آفتابنیوز : آفتاب: بعد از 16 ماه کش و قوس بر سر اینکه ناطق نوری کدام اردوگاه سیاسی را همراهی کند، نهایتا به نظر می رسد که تکلیف او روشن شده باشد. حضور ناطق نوری، دوشادوش علی لاریجانی در همایشی که مرکز پژوهش های مجلس برگزار کرد نه فقط یک حضور تشریفاتی، بلکه شروع یک همکاری و اتحاد جدی در سپهر سیاسی ایران است. چنین برداشتی وقتی تقویت می شود که سخنان ناطق نوری در آن مراسم درباره لزوم تحزب و البته حواشی پر رنگ تری چون تلاش های علی لاریجانی برای تشکیل یک حزب منسجم مد نظر قرار بگیرد.
به گزارش آفتاب، پایگاه خبری خرداد در ادامه نوشته است: این طور که از شواهد پیداست هم علی اکبر ناطق نوری و هم علی لاریجانی تصمیم نهایی خود را برای ادامه بازی گرفته اند. هم لاریجانی و هم ناطق نوری می دانند که فعلا فضای سیاسی ایران در عصر اعتدال به سر می برد، به این معنا که در بزنگاه به وجود آمده بعد از انتخابات 24 خرداد این اعتدالیون هستند که امکان بازی بیشتری نسبت به نیروهای رادیکال دارند. به عبارتی می توان گفت بعد از آن انتخابات دو گانه اصلاح طلبی – اصولگرایی قدری جای خود را به دو گانه اعتدال – تندروی داده است. بر همین مبنا هم جریان اعتدال می تواند سقفی گسترده و مشترک بر سر قسمت هایی از نیروهای اصلاح طلب و اصولگرا باشد که از زمینه همکاری های مشترک برخوردارند.
اتحاد دو اصولگرای تنها
بعد از انتخابات 24 خرداد هم اصلاح طلبان و هم برخی از اصولگرایان به وضوح درخواست هایی را برای همکاری سیاسی با ناطق نوری مطرح کردند. حتی یک بار محمدرضا باهنر از تشکیل حزبی فراگیر با زعامت وی سخن گفت. ناطق نوری اما هیچگاه جوابی در خور به این پیشنهادات و دعوت ها ارائه نکرد. رفتار او کاملا طبیعی بود؛ ناطق نوری از سال های ابتدایی ریاست احمدی نژاد بر دولت نهم از جریان اصولگرا فاصله گرفت و این فاصله در سال 88 با حضور رسمی او در ستاد میر حسین موسوی به اوج رسید. سکوت و انفعال ناطق نوری در انتخابات مجلس نهم و یک بار دیگر حضور تمام قد وی در کنار حسن روحانی در سال 92 که تقریبا تمام جریان اصولگرا را به عنوان رقیب در مقابل خود می دید، نشان داد که زمینه همکاری ناطق نوری با بدنه عمده جریان اصولگرا تا چه حد تضعیف شده است. او حتی در جامعه روحانیت مبارز نیز که خود از موسسین آن بود، جایگاهی نداشت. تقریبا همانند وضعیت هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی در این مجموعه.
علی لاریجانی هم هر چند به مدد سابقه خانوادگی و پیش زمینه های شخصی توانسته بود بعد از سال 84 حضوری مستمر را برای خود در پهنه سیاست ایران دست و پا کند اما این حضور می رفت تا زیر سایه تشکیل خیمه گاه های مختلف اصولگرایی کمرنگ و کمرنگ تر شود. جریان اصولگرا وحدت خود را که سال ها متکی بر زعامت ریش سفیدان بود از دست داد و از انتخابات مجلس نهم به بعد مشخص شد این گروه های متشکل و سازمان یافته هستند که حتی می توانند به رغم تازه کار بودنشان نسبت به اصولگرایان سنتی، فرمان بازی را در اختیار بگیرند. همین گروه ها در سال 92 با ورود یک رقیب جدید که البته کاملا هم متمایز از آنها نبود، قافیه را باختند. بعد از آن هم با درگذشت آیت اله مهدوی کنی و مرحوم عسکراولادی نوبت فقدان ریش سفیدان رسید. گویا علی لاریجانی هم مانند ناطق نوری در میدان اصولگرایی قدری تنها شده بود. وجه مشترک این دو اصولگرای تنها سابقه شخصی آنها در این جریان بود و البته بدون تشکیلات ماندن آنها. نه جامعتین جای در خوری برای ناطق نوری داشت و نه جبهه پیروان تمایلی به همکاری با علی لاریجانی نشان می داد. بدین ترتیب بهترین زمان برای اتحاد این دو اصولگرای تنها اما پر نفوذ و صاحب نام فرا رسیده است.
