آفتابنیوز : آفتاب: سرویس سیاسی - شهروز ابراهیمی*- رژیم صهیونیستی سرسخت ترین مخالف مخالف توافق هسته ایران است. سوال اینجاست که جایگزین اسرائیل برای توافق هسته ای چیست. آیا جنگ است؟ به نظر نمی رسد که واقعأ جنگ باشد. تکثر نیروگاه های اتمی ایران، عدم آمادگی آمریکا برای حمله به ایران، ارزیابی پاسخ ایران به حمله احتمالی و گسترش جنگ در منطقه... چیزی نیست که صهیونیست ها به دنبال آن باشند.
آنها به دنبال این هستند که آمریکا گزینه جنگ را همچون شمشیر دموکلس بالای سر ایران نگه دارد و می دانند که اگر ایران و آمریکا به توافق نرسند جایگزین بهتر از توافق، در دسترس نخواهد بود. از این رو با فشار بیشتر برآمریکا از طریق لابی های خود، به دنبال این هستند که سمت و سوی موضوع هسته ای را به جایی ببرند که ایران کوچکترین امتیازی نصیبش نگردد و در عین حال جلوی گسترش رابطه ایران و آمریکا بعد از توافق احتمالی را بگیرند.
هر چند که آنها از وضعیت داخلی و ایستارهای هسته ای ایران مشابه آنچه که در دوره احمدی نژاد بود، بیشتر سود می برند تا ایستار میانه رو و مدبرانه و توآم با عقلانیت داخلی در موضوع هسته ای. ایستار تندروانه داخلی، منافع زیادی برای غربی ها در بسیج جامعه بین المللی بر علیه ایران، مظلوم نمایی اسرائیل، برجسته نمودن تهدیدات بر علیه خود و همین طور در مشروعیت زدایی از برنامه صلح آمیز هسته ای ایران دربرداشته است. با روی کارآمدن دولت میانه رو روحانی، آنها احساس می کنند که این بار به جای ایرانِ چجد سال گذشته، اینبار آنها هستند که در گوشه رینگ قرار گرفته و در مشروعیت ادعاهایشان برای فشار بیشتر بر ایران، در جامعه بین الملل تردید حاصل شده است.
* عربستان سعودی نیز یکی از بزرگترین مخالفان توافق هسته ای است. چراکه عربستان سعودی هم همچون اسرائیل، بیش از هر چیزی، نه از نفس توافق بلکه بیشتر نگران تبعات توافق است.
آنها در طی سه دهه به وضعیتی عادت کرده اند که همان سیاست هژمونی آمریکا در منطقه مبنی بر تقسیم دوست و دشمن (وتلاش برای تقویت دوستان و تضعیف دشمنان یعنی عراق سابق و ایران فعلی) است. در این سیاست منطقه ای، عربستان سعودی به همراه شرکای عضو شورای همکاری خلیج فارس در جبهه دوست، بر ضد ایرانِ دشمن قرار گرفته است.
این استراتژی از دیرباز، هویتی بر سیاست خارجی عربستان سعودی داده است که در آن فرقه گرایی در سیاست خارجی آن کشور معنا و مفهوم پیدا کرده است. در چارچوب این فرقه گرایی در سیاست خارجی، عربستان سعودی تلاش های خود را در چارچوب تحولات پس از قیام های عربی تشدید نموده و بطور نیابتی در جاهای مختلف از سوریه و لبنان و عراق گرفته تا بحرین و یمن در برابر ایران ایستاده است.
فرقه گرایی در سیاست خارجی اینها، به تشدید بازی مبتنی بر حاصل جمع صفر انجامیده است. در این چارچوب است که در ادامه ادعای طرح هلال شیعی از سوی شاه اردن در زمان بحث از طرح خاورمیانه بزرگ پس از سرنگونی صدام، عربستانی ها ادعای محاصره شدن از سوی ایران را نموده اند که از عراق و سوریه و لبنان و فلسطین گرفته و اینک تا مرزهای شرقی یمن پیش رفته است.
آنها تنش زدایی در روابط ایران با آمریکا را احتمالأ مغایر با وضعیت عادت دائمی شان در وفق دادن خود با شرایط سیاست هژمونیک آمریکا (مبنی بر تقسیم دوست و دشمن در منطقه) می دانند. همین طور احتمال می دهند که توافق هسته ای راه را برای تنش زدایی بیشتر در رابطه ایران و امریکا هموار خواهد نمود. استمرار تنش زدایی و سرریز شدن احتمالی توافق هسته ای به موضوعات مورد اختلاف دیگر، آینده نگران کننده ای را در فراروی سعودیها قرار می دهد.
سعودی ها ممکن است نوع روابط ایران وعربستان در زمان شاه ایران را (سیاست دوستونی آمریکا) به هر چیز دیگری ترجیح دهند ولی در این میان، خارج شدن از وضعیت فعلی و منتهی نشدن به شرایط مشابه قبل از انقلاب اسلامی ایران را بیشتر نگران کننده می دانند. این که آیا واقعأ این وضعیت میانبر برای آنها خطرات بیشتری دارد یا نه؟ به نظر نگارنده جای تردید دارد. از طرف دیگر سیاست عربستان سعودی نگه داشتن چتر خود برفراز متحدین عضو شورای همکاری خلیج فارسی خود است و توافق و تبعات توافق را ممکن است نشانه ترک برداشتن در این چتر حمایتی خود تلقی نمایند.
* شاید بتوان گفت یکی دیگر از مخالفان جهانی توافق جامع و همه جانبه هسته ای روسیه است. روسیه بازی پیچیده ای را به نمایش گذاشته است. شاید کمتر کسی فکر کند که روسیه می تواند مخالف جدی توافق جامع باشد. اما سیاست ها و نیات واقعی و ظاهری آنها می تواند منافات آشکار با یکدیگر داشته باشد. روسیه نیز اگر صرف توافق بود شاید مشکلی با موضوع نداشت. آنها نیز همچون رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بیشتر نگران آثار و نتایج روابط ایران و آمریکا هستند.
ایران روسیه دیدگاه استراتژیک مشابه هم در روابط بین الملل از جمله نسبت به آمریکا داشته و همینطور در پرتو تحولات عربی، اغلب با یکدیگر هماهنگ بوده اند. اما واقعیت این است که روسها از وضعیت خصمانه روابط ایران و آمریکا و همین طور ادامه این وضعیت در منطقه، منافع اقتصادی هنگفتی دارند. از فروش سلاح و قراردادهای اتمی با ایران گرفته تا موضوع درآمدهای تقریبأ انحصاری از فروش نفت و گاز به اروپا، تنها بخشی از منافع اقتصادی روسها در شرایط فعلی است.
هرچند که همواره اعلام می کنند که از توافق استقبال می کنند ولی به این خاطر از نفس توافق واقعأ استقبال می کنند که بتوانند از امکان جنگ در منطقه جلوگیری نمایند. آنها توافقی نیم بند و همینطور تعلیق تحریم ها و نه لغو نهایی تحریمها را بیشتر می پسندند. در واقع آنها به دنبال نزول تنش ها و استمرار وضعیت فعلی در روابط ایران و امریکا هستند و نمی خواهند که با روانه شدن نفت و گاز ایران به بازارهای اروپایی، از منافعشان کاسته شود. بویژه که بسیاری از سیاست های مربوط به اعمال فشار روسیه بر اروپا (مثل آنچه که اکنون در اوکراین می گذرد) از همین بخش نفت و گاز تأمین می گردد.
* از جمله مخالفان توافق هسته ای تندروهای داخلی آمریکا از جمله نومحافظه کاران و جمهوری خواهان بویژه در داخل کنگره وسنای آمریکا هستند. جمهوری خواهان در مقایسه با دمکرات ها بیتشر مشی تندروانه در سیاست خارجی داشته و تنش طلبی شان بیشتر از دمکراتها هست. آنها عمدتأ در چارچوب واقع گرایی مبتنی بر مفاهیم بازدارندگی، موازنه قدرت و یکجانبه گرایی، می اندیشند و پیشبرد منافع آمریکا حتی به بهای جنگ بیش از ارزش های آمریکایی برای آنها تقدم دارد.
از طرف دیگر آنها عادت به دشمن تراشی دارند و بدون دشمن نمی توانند به سیاست خارجی هویت دهند. یک زمان شعار آنها این بود که زردها (چینی ها) دارند می آیند و بعد گفتند که سرخ ها (کمونیست ها بویژه در دوره مک کارتی) دارند می آیند و بعد از جنگ سرد گفتند سبزها دارند می آیند. حالا نیاز به دشمن دیگر دارند. ولی مزیت آنها نسبت به دمکرات ها (در ارتباط با موضوع ایران) این است که آنها در پیشبرد سیاست خارجی با اجماع بین المللی با دشواری های بیشتری همراه هستند. دمکرات ها در بسیج بین المللی موفق تر هستند.
* جریان های تندرو داخلی به همان اندازه مخالفان تندرو داخلی آمریکا، مخالف توافق هسته ای هستند. البته برخی از آنها با نیت خیر خواهانه دلواپس منافع ملی بلند مدت کشور هستند اما گروه از آنها نیز پیشبرد منافع ملی را در سایه وجود دشمنی مثل آمریکا می پندارند. افول دشمنی بین ایران و آمریکا را به معنای هویت زدایی از سیاست خارجی می پندارند. متأسفانه برخی از آنها دلواپسان منافع شخصی وبویژه جناحی خود هستند. هموار شدن سیاست خارجی و گشایش آن به عنوان بستری برای پیشبرد منافع اقتصادی و تجاری کشور، به همان اندازه برخی منافع حاصل از رانت ها را کاهش می دهد. در کنار آن، پیشبرد منافع ملی کشور و در نهایت، افزایش رفاه مردم را به بهای مشروعیت زدایی از ایده های سیاسی و اجتماعی جناح خود تلقی نموده و به همان اندازه ایجاد بن بست و توقف در موفقیت سیاست داخلی و خارجی را در راستای موفقیت خود برای بدست گرفتن قدرت می پندارند.
• استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان