عربی زبان آسانی نیست، یعنی از زبان فارسی پیچیدهتر است و قواعدی گیجکننده دارد. این ذات این زبان است اما سالهاست کتابهای درسی نیز مزید بر علت شده و این پیچیدگی ذاتی را پیچیدهتر کرده است.
دانشآموزانی که هنوز در سیستم قدیم آموزشی درس میخوانند یعنی هنوز دانشآموز دبیرستان محسوب میشوند، نه دانشآموز دوره متوسطه دوم، همچنان با کتابهای خشک و بیانعطاف عربی کلنجار میروند اما دانشآموزان پایههای هفتم و هشتم یعنی اول و دوم راهنمایی قدیم، دو سال است دو کتاب تازهتالیف میخوانند که یک سر و گردن از کتابهای قدیم بالاتر است.
از جلد کتاب که شروع کنیم، کتاب عربی پایه هفتم، نام چهار فصل سال را به عربی یاد میدهد و کتاب هشتم ترجمهشده این شعر حافظ را: از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه / دارم من از فراقش در دیده صد علامت
تاکید اصلی درسهای این دو کتاب نیز بر آموزش لغات است. به طوری که مولفان کتاب هشتم در مقدمه توضیح دادهاند، دانشآموزان تا پایان سال 200 واژه پرکاربرد عربی را خواهند آموخت و اگر این لغات را با 400 واژه آموختهشده در سال هفتم جمع کنند، در مجموع 600 لغت عربی را در حافظه دارند که برای خواندن و فهم قرآن، احادیث، روایات و حتی متون فارسی به کارشان میآید.
آنچه بهوضوح مشهود است، حضور کمرنگ قواعد در کتابهای جدید است؛ به طوری که حالا دانش آموزان پایه هفتم و هشتم مثل دانشآموزان پیش از خود مجبور نیستند دغدغه ذهب، ذهبا، ذهبوا را داشته باشند و بهسختی صیغههای فعل را صرف کنند.
اباذر عباچی مولف کتابهای عربی پایههای هفتم و هشتم تاکید میکند که آزاد کردن دانشآموزان از قید قواعد، تعمدی بوده تا آنها با لذت بیشتری عربی را بخوانند. او میگوید که کتابهای تازهتالیف، نوشته شده تا به دانشآموزان لغت آموزش دهد و بی آنکه از آنها بخواهد مدام فعل ذهب را صرف کنند، به آنان بیاموزد ذهب در هر 14 صیغهاش، معنی رفتن میدهد که این یعنی تاکید بر ترجمه.
او معتقد است که وقتی دانشآموزان واژهها را بشناسند و معنی آنها را درک کنند، کمکم زبانشان نیز برای حرف زدن باز میشود و به آموختن عربی علاقه پیدا میکنند که فرشته عالیخانی، معلم عربی اول متوسطه میگوید تا حدی اینچنین شده است.
او توضیح میدهد که کمرنگشدن قواعد در کتابهای درسی و تاکیدش بر آموزش لغات و تمرین مکالمه، کلاسها را از خشکی و کسالت قدیم درآورده و اگر معلم ابتکار داشته باشد و از روشهای تدریس گروهی استفاده کند، آموزش عربی بر مبنای کتابهای جدید، جذابتر میشود.
با این حال، مجید زهرایی معلم عربی دوره متوسطه به ما توضیح میدهد که این تاکید زیاد بر لغات، آموختن را برای دانشآموزان سخت کرده چون اصل را بر محفوظات گذاشته که خوشایند بیشتر دانشآموزان نیست.
او در واقع اغلب دانشآموزان را هنوز دلزده از عربی و بیرغبت به یادگیری میبیند و میگوید که اگر در کتابها درسهایی گنجانده می شد که مبنایش روش مباحثه بود و دانشآموزان را به مشارکت وا میداشت یا مثلا در درسها مسابقههایی را طراحی میکرد که بچهها را هیجانزده میکرد و بر سر شوق میآورد، یادگیری، دلچسبتر و آسانتر میشد.
با این حال عباچی معتقد است که جداول کلمات متقاطعی که در کتاب هشتم گنجانده شده، هدفش آموزش لغات همراه با سرگرمی است که به این نیاز پاسخ میدهد؛ جداولی که به گفته او قرار است در کتاب عربی کلاس نهم نیز به صورت یک درس در میان طراحی شود و آموزش و سرگرمی را توامان دنبال کند.
حجم زیاد کتاب و سرنوشت مدارس دولتی
اما چالش درس عربی در ایران فقط به جذاب نبودن کتاب مربوط نیست، هرچند شمشاد کاظمی مدرس ضمن خدمت درس عربی، به جذابیت کتابهای تازهتالیف خدشه وارد میکند و میگوید: عیب این کتابها این است که به زبان بچهگانه نوشته نشده و جذابیتش به همین دلیل مخدوش است.