خاطرات تلخ در پس امید به آینده
دولت روحانی همان قدر که برای اصلاح طلباان ارزش دارد، برای اصولگرایان معتدل هم دلگرم کننده است. نه علی لاریجانی وقایع 22 بهمن سال 91 و تمسخرهای گاه و بی گاه احمدی نژاد و جبهه پایداری را از یاد می برد و نه خاطره حملات اصولگرایان تندرو و همینطور بی توجهی میانه روها به ناطق نوری از ذهن او پاک خواهد شد. دولت روحانی هم تا حالا سعی کرده کم و بیش جایگاه این دو را قدر بنهد. بعید است ناطق نوری و علی لاریجانی بخواهند به این زودی وارد اردوگاهی غیر از اردوگاه ائتلافی حسن روحانی شوند.
مرکز پژوهش ها؛ ظرفیتی برای حزبسازی
در این شرایط است که تلاش های رئیس مجلس برای تاسیس حزبی متشکل از نیروهای همسو با او رسما تائید شده و حالا به نظر می رسد قرار است سایه ناطق نوری به عنوان پدر معنوی این مجموعه بر سر حزب علی لاریجانی گسترده شود. نشانه های این پیوند هر چند در موضع گیری های مستقل سیاسی این دو تا پیش از این نمایان بود اما همایش برگزار شده توسط مرکز پژوهش های مجلس و سخنان تامل برانگیز ناطق نوری در آن این پیوند را علنی و آشکار کرد. علی لاریجانی مدتی است که در صدد بر آمده تا از ظرفیت مرکز پژوهش های مجلس برای ساخت حزب خود استفاده کند و اتفاقا مسئولان ارشد این مرکز، یعنی کاظم جلالی و جواد حهانگیرزاده بوده اند که در هفته های اخیر به عنوان سخنگویان غیر رسمی فرآیند حزب سازی لاریجانی ظاهر شده اند. ناطق نوری در جمع همین افراد سخنانی را ایراد می کند که اساس آن به خلا وجود احزاب و لزوم تاسیس احزاب قدرتمند بر می گردد. این سخنان در آن جمع نمی تواند اتفاقی و بدون دلایلی پیشینی باشد.
سایه ناطق بر سر لاریجانی
در شرایطی که فضای سیاسی ایران به سمت اعتدال میل کرده است، بسیار طبیعی است که جریان اصیل اصولگرایی که ذاتا نیز دارای وجهی اعتدالگرایانه است به فکر تکاپویی جدی بیفتد. خصوصا آنکه طیف های تندروی اصولگرا و همین طور قسمت عمده ای از اصولگرایان سنتی با رهبری محمدرضا باهنر تمایل خود را برای اتحادی دوباره نشان داده اند و بعید است که در این اتحاد احتمالی جایی برای امثال ناطق نوری و علی لاریجانی وجود داشته باشد.
در آن سو پرچم اعتدال به عنوان اصلی ترین رقیب اصولگرایان تندرو و مخالف دولت فعلا در دستان حسن روحانی قرار دارد و اگر شخصیت هایی چون ناطق نوری و علی لاریجانی بخواهند در ائتلاف اعتدال ایفای نقش کنند، قطعا بدون تشکیلات و سازماندهی مناسب و عقبه سیاسی قدرتمند زیر سایه روحانی و حتی اصلاح طلبان متمایل به این ائتلاف باقی خواهند ماند. ناطق نوری در دو سال اخیر نشان داده که حتی در همکاری های سیاسی خود ابایی از نزدیکی با شخصیت هایی چون سید محمد خاتمی که خط قرمز بسیاری از اصولگرایان است، ندارد. لاریجانی هم هر چند وارد چنین پروسه همکاری نشده اما هیچگاه رفتاری نداشته که حکایت از نگاه منفی او به شخصیت هایی چون خاتمی داشته باشد.
این دو همچنین نیک می دانند که در خلا حضور قدرتمند قسمتی از جریان اصولگرا در کنار روحانی، فرصت برای ائتلاف قوی تر به اصلاح طلبان خواهد رسید.به گزارش خرداد، بدین ترتیب بعید نیست که گرد هم آیی روز دوشنبه آنها در مجلس آغاز راهی باشد برای استفاده از ظرفیت مرکز پژوهش های مجلس و ایجاد قطبی قابل توجه تر از اصولگرایان در ائتلاف اعتدالیون. کوتاه سخن آنکه به نظر می رسد ناطق نوری بعد از 16 ماه تلاش جریان های مختلف، تصمیم گرفته سایه خود را بر سر تشکیلاتی قرار دهد که قرار است علی لاریجانی آن را تشکیل دهد و نهایتا مدیریت کند. از همین الان می توان او را پدر معنوی حزب علی لاریجانی دانست؛ مانند نسبتی که آیت الله هاشمی با حزب کارگزاران دارد و یا مناسباتی که خاتمی با جبهه مشارکت داشت.