آفتابنیوز : آفتاب- سرویس سیاسی: شهروز ابراهیمی- نظریه نورئالیسم که نظریه بدبینانهای برای همکاری دولتهاست، بیان می کند که دولتها به عنوان واحدهای تحلیل سیاسی در روابط بینالملل با توجه به اینکه در چارچوب منفعت ملی به دنبال سودهای نسبی همکاری هستند، بویژه در مباحث امنیتی، از همکای بیشتر فرو می مانند.
به عنوان نمونه از کیک همکاری بدست آمده ناشی از همکاری، هر طرف، یک چشم به آنچه که نصیب خود شده دارد و چشم دیگر به آنچه که نصیب رقیب شده است. اگر میزان سهم بدست آمده از کیک با میزان سهمی که رقیب حاصل کرده خیلی تفاوت داشته باشد، واحد سیاسی، که سهم کمتر بدست آورده حاضر می شود که کل بازی همکاری را برهم زند چرا که در یک بازه زمانی بلندمدت، ممکن است موازنه قدرت به سود رقیب افزایش یابد.
ولی برعکس، نولیبرالیستها بیان میکنند که دولتها در چارچوب سود مطلق (بدون مقایسه سود خود با دیگران) دست به مذاکره و تصمیم گیری میزنند چرا که اولأ سهم بدست آمده به هر میزان که باشد بهتر از بدست نیاوردن است و دوماً موضوعات و سلسله مراتب اولویتها درروابط و مناسبات بازیگران بهقدری پیچیده و چندلایه است که دولت ها دقیقأ نمی توانند دست به ارزیابی سودهای بدست آمده با اعداد و ارقام بزنند. این رویکرد کلان در روابط بین الملل، همکاری میان دولت ها را با چنین برداشتی از سودها (سود مطلق) امکان پذیر می داند.
حال به نظر می رسد که رگههایی از هردو رویکرد در موضوع مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 نیز بویژه در مورد ایران و آمریکا که از حساسیت زیادی برخوردار است، قابل مشاهده است. این که بیش از یک دهه است که بین ایران و غرب توافق هسته ای جامع بدست نیامده تا اندازه زیادی موید نظر نوواقعگرایان در برداشت خود از سود (سود نسبی) است. به نظر می رسد در برخی محافل داخلی هردو کشور نیز که علائم نگرانی از توافق احتمالی آشکار می گردد، بیشتر به این موضوع برمی گردد که کدام یک در این توافق سهم بیشتری می برد (مثل قضیه کیک بدست آمده ناشی از همکاری و سهم هر یک از کیک).
در هردو سو نسبت به این که کدام یک بیشتر می برد، حساسیت های زیادی به چشم می خورد. این حساسیت بویژه در مورد اثرات بلند مدت برد- باخت بویژه در چارچوب مفهوم "موازنه قدرت "رئالیستی است. در طرف ایرانی می تواند این برداشت ن وجود داشته باشد که اگر طرف دیگر از کیک همکاری بیشتر نصیبش گردد، موازنه قدرت در منطقه در بلند مدت به سود آن رقم خواهد خورد. چیزی که به عنوان مثال در مورد لیبی تا انداازه زیادی اتفاق افتاد. البته به شکل بدبینانه طبیعی است که سرنگونی قذافی چندان ربطی به این قضیه ندارد. سرنگونی آن در چارچوب تحولات مربوط به قیام های مات های عربی اتفاق افتاد. این تحولات چندان مجالی نداد که ما اثرات از بین بردن تأسیسات هسته ای لیبی با فشار نومحافظهکاران امریکایی را در یک بازه زمانی بلندمدت ببینیم.
در طرف آمریکایی هم در چارچوب سودهای نسبی این نگرانی وجود دارد که اگر رقیب (ایران) برد بیشتری داشته باشد ممکن است در بازه زمانی بلند مدت، دست بالا را در منطقه داشته باشد و موازنه قدرت به سود آن رقم خورد. به هر حال به نظر می رسد که سایه این دو برداشت تا اندازه زیادی بویژه بین رقبا در طول سال های مذاکره، سنگینی کرده و اگر همچنان دولت های رقیب در این چارچوب بخواهند ادامه دهند ممکن است مذاکرات به نتیجه لازم نرسد مگر این که برد دوطرف تقریبأ به یک اندازه باشد که البته طبیعی است که نمی توان برد را با مقیاس عددی بطور دقیق سنجید.
اگر برمبنای محاسبه عددی دولت ها می خواستند برد و باخت را بسنجند عملأ کوچکترین همکاری درروابط بین الملل میسر نمی شد. تجربه همکاری در روابط بین الملل بویژه در مورد اتحادیه اروپا و آسه آن و آمریکای شمالی... برخلاف این را نشان می دهد.
در اینجاست که ادامه مذاکره با تمام دشواریها و ابراز گاه به گاه خوشبینیها، موید رویکرد نولیبرالیست ها هم هست که همکاری را امکان پذیر می دانند. در مسیر پر پیچ و خم مذاکرات با همه دشواری هایش می توان به همکاری دست یافت. در اینجا با توجه به برداشت از سود (سود مطلق بدون مقایسه) بازی برد- برد حاکم است.
در تیم جدید هستهای با روی کارامدن دولت روحانی، به نظر می رسد که برداشت تیم جدید از مذاکرات هسته ای از سود نسبی دولت قبلی، به سود مطلق متحول شده و با توجه به این تحول است که نسبت به نتیجه رسیدن مذاکرات، به هر حال ابراز خوش بینی می شود. اگر دولت ها بویژه تیم های مذاکره کننده هسته ای در هر دو طرف بتوانند دلواپسان هر دو سو را نسبت به اثرات مثبت اندیشیدن در چارچوب سودهای مطلق (و نه نسبی) مطمئن نمایند، در آن صورت فضای داخلی مساعدی برای همکاری دو طرف بوجود خواهد آمد. ضمن این که از اثرات دیگر مثبت همکاری در موضوع هسته ای نباید غافل شد و آن امکان سرریز شدن این همکاری به ابعاد دیگر همکاری در بلندمدت است.
اغلب قاعده بازی در روابط بین الملل بر مبنای رویکرد همکاری با حفظ اختلافات شکل می گیرد. زمان نشان خواهد داد که اگر این دو دولت در چارچوب سود نسبی بیاندیشند، اختلافاتشان بیشتر از پیش خواهد شد و برعکس اگر در چارچوب منافع جمعی و سودهای مطلق مذاکره نمایند هردو طرف از مزایای ناشی از همکاری سهیم خواهند شد.
مهم این است که هر دو طرف سود می کنند. مهم تر این که تنش های صعود یافته پلکانی بتدریج و پله به پله پایین خواهد آمد و به موازات آن افق همکاری در موضوعات مورد اختلاف دیگر نیز فراروی دو طرف گشوده خواهد شد. دلواپسان (از هردوسوی آمریکا و ایران) هر چند با نیت خیرخواهانه، لازم است قدری به اثرات توافق یا عدم توافق در بلند مدت نیز بیاندیشند.
استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
•