با این حال حتی کاظمی نیز این عامل را دلیل اصلی اکراه دانشآموزان نسبت به درس عربی نمیداند و تاکید میکند که یکی از دافعههای این کتابها حجم زیاد آنهاست که هم معلمان و هم دانشآموزان را به گلایهمندی کشانده است.
کاظمی میگوید که درسهای کتاب (بهخصوص کتاب هشتم) طولانی است و برخی از مباحث آن زیاد تکرار میشود که این تکرار موجب دلزدگی میشود و این دلزدگی اعتماد به نفس دانشآموزان (بهخصوص در مدارس دولتی) را برای یادگیری عربی پایین میآورد.
زهرایی نیز همین نظر را دارد و میگوید که در نظرسنجی از دانشآموزانش دریافته سهچهارم آنها کتاب تازهتالیف را سخت میدانند.
او البته به حجم زیاد کتابها هم انتقاد دارد و میگوید که تدریس تقریبا 20 صفحه از کتاب در هر ماه کار سنگینی است؛ بهویژه در مدارس دولتی که کلاسها شلوغ است و تمرکز و فرصت تکرار در آنها اندک.
فرشته عالیخانی، دیگر معلم عربی نیز به حجم زیاد کتابها انتقاد دارد و میگوید که 120 صفحه کتاب برای پایه هشتم و صد صفحه کتاب برای پایه هفتم که مملو از لغات است، فرصت تمرین و تکرار را کاهش میدهد؛ بهویژه در مدارس دولتی که تراکم دانشآموز بالاست.
اما تقریبا هیچ کدام از این انتقادات مورد پذیرش عباچی، مولف کتاب، نیست. او میگوید که انتقاد از حجم کتابها به این علت است که هنوز برخی از معلمان نمیخواهند دست از تدریس قواعد بردارند و بیشتر وقت کلاس را صرف این کار میکنند، در حالی که رویکرد آموزش و پرورش، ایجاد توانایی خواندن و ترجمه کردن متون عربی است.
عباچی البته میگوید که اگر به این نتیجه برسند که حجم کتاب زیاد است، آن را کم خواهند کرد ولی مشکل نه در حجم کتاب که در روش تدریس معلمان است.
این گفته او را عالیخانی نیز تایید میکند و میگوید که موفقیت در درس عربی بهشدت به روش تدریس معلمان وابسته است؛ به طوری که مثلا اگر معلم از روش تدریس گروهی استفاده کند و آموزش عربی در کلاس را به مسابقه تبدیل کند، شیرینی پیروزی و نمره مثبت گرفتن، موجب یادگیری در آنها میشود.
پس دوباره میرسیم به همان مشکل قدیمی که سنتی بودن خیل عظیمی از معلمان درس عربی است؛ معلمانی که در بین آنها افراد غیرمتخصص نیز یافت میشود و اغلب نیز قادر به مکالمه به زبان عربی نیستند. معلمی که بتواند به زبانی که تدریس میکند، حرف بزند بیشک جذابیت زیادی برای دانشآموزان دارد اما چون چنین نیروهایی کمتر در دسترسند و تعداد کسانی که روشهای خلاقانه تدریس را به کار میگیرند، کمتر از این است، عربی هنوز درسی دوستنداشتنی در مدارس است.
اصل 16 قانون اساسی معطل مانده
این باور که خواندن درس عربی در زندگی بیفایده است، در نسل ما و قبل از ما و بعد از ما یک باور مسری بوده و هست و با چند کتاب تازهتالیف هم این باور اصلاح نمیشود چون باید مجموعهای از عوامل دست به دست هم بدهند تا دانشآموزان به این نتیجه برسند که عربی، شیرین و مفید است.
زمانی که قانون اساسی ایران نوشته میشد، در اصل شانزدهم آن همین موضوع پیشبینی شده بود که نوشته شد: از آنجا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی، عربی است و ادبیات فارسی کاملا با آن آمیخته است، این زبان باید پس از دوره ابتدایی تا پایان دوره متوسطه در همه کلاسها و در همه رشتهها تدریس شود.
پس اگر مبنا قانون اساسی کشورمان هم باشد، درس عربی در مدارس باید از بیحالی کنونی خارج شود و به عنوان یک نیاز به آن نگاه شود؛ بهخصوص برای بهتر درک کردن متون فارسی کهن که در عهد رونق زبان عربی در ایران نوشته شده است.
این موضوع باید برای دانشآموزان تشریح شود تا بدانند که حداقل فایدهای که از آموختن زبان عربی میبرند این است که به فهم ادبیات فارسی، این زبان مادری دوستداشتنی، کمک میکند تا آنجا که اگر عربی بدانند، خواهند فهمید که حافظ در نخستین مصراع از دیوان اشعارش خطاب به ساقی گفته که جام را به سمت من بگردان و از آن به من بنوشان (الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها).