آفتابنیوز : آفتاب: سایت 24 نوشت: وی این شعر را به شرح زیر قرائت کرد:
تو خونه که اندازه کف دست بود، عروسی بود
اولی گفت؛ من عروسم میرم که گل بچینم
دومی گفت؛ من دامادم می خوام عروس رو ببینم
سومی گفت؛ ساز میزنم دیبر دیمبو لبم لم
چهارمی گفت؛ عقد میکنم عروس گل وکیلم؟
انگشت شست گفت که اگر چه پیرم، زود نمی خوام بمیرم
حالا که عروسی خوبه، میرم که زن بگیرم
وی ادامه داد: این کتاب را وقتی می خواستند به زبان اسپانیایی ترجمه کنند، مترجم کتاب نوشت، مگر شما به عروستان گل نمیدهید که میرود گل میچیند؟ من نوشتم که یک جور ناز کردن است.
او دوباره گفت: مگر راضی نیست که ناز می کند؟! گفتم ولش کن این موضوع اصلاً به درد شما نمیخورد (با لبخند).