کد خبر: ۲۷۱۲۰
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۸۴ - ۱۵:۵۰

مسابقه اسب های پیر در بورس تهران

آفتاب‌‌نیوز : البته بسیاری از این عوامل به نوبه خود در تعامل با تحولات عمومی قرار دارند. این وضع نشان می دهد بورس نتوانسته است به عنوان بازاری موازی در تعامل دو جانبه با بازار قدرت قرار گیرد و به رغم تاثیر پذیری از تحولات بازار سیاست، تاثیر چندانی بر آن ندارد تا جایی که رغبت برخی اقتصاددان ها را برای پذیرفتن مسئولیت آن بر نمی انگیزاند و ناچار جوانی که کمتر نگران دشواری ها است، مسئولیت آن را بر عهده می گیرد. 

افت شاخص های قیمت، مسئولان دولت جدید را به سیاست های کنترل خصوصی سازی متمایل کرده است. هر چند این تمایل در گام های اولیه، در توصیه های زمان بندی طولانی به سازمان خصوصی سازی محدود شده است، با این حال نمی تواند با لحنی قاطعانه، تمایل دولت به این روند را مقطعی و گذرا خواند. البته این روش، دولت را با پاراداکسی جدید مواجه خواهد ساخت. خصوصی سازی، در نهایت به دلیل ناکارآمدی های ویژه اقتصاد دولتی، تاثیر منفی بر شاخص های کلان اقتصاد گذاشته و از این طریق استمرار افت شاخص های بازارهای مالی همچون بورس را تضمین می کند. 

مهم ترین چالش بورس تهران که اغلب در تحلیل کارشناسان نیز مورد غفلت واقع می شود، فاصله میان مدیریت و مالکیت در شرکت های سهامی عام است. روندی که در ایران خصوصی سازی نام گرفته به رغم فواید پرشماری که دارد، محدود به انتقال مالکیت است و به گونه ای نیست که مدیریت را نیز به بخش خصوصی منتقل کند. این مساله باعث دو پیامد منفی برای بورس تهران شده است. 

1- وقتی مدیریت شرکتی همچنان در اختیار دولت باشد( حتی اگر بخشی یا تمام مالکیت آن نیز به بخش خصوصی منتقل شود) باز هم ضرایب بهره وری آن شرکت از ساختار برکرواتیک تبعیت می کند. ساختاری که علاقه زیادی به « صرفه جویی در عقلانیت، برنامه ریزی و محاسبه» دارد و سعی می کند رکوردهای زیان دهی بیشتری را کسب کند. در چنین حالتی، طبیعی است که سهم سهامداران نیز تابعی از عملکرد مالی چنین شرکت هایی خواهد بود. یعنی سهمی اندک یا منفی.
تحلیل های بنیادی تغییر بهای سهم، بر این فرض استوار هستند که شاخص ها در دراز مدت فقط بر اساس ارقام واقعی اقتصاد تغییر می کنند و سایر عوامل نظیر عوامل روانی حاکم بر بازار سرمایه، تاثیری ارتجاعی( برگشت پذیر) و کوتاه مدت دارند. 

2- عدم شفافیت مالی شرکت های بورسی که نتیجه مستقیم ریاست مدیران دولتی بر آنها است، اعتماد سهامداران به بورس را به شدت متزلزل می کند. 

صاحبان سرمایه در چنین بازاری اطلاعات دقیق با مورد اطمینانی از عملکرد شرکت ها ندارد. 

چنین ابهام هایی بر بهای سهام تاثیر منفی می گذارد. چون ریسک پذیری سهامداران را کاهش می دهد. حتی افراد عاشق ریسک نیز تمایل چندانی به شرط بندی بر سر عملکرد بروکرات های ناکارآمد ندارند. مسابقه اسبهای پیر یا بیمار، شوق زیاید برای تماشا هم بر نمی انگیزد چه رسد به شرط بندی مالی.
کاهش ریسک پذیری، تمایل به خروج سرمایه از بورس را نیز تقویت می کند. 

از‌ آنجایی که مجموع سرمایه های موجود در بورس و مجموع ارزش اسمی برگه های سهام، از تناسب مستقیم و با ضریب همبستگی نزدیک به یک برخور دارند. 

خروج سرمایه‌ها در دراز مدت مانع افت شاخص‌ها است. ولی در کوتاه مدت به دلیل ایجاد صف‌های فروش، بهای سهام و شاخص کل را پایین می‌آورد. حاکمیت تئوری پرواز غازها بر بورس نیز اثر افزایشی بر این تعامل می‌گذرد. اکثر سهامداران ایرانی به جای تحلیل عوامل واقعی، ترجیح می‌دهند مانند گله غازها با الگوبرداری از رفتار سایر بازیگران بورس، نقش خود را در این بازار ایفا کنند. تغییرات سینوسی شاخص نیز نشانه‌ای از هژمونی این الگو است. 

بررسی دو تاثیر یاد شده نشان می دهد راه حل نهایی برای ایجاد روند افزایش شاخص کل نه زمان بندی خصوصی سازی بلکه تکمیل حلقه‌های مفقوده خصوصی سازی یا تحول مدیریتی، است. 

حلقه‌هایی همچون انتقال مدیریت که اگر نباشند، ممکن است خصوصی سازی تاثیری معکوس نیز برجای گذاشته و به جای افزایش بهره‌وری و در پی آن درآمد ناخالص ملی این دو مقوله را با بحران مواجه سازد. 

به بیان دیگر باید بلوک‌های بزرگ دولتی شکسته شود تا اعتماد عمومی به بورس ترمیم شود. 

کاهش مداوم شاخص اصلی بورس مانند افزایش دمای بدن بیماره بیش از آن که یک بیماری مهم باشد، نشانه‌ای از یک بیماری بزرگ‌تر است: «بیماری خصوصی سازی نیمه‌کاره.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین