آفتابنیوز : آفتاب: رضا سلیمانی - در سیر طبیعی روز، هفته و ماه برای ترکیب تقویم در جمهوری اسلامی ایران، 31 شهریور ماه نیز گذشت که شاید براساس تصمیمگیری «شورای عمومی فرهنگ» سالگرد آن تاریخ در جغرافیای وسیع سرزمین عزیزمان، ایران، به عنوان «هفته دفاع مقدس» شناخته میشود. امسال سی و سومین سال آغاز جنگ بود و در راستای گرامیداشت آن، برنامههای متنوعی در سراسر کشور برگزار شد که یکی از آن برنامهها، سخنرانی و مصاحبههای شخصیتهای مؤثر و غیر مؤثر در جنگ بود که الحمدلله ناگفتههای فراوانی گفته و نانوشتههایی نیز نوشته شد.
مطمئناً یکی از شخصیتهایی که مردم، به خصوص جوانان و به ویژه نسل پس از جنگ، از وی، فراتر از انتظار، حتی مطالبه دارند که به پرسشهای در ذهن افکار عمومی بویژه نسل سوم انقلاب پاسخ دهد، آیتالله هاشمی رفسنجانی است. شخصیتی که از نخستین روزهای آغازین دفاع مقدس و حتی در شش ماه قبل از آن که ارتش بعث عراق دست به تحرکات نظامی در بیش از 1300 کیلومتر مرز مشترک با ایران اسلامی میزد تا آخرین روزهای آتشبس و حتی ماهها پس از آن، در متن اتفاقات و حوادث جنگ و حتی در متن پیش درآمدهای بسیاری از اتفاقات ریز و درشت بود.
پیش از شروع جنگ به عنوان عضو شورای انقلاب و سپس منتصب امام راحل به عنوان سرپرست وزارت کشور در دولت موقت، مسؤولیت حقوقی در جهت بررسی مسائل امنیتی کشور داشت و همزمان با شروع جنگ، به عنوان عضو، سخنگو و نماینده امام در شورای عالی دفاع و در مقطع عزل بنیصدر تا انتخاب رئیس جمهور، به عنوان رئیس شورا، از تصمیمسازان و تصمیمگیران مسایل دفاعی کشور بود و در سال 62 باز به حکم امام(ره) فرمانده جبههها برای تداوم عملیات والفجر و نهایتاً جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده دفاع مقدس شد و در داخل جامعه و در بیرون از کشور و حتی در خود عراق نیز مردم ایران، تحلیلگران مسایل سیاسی و اسرای ایرانی و شیعیان عراق، روزها را میشمردند تا جمعهها فرا برسند و آیتالله هاشمی رفسنجانی در مقام خطیب نمازجمعه از حال و روز جنگ و برنامههای دفاعی ایران در آینده بگوید. این نقش آنقدر برجسته بود که در مقطع پایانی جنگ، شخص صدام نیز منتظر نامههای ایشان بود تا در آخرین نامه خطاب به ایشان بنویسد: «شما به آنچه میخواستید رسیدید»
سرانجام، جنگ تمام شد و در تمام سالهای پس از جنگ به تدریج اسناد فراوانی از نقش شرق، غرب و ارتجاع منطقه در حمایت همه جانبه از ارتش بعث به دست آمد. اما، در داخل کشور کسانی که در مقطع حمله آمریکا به عراق پس از تجاوز به کویت، صدام را خالدبن ولید زمانه خوانده و خواستار کمک به وی بودند و کسانی که آیتالله هاشمی رفسنجانی را گاه عامل تداوم جنگ و گاه عامل پایان آن میخواندند، در تمام این سالها، با سخنرانیها، مصاحبهها و نوشتن مقاله و کتاب و حتی در مستندسازیها و استفاده از جلوههای مختلف هنر، برای تبیین تاریخ دفاع مقدس، به دلیل اغراض و حب و بغضهای سیاسی، متأسفانه، چنان دست به تحریف و سانسور بردهاند که حتی مهمترین صحنههای باقی مانده از جنگ را تنها به خاطر حضور آیتالله هاشمی رفسنجانی از مردم دریغ کردهاند و در جاهایی که تیغ تحریف و سانسور با همه سوهانکشیها و صیقل دادنها نمیتوانست حقیقتها را از بین ببرد، تحلیلهای دیگری ساختند و همه آن جبهه رفتنهایی که امام برای سلامتیش قربانی نذر میکرد و رهبری معظم انقلاب از آن تعبیر به این میکردند که «بارها تا مرز شهادت پیش رفته است» برای کسب قدرت در سالهای پس از جنگ و پس از امام(ره) توصیف کردند.
به حمدلله خداوند حکیم و عادل، مثل همه عنایاتی که در حق مردم ایران اسلامی دارد، برای این موضوع مهم، اسناد انکارناپذیری در سینه تک تک رزمندگان، جانبازان، آزادگان، خانوادههای بزرگوار شهدا و حتّی مردم قرار داد تا به یاد بیاورند و برای ثبت در تاریخ بگویند که «وقتی مسؤولان طراز اول کشور و فرماندهان عالیرتبه سپاه و ارتش برای چرایی و چگونگی ختم جنگ، خدمت امام رسیدند و آن عزیز با یادآوری سخنانش که «اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد، تا آخرین نفس و آخرین قطره خون میجنگیم» از حاضران چارهجویی میکردند، هاشمی رفسنجانی با بغضی که ریشه در روحیه حماسی و عرفانی رزمندگان داشت به امام گفت: اجازه دهید من به عنوان جانشین شما و فرمانده جنگ، پذیرش قطعنامه را اعلام کنم و پس از آن شما به عنوان رهبر بر حق جامعه، مرا محاکمه و حتی تبعید یا اعدام کنید که اگر یک نفر در راه مصالح کشور فدا شود، بهتر از آن است که مسلمانان شیعه و سنّی ایران و عراق مانند مردم حلبچه قتل عام شوند.»
به هر حال 33 سال از آغاز و 26 سال از پایان جنگ میگذرد و آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز مانند دیگر شخصیتها در برنامههایی که به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد و البته توسط رسانه ملی!! کاملاً سانسور شد، چند سخنرانی داشت که دغدغهها و نگرانیهایش در لابلای جملاتی که میگفت، آشکار و نهان بود.
- از بلاتکلیفی سرنوشت مفقودین جنگ به عنوان «جاوید الاثرها» و انتظار بیپایان خانوادههای مظلوم آنها گفت که ربع قرن چشم و گوش به در دارند تا شاید خبری از عزیزانشان بیاید.
- از یادگاران شهدا به عنوان امینترین سربازان انقلاب و مدافعان راستین خون پدرانشان گفت که الحمدلله گلهای سرسبد علم و دانش هستند و متأسفانه در آتش بیکاری میسوزند.
- از راست قامتان ویلچرنشین، مخصوصاً جانبازان شیمیایی گفت که هر روز به خیل یارانشان میپیوندند و آنان که زندهاند، سرفههایشان، سفرههای خانوادههایشان را غمگین مینماید. و مدعیان دفاع از حقوق بشر، این همه مظلومیت یک ملت را میبینند و باز بر طبل بیاعتمادی و ایران هراسی خویش در استفاده از سلاح کشتار جمعی میکوبند.
- از شهیدان عزیزی گفت که خانوادههایشان از جناح بازیهای سیاسی بعضیها خسته شدهاند و میخواهند شهیدانشان با آن آرمانهای بلند، وسیله اهداف باندی و سیاسی نشوند.
- از تلاش بعضیها، مخصوصاً سنگر ندیدهها، برای انحصار افتخارات تاریخی مردم میگوید و تأکید مینماید که این جماعت، فراریان دیروز و مدعیان امروزند.
- از خطرات تحریف تاریخ دفاع مقدس میگوید که چه بسا روز روشن، افتخارات بسیجیان، سپاهیها، ارتشیها و حتی سنگرسازان بیسنگر را شبی ظلمانی جلوه دهند، میترسد و انذار میدهد که وقتی خشتهای آغازین کج بنشیند، دیوار تاریخ تا دور دستها کج خواهد رفت.
- از وارونه شدن و یا بد جلوه دادن شاخصها و مصادیق فرهنگ شهادت میگوید که مبادا ریا، زهد فروشی، خودخواهی، دروغ، توهین، تهمت و کینه به جای صداقت، ایثار، راستگویی، احترام، حقیقت و مهربانی، نهادینه شوند که در آن صورت، نسل آینده یا بیتفاوت، منزوی و بی احساس میشود و یا شعاری، تندرو و خشن.
نهایتاً اینکه، دغدغههای فرمانده سالهای جنگ، آن قدر مهم و برای جامعه حیاتی است که اگر به آنان توجه و برای رفع آنها کوشش کنیم، نه تنها سال بعد که سالهای بعد نیز در هفته دفاع مقدس، برنامههایی خواهیم داشت که یادآوری دلاوریهای مردان بیادعای جنگ، خیال دلسوزان انقلاب را راحت و جوانان را فدائیان عاقل دین، انقلاب اسلامی و ایران عزیز مینماید. انشاءالله
والسلام