کد خبر: ۲۷۱۳۰۹
تاریخ انتشار : ۲۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۰

پیکان ما، پراید ما؛ صدا و سیمای ما

به هر حال عزت الله ضرغامی چند روزی است که با استقبال بی نظیری صدا و سیما را ترک کرده است. بگذریم از اینکه اگر هر جای دنیا مدیری با امکانات و بودجه صدا و سیما قافیه را به رقبایی که امکاناتشان شاید حتی در اندازه نیمی از یکی از شبکه های تلویزیون نباشد باخته بود، قطعا مورد بازخواست و سوال قرار می گرفت. مهم این است که مدیریت جدید این مجموعه معضل بزرگ «انحلال کارکرد» صدا و سیما در نزد مخاطب را دریابد و این مجموعه و بیت المالی که مصروف آن می شود را نجات دهد تا به سرنوشت پیکان ایرانی تبدیل نشود.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: پدیده ها در ایران از انحصار تا انحطاط تقریبا یک راه واحد را می روند، چه این پدیده تولید پیکان و پراید در قالب «خودروی ملی» باشد و چه برنامه سازی ها و شبکه سازی های صدا و سیما در قالب «رسانه ملی». این شاید مهمترین واقعیتی باشد که محمد سرافراز باید در ابتدای ریاست خود برای آن فکری کند. چرا که با سابقه حضور او در صدا و سیما بعید است از این واقعیت بی خبر بوده باشد.
 
به گزارش آفتاب به نقل از خرداد، ضرغامی صدا و سیما را در قامت یک مجموعه عریض و طویل و البته ثروتمند تحویل جانشین خود داده است. اما تمام داستان این نیست، هیچ کدام از این ویژگی ها باعث نشده تا صدا و سیما بتواند در مقابل شبکه های ماهواره ای که گاه بودجه سالانه آنها با هزینه تنها یک سریال تلویزیون برابری می کند،‌ به موفقیت قابل قبولی برسد. صدا وسیما بر این باور است که چون رسانه فراگیر بی رقیب در ایران است، پس الزاما می تواند بازی را از رقبا ببرد. تفکری که باعث شد خودروی غیر استاندارد، هزینه بر و آلوده کننده پیکان بعد از قریب 50 سال تولید مستمر، بدون هیچ نو آوری مشخصی به موزه سپرده شود و جای خود را به پرایدی بدهد که با همان نگاه بیش از 20 سال است که همچنان تولید می شود؛ بدون هیچ رقیبی و بدون هیچ خلاقیتی در تولید.
 
فرآیند تولید این خودروها شباهت انکار ناپذیری با برنامه سازی های صدا و سیما دارد؛ برساس کار اما همان استای پراید بعد از 20 سال ایربک نصب می کنند و فرمان هیدرولیک می گذارند و مدل چراغ را تعغییر می دهند تا مثلا خلاقیتی به خرج داده باشند. اساس کار اما همان است که تولیدش بیش از 20 سال پیش در آمریکا به خاطر غیر استاندارد بودن متوقف شد و کره ای ها که اولین موفقیت ها را در صنعت خودرو سازی در عرصه جهانی تجربه می کردند، چند صباحی کار تولیدش را ادامه دادند و بعد کار به ایرانی هایی سپرده شد که بیش از بیست سال این محصول اصالتا آمریکایی بدون حتی ذره ای تغییر و اصلاح اساسی تولید کنند و به خودروی اول کشور تبدیل شود.
 
صدا و سیما هم دهه ها است از همین روش پیروی می کند؛‌هیچ رقیب داخلی در کار نیست، اگر نبودند بودجه های نفتی سرشار الان این مجموعه در بیش از 50 درصد خرج و مخارج خود مانده بود. به مدد پول های نفت روز به روز بر تعداد شبکه ها افزوده می شود. اوج خلاقیت مدیران هم یک سری کپی برداری های دست دوم از محصولات تولید شده توسط رقبای خارجی چون «بی بی سی فارسی» و یا شبکه «من و تو» است. آن هم معمولا در حد تغییر دکوراسیون و لباس مجری ها محدود می ماند. ساختار کار اما همان بوده که هست؛‌ قرار است چندین شبکه تلویزونی و تعداد بیشتری شبکه رادیویی مدام ایده ها و نظرات گروهی خاص از سیاسیون را تبلیغ کنند و تمام اخبار و ماجراها را از زاویه دید آنها به خورد مخاطب بدهند.
 
