آفتابنیوز : آفتاب: اعتماد نوشت: احمدينژاد و احمدينژاديها از چه مسيري ميتوانند به اتوبان سياست ايران بازگردند؟ آيا او ميتواند اعتماد اصولگرايان و نهادهاي نظارتي را دوباره جلب كند؟ در مسير بازگشت با جناحها و گروههاي سياسي بايد رقابت كند؟با چه طرح و برنامهيي قصد رجعت دوباره به سياست را دارند؟ نگاه جامعه نسبت به خود را چگونه حل و فصل ميكنند؟ او در چه شرايطي ميتواند اعتماد از دست رفته نظام، اصولگرايان و ديگر نهادها را به سمت خود جلب كند؟
پاسخ به اين پرسشها يقينا در اين مجال نميگنجد. فرضيههاي ذيل ميتواند چرايي و چگونگي بازگشت احمدينژاد به عرصه سياسي كشور را نشان دهد:
1- كاراكتر شخصيتي احمدينژاد: رييس دولت سابق «تجربه در متن قدرت بودن» را چشيده و خوب ميداند كه مواهب و مزاياي در اختيار داشتن ابزار قدرت چيست. از سوي ديگر احمدينژاد اين فرضيه را به اثبات رسانده كه تاثيرگذار بودن و ديده شدن را دوست دارد و هرگز علاقه ندارد كه پذيراي «نقش دوم» باشد. با اين رويكرد يك روز با طرح مباحث بحثبرانگيز و روزي ديگر با سكوت تلاش ميكند تا نفر اول توجهات عام و خاص باشد.
2- درخواست هواداران: اصحاب احمدينژاد همچون او ميخواهند كه بارديگر در متن قدرت و بازيگر اصلي عرصه سياسي كشور باشند. بر همين اساس آنها نيز احمدينژاد را تشويق به بازگشت به سياست و قدرت ميكنند و براي عملياتي شدن اين مطالبه و هدف خود حتي حاضر به پرداختن هر نوع هزينهيي نيز هستند.
3- فقدان مرجعيت سياسي و انسجام تشكيلاتي در اردوگاه اصولگرايان: اصولگرايان پس از شكست در انتخابات و با از دست دادن مهرههاي كليدي و موثر خود (مهدويكني و عسگراولادي) در حال حاضر بدون «كادر رهبري»اي كه بتواند فصلالخطاب اصولگرايان باشد و حرفشنوي نسبي باشد، ماندهاند. فقدان مرجعيتي كه بتواند مديريت جريان اصولگرايي را بر عهده بگيرد تا مانع از افزايش واگراييها و ورود چهرههاي غريبه به اين اردوگاه شود از ديگر دلايلي است كه احمدينژاديها را به موفقيت در آينده اميدوار كرده است. از ديگر انسجام تشكيلاتي لازم درون اصولگرايان وجود ندارد و اين در حالي است كه احمدينژاد، نيروي غيرحزبي اما با انگيزه و مسنجم را در اختيار دارد كه هرگز ان قلتي روي تدابير و راهبردهاي او نميآورند.
4- شكست دولت روحاني: احمدينژاد روي ضعفها و ناكارآمديهاي دولت روحاني در حوزه اقتصادي و سياست خارجي حساب باز كرده است. تحليل رفتارها و گفتارهاي اين جريان نشان ميدهد كه احمدينژاديها معتقدند با شكست دولت روحاني و عدم توفيق او در پيشبرد سياستهايش، موقعيت براي جذب تودههاي اجتماعي سرخورده از دولت روحاني فراهم شده و زمينه را براي احتمال حضور مجدد احمدينژاد فراهم ميكند. احمدينژاد بر اين اساس بازگشت خود به سياست را بازگشت به اردوگاه اصولگرايان و پذيرش نقش منجي براي آنان نميداند. از نگاه او، بازگشت بدنه اجتماعي مايوس شده از دولت روحاني موتور فعاليت سياسياش را روشن ميكند.
5- شكست اصلاحطلبان در اعتمادسازي براي نظام: جريان احمدينژاد علاقهمند به پررنگتر شدن فعاليت سياسي اصلاحطلبان است چرا كه اينگونه همزمان ميتواند نگرانيهاي موجود نظام و اصولگرايان را از سمت خود به سمت اصلاحطلبان هدايت كند و از سوي ديگر در ميان درهمريختگيها و گرههاي كور در اردوگاه اصولگرايان به آنان بقبولاند كه خودش و جريانش تنها كساني هستند كه دست برتر براي مقابله و رودررويي سياسي با اصلاحطلبان را در اختيار دارند.
جريان احمدينژاد با اين مفروضات به نظر ميرسد كه چند راهبرد را در حال حاضر پيگيري ميكنند:
1- ارتباط با اصولگرايان حامي خود
2- تخريب رسانهيي دولت
3- افزايش شكافهاي موجود در اردوگاه اصولگرايان
4- استقبال از بازگشت اصلاحطلبان از يك سو و خطرناك بودن اين فعاليتها از سوي ديگر
5- بزرگنمايي ضعفها ي دولت روحاني
6- نشان دادن چهرهيي پرهوادار از احمدينژاد
7- تقويت فعاليت رسانهيي( «دولت بهار»، «آيين نيوز» و «رييسجمهور ما» «ميدان 72.» )
اگرچه رجعت احمدينژاد به قدرت به راحتي امكان پذير نيست اما گاهي سياست از روال محاسبات عقلاني يا استدلالهاي مرسوم خارج شده و ناظران را شگفتزده ميكند و از همين روست كه او با دقت دو كارويژه به ارث گذاشته براي دولت روحاني را رصد ميكند؛ پرونده هستهيي و وضعيت اقتصادي. احمدينژاد و احمدينژاديها از همينروست كه اميد به ناكامي دولت روحاني در اين دو حوزه دارند تا جايي كه امير محبيان اخيرا گفته است «از منظر احمدينژاد و هوادارانش، شكست روحاني در مذاكرات يا ناتواني در حل مشكلات اقتصادي سكوي پرش احمدينژاد به سوي قدرت خواهد بود. ترديدي وجود ندارد كه جايگزين فضاي اعتدال و مذاكره در صورت شكست اين سياست، بازگشت مجدد راديكاليسم خواهد بود و باز افراطگرايي فضا را بر عقلگرايي تنگ خواهد كرد.» بايد به انتظار نشست و ديد آيا احمدينژاد و احمدينژاديها ميتوانند سكوي پرتابي براي بازگشت به قدرت بيابند؟