلیغ بشود؛ تشویق بشوند کسانی که میتوانند کتاب را بخوانند؛ این را ما باید به صورت عادت در بیاوریم.
در پی همین بیانات بود که با پیگیری اصحاب فرهنگ و رسانه در نهایت موضوع تبلغات کتاب در رسانه ملی در قالب کمیته کتاب اداره کل بازرگانی سیما به بار نشست و با انتخاب مرکز رسانهای شیرازه به عنوان دبیر این کمیته تصمیم گرفته شد تا آگهیهای تلویزیونی در موضوع کتاب با تایید این موسسه برای پخش رایگان در رسانه ملی فراهم شود.
احمد ذوعلم مدیر این مرکز در همین زمینه چندی قبل به خبرگزاری مهر گفت: با توجه به رایزنیهای صورت گرفته و مصوبات کمیته کتاب سیما، پخش این آگهیها 100 درصد رایگان است و قرار نیست ناشر برای پخش مبلغی هزینه کند، درواقع تنها ساخت تیزر به عهده خود ناشر است که با داشتن امکانات رسانهای، در مجموعه خودشان این کار را انجام میدهند یا از طریق مرکز رسانهای شیرازه و سایر کانونهای تبلیغاتی اقدام به تولید آگهی میکنند.
با این حال دو اتفاق موازی کماکان در رسانه ملی دست در دست هم دادهاند تا این موضوع نیز نتواند کماکان به نتیجه مطلوب رسیده و بیم ناکام ماندن آن همچنان وجود داشته باشد.
تداوم تولید و پخش برنامههایی که تنها و تنها با پرداخت هزینه از سوی ناشر، هر نوع از محتوای منتشر شده توسط آنها را در قالب برنامهای غیر تجاری و با لعاب فرهنگی پخش میکنند و در کنار آن فضای رسانهای و شبکهای و زمان نامناسب تخصیص یافته برای پخش آگهیهای تلویزیونی در حوزه کتاب، دست در دست هم فضایی را فراهم کردهاند تا فضای تبلیغ کتاب در تلویزیون از یک فعالیت تجاری صرف و البته به کام افرادی خاص گامی فراتر نگذارد.
به عبارت دیگر با وجود تدوین مسیر و سازو کاری مشخص و منطقی و قابل درک برای تولید و پخش آگهیهای تلویزیونی در عرصه کتاب کماکان در فضای فرهنگی کشور دیده میشود که هر ناشری میتواند با هزینه کرد چند میلیون تومان بدون هیچ نظارتی بر محتوای فکری تولیدات خود، آن را از طریق رسانه ملی و گستره مخاطبانش در معرض دید و خریداری قرار دهد و آنها را در لعاب مصاحبه با نویسنده و یا نمایش پر زرق و برق تصویر کتاب به خرید این تولید هدایت کند. از سوی دیگر چنین برنامههایی زمان و مکان و مناسب برای تلبیغ صحیح و قاعدهمند کتاب از رسانه ملی را محدود و در نهایت این آگهیها را به سمت شبکههای و ساعات کم مخاطب در تلویزیون هدایت میکند.
استمرار چنین رویکرد غیر فرهنگی از فراگیرترین دستگاه فرهنگی کشور این سوال را به شکلی جدی پیش می آورد که جدای از محتوای مبتذل و ناهمخوان برخی از برنامهها با داشتههای فرهنگ ایرانی اسلامی رسانه ملی با چه توجهی میتوان چنین اقداماتی را در عرصه تبلیغ کتاب ترویج کرده و بدون هیچ تذکر و نظارتی دلخوش به استمرار آن داشت و آن را در رزومه کاری فرهنگی رسانه ملی ثبت و ارائه کرد.