صدا و سیما اما به اندازه صنعت فرسوده خودروسازی ایران خوش شانس نیست. فقط تعداد معدودی از مردم ایران هستند که می توانند به مدد واردات خودروهای با کیفیت خارجی، آن با پرداخت چند برابر قیمت واقعی این خودروها به دلیل بازار انحصاری کشور لذت یک رانندگی استاندارد را تجربه کنند. برای این کار پول زیادی لازم است و علی رغم همه هیاهوها درباره واردات خوردو می دانیم که درصد افرادی که چنین توانایی را دارند اصلا زیاد نیست.
 
اما صدا و سیما بر عکس پراید و پیکان، رقبای ارزان قیمتی دارد؛ اینترنت و ماهواره. حالا دیگر برای اینکه بدانیم چند درصد مردم شور از ماهواره استفاده می کنند حتی نیاز به عکس هوایی هم نیست. کافی است وقتی از کوچه ای رد می شویم نگاهی به بالکن خانه ها بیاندازیم. نفوذ چشمگیر ماهواره در ایران آنقدر زیاد است که حتی دیگر مقامات رسمی هم توان تکذیب آن را ندارند. بحث اینترنت هم با همه مشکلاتش جداست؛ وقتی نیمی از کابینه کشور در شبکه فیلتر شده فیس بوک عضو هستند می شود خیلی راحت تا آخر ماجرا را خواند. به عبارتی برعکس صنعت خودرو سازی، رقبای خارجی صدا و سیما اصلا گران قیمت و لوکس نیستند که محدود به قشر اقتصادی خاصی شوند.
 
پیکان بعد از 50 سال تولید به موزه فرستاده شد و بعید هم نیست چنین سرنوشتی در انتظار پرایدهای شرکت سایپا هم باشد، البته نه به این زودی ها. اما سرنوشت صدا و سیما چه خواهد شد؟ آیا موزه ها جایی برای آن دارند؟ موزه صدا و سیما شاید کنج ذهن مردم باشد، جایی که مخاطب با یاد کردن از سریال ها و برنامه های با کیفیت تر دهه 60، وقتی پای تلویزیون می نشیند شبکه هایی چون «بی بی سی فارسی» یا «من و تو» را اتخاب می کند. این را می توان «انحلال کارکرد» صدا و سیما دانست؛ مجموعه ای عظیم که هر روز هم بزرگتر می شود، مشغول فعالیتی است که باعث ریزش مخاطبان آن شده است.
 
صدا و سیما هیچگاه ورشکست نمی شود، پول های نفت و بازار انحصاری آگهی های میلیاردی این مجموعه را سر پا نگه می دارند اما ایستادنی چون درختی خشکیده که هر چه آب و کود یا همان بودجه را پای آن مصرف کنیم، محصولی ندارد. مخاطب هر روز انتظارت جدید از رسانه دارد. همانطور که انتظارات خودروسوار دهه 40 با دهه 80 متفاوت بود. شاید مصرف کننده پیکان در دهه چهل باور داشت که خودرویی با کیفیت در آن سال ها را سوار می شود اما این انتظار را نمی توان از راننده دهه 80 یا 90 داشت.
 
شاید روزگاری تلویزیون به عنوان پدیده ای جدید و البته بی رقیب می توانست حتی با مدیریت انحصاری مخاطب جذب کند، اما این وضعیت به صورت شگرفی تغییر کرده است. تغییری که درک آن نیاز به علم و سواد خاصی ندارد و هر شهروند معمولی هم دیگر به آن واقف است.
 
گفتن این نکته هم خالی از لطف نیست که صدا و سیما تنها در عرصه ای هنوز دارای قدرت است که رقبای دیگر نتوانسته اند انحصار آن را بشکنند؛ عرصه ای چون پخش مسابقات فوتبال و برنامه هایی چون برنامه نود. بعید هم نیست این انحصار در سال های آینده شکسته شود.
  
به هر حال عزت الله ضرغامی چند روزی است که با استقبال بی نظیری صدا و سیما را ترک کرده است. بگذریم از اینکه اگر هر جای دنیا مدیری با امکانات و بودجه صدا و سیما قافیه را به رقبایی که امکاناتشان شاید حتی در اندازه نیمی از یکی از شبکه های تلویزیون نباشد باخته بود، قطعا مورد بازخواست و سوال قرار می گرفت. مهم این است که مدیریت جدید این مجموعه معضل بزرگ «انحلال کارکرد» صدا و سیما در نزد مخاطب را دریابد و این مجموعه و بیت المالی که مصروف آن می شود را نجات دهد تا به سرنوشت پیکان ایرانی تبدیل نشود. 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین