آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
از 29 تيرماه سال 1367 كه با انتشار بيانيه امام خميني(ره) در تاييد پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل، واژه نوشيدن جام زهر در ادبيات سياسي ايران رواج يافت، 26 سال سپري شده است اما گذشت اين زمان موجب نشده است كه گروهي از افراد كه پايان جنگ را، پايان هويت اجتماعي خود ميدانستند، پرونده اين موضوع را نيز مانند حوادث ديگر خاتمه يافته تلقي كنند و به ادامه مسير زندگي بپردازند بلكه هنوز براي برخي افراد پذيرش قطعنامه و پايان جنگ فاجعهاي غيرقابل قبول محسوب ميشود كه طبيعتا بايد براي آن مقصر يا مقصراني يافت كه زمينه ساز وعامل چنين ضايعه غيرقابل جبراني باشند.
البته افرادي كه حسرت پايان جنگ را ميخورند، نوعا به دو گروه تقسيم ميگردند، گروهي كه بدليل فضاي معنوي وروحاني جبههها حضور در آن فضا را به جامعه عادي ترجيح ميداده ومي دهند واز اين بابت حسرت پايان جنگ وترك جبههها را ميخورند وگروهي ديگر كه هويت وقدرت خود را در شرايط جنگي كشور ميديدند و از اين رو با عادي شدن شرايط جامعه وخروج از فضاي سياسي وامنيتي كشور، هويت وقدرت خود را در زوال ميبينند و ميكوشند با محاكمه وحمله به عوامل پايان جنگ، از آنان انتقام بگيرند و راهي بر وارد كردن كشور به بحرانهاي نظامي وامنيتي جديد بجويند.
اما انگيزه ناراضيان از خاتمه جنگ هرچه باشد ناخرسندي و نارضايتي از پايان جنگ بين دوكشور همسايه، مسلمان وشيعه از ديدگاه هيچ منطقي پذيرفتني نيست، چرا كه تداوم جنگ حتي براي يك روز ويكساعت نيز به معناي كشته شدن انسانهاي بيگناه از هردو طرف جنگ نابودي منابع ملي و بيت المال مسلمين، گرسنگي، فقر و پيامدهاي غيرقابل جبران اجتماعي وفرهنگي ميباشد.
حال چگونه است كه اكنون بعد از 26 سال برخي از افراد از جمله تعدادي از فرماندهان ارشد نظامي با حسرت از خاتمه جنگ سخن ميگويند وبه دنبال مقصر آن ميگردند؟، اين گونه موضعگيري، نشان از آن ندارد كه از نگاه اين افراد مطلوب بود كهاي كاش هنوز هم ما در حال جنگيدن با عراق وساير حاميان آن بوديم؟
اين افراد براي پنهان كردن ماهيت آرزوي خود واژه "نوشاندن جام زهر" را براي پايان دادن به جنگ استفاده ميكنند و از اين رو از افرادي نظير آيتالله هاشمي رفسنجاني بعنوان فرمانده دفاع مقدس، سردار محسن رضايي بعنوان فرمانده سپاه پاسداران و مهندس ميرحسين موسوي بعنوان نخستوزير وقت، بعنوان متهمان اصلي نوشاندن جام زهر به امام خميني نام ميبرند والبته اين دلواپسان كه ظاهرا مقداري دچار رودربايستي نيز هستند نقش آيتالله خامنهاي بعنوان رئيس جمهور وقت را كه كاملا مواضعي همسو با آيتالله هاشمي رفسنجاني و ساير مسئولان ارشد كشور در خاتمه جنگ وپذيرش قطعنامه داشت را مسكوت ميگذارند!
اما پرسش اينجاست كه آيا ما براي خاتمه جنگ بايد به دنبال مقصر نوشاندن جام زهر بگرديم يا در جستجوي قهرمان پايان دادن به جنگ برآييم؟
آيا اگر هوشمندي مسئولان وقت كشور در حل اين معضل تاريخي نبود، با توجه به روند رو به ضعف بنيه اقتصادي ونظامي كشور بدليل تحريمهاي شديد ايران وحمايت همه جانبه مالي ونظامي از عراق توسط اعراب وساير قدرتهاي جهاني، خطر از دست دادن بخش بزرگي از اراضي ايران وحتي سقوط نظام وجود نداشت؟
كساني كه اينگونه امروز بر پايان جنگ وپذيرش قطعنامه مويه ميكنند، چه نقشي در عقب نشينيها و ناكاميهاي سال پاياني دفاع مقدس واز دست دادن فاو، جزاير مجنون وساير فتوحاتي كه با هزينه سنگين هزاران شهيد و جانباز بدست آمده بود داشتند؟
آيا صرف اينكه سخن از ناهمراهي دولت وقت در پشتيباني جنگ بزنيم براي قانع كردن افكارعمومي كافي است؟، آيا از ياد بردهايم دولت دفاع مقدس با درآمد نفتي سالانه پنج تا هشت ميليارد دلار، نيمي از آن را به جبهه اختصاص ميداد و با نيمي ديگر يعني حدود سه ميليارد دلار كشور را به گونهاي اداره ميكرد كه آقايان در دولت محبوبشان با صد ميليارد دلار نيز نتوانستند نيازهاي اوليه مردم را آنگونه تامين كنند؟
اينكه اين افراد در مصاحبهها وسخنرانيهاي خود، پذيرش قطعنامه وپايان جنگ را تلخترين لحظات زندگي خود ميدانند و آيتالله هاشمي اين لحظه را جزو شيرينترين لحظات عمر خود عنوان ميكنند نشان از شكافي عميق بين ديدگاههاي دو طرف در مورد شيوه مديريت كشور دارد.
يك گروه معنوي وآرماني گردن جامعه را در گرو وجود جنگ وفضاي جبهه نظامي ميدانند و گروهي ديگر لازمه رشد معنوي جامعه را تامين نيازهاي مادي ومعاش مردم ميدانند وهنر مديريت را در ايجاد فضاي معنوي در جامعه در شرايط عادي ونه جنگ جستجو ميكنند.
در هرصورت به نظر ميرسد اين اختلاف بنيادين كه 26 سال است به بهانه پذيرش قطعنامه وپايان جنگ سر باز ميكند، براي سالها و دهههاي آينده نيز باز خواهد ماند، و اين مردم هستند كه با استفاده از حق راي خود مقبوليت هريك از اين ديدگاهها را در جامعه نشان ميدهند همانگونه كه سال گذشته اختلاف معنادار آراء گفتمانهاي اعتدال و دلواپسان، نوع نگرش مردم را نشان داد.