آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش امید،در این نشست که با حضور رئیس،مدیرعامل و رئیس هیات مدیره بنیاد امید ایرانیان برگزار شد،دکتر الهه کولایی مدیر اجرایی این نشست طی سخنانی با اشاره به لزوم بررسی و رفع خشونت در نظام بینالملل گفت: در بخش اجرای حقوق بشر همواره در سطح بینالملل شاهد رفتارهای دوگانه و در مواردی شاهد برخوردهای چندگانه هستیم.
وی ادامه داد: صرف وضع قوانین و تصویب مصوبهها و شکلگیری بدنه قوانین نشان داده تا عامل اصلی این تغییرات تمرکز پیدا نکند، وضعیت تغییر نخواهد کرد.
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینكه صرف بیان مسأله ظرفیتسازی نمیتواند راههای اجرایی آرمانهای متعالی را مشخص کند، اظهار داشت: برای بیان دغدغهها دست ما از محیط بینالمللی کوتاه است. اما میتوانیم به کسانی که در این زمینه فعالیت دارند نکاتی را انتقال دهیم. امروز در عرصه بینالمللی چهره هولناکی از اسلام به جهان نشان داده شده است که غیرواقعی است. نباید این وضعیت ادامه داشته باشد.
كولایی با اشاره و بررسی روند خشونت پس از جنگ جهانی دوم در نظام بینالملل، تصریح کرد: پس از سال 1945 جهانیان به درک تعصب برانگیزی رسیدند که چگونه ممکن است در مرفهترین و دموکراتترین قاره شاهد جنگهای جهانی آن هم به فاصله کمتر از نیم قرن باشیم. سیاستمداران، تحلیلگران و جامعهشناسان هر یک گزارش و تحلیل خود را نسبت به این مسأله اذعان داشتهاند و با ادبیات مشترک به منظور زندگی بر روی این کره خاکی به یک جمله رسیدهاند و آن هم رفع خشونت از نظام بینالملل است.
وی با بیان اینکه در بخش اجرای حقوق بشر همواره در سطح بینالملل شاهد رفتارهای دوگانه و در مواردی شاهد برخوردهای چندگانه هستیم،خاطرنشان کرد: صرف وضع قوانین و تصویب مصوبهها و شکلگیری بدنه قوانین نشان داده تا عامل اصلی این تغییرات تمرکز پیدا نکند، وضعیت تغییر نخواهد کرد.
کولایی ادامه داد: صرف بیان مسأله ظرفیت سازی نمیتواند راههای اجرایی آرمانهای متعالی را مشخص کند. برای بیان دغدغهها دست ما از محیط بینالمللی کوتاه است. اما میتوانیم به کسانی که در این زمینه فعالیت دارند نکاتی را انتقال دهیم. امروز در عرصه بینالمللی چهره هولناکی از اسلام به جهان نشان داده شده است که غیرواقعی است. نباید این وضعیت ادامه داشته باشد.
در ادامه نشست هنگامه صابری استاد دانشگاه بوستون در خصوص رابطه حقوق با خشونت اظهار داشت: حقوق و خشونت با هم ارتباطی ندارند که البته این ساده اندیشانه است و باید بگوییم در این خصوص دیدگاههای متفاوتی مانند دیدگاههای الهیاتی مطرح است. چراکه در دیدگاههای الهیاتی از شهادت سخن به میان میآورند که البته باید گفت این موضوع تنها مختص دین اسلام نیست و در ادیان دیگر هم چنین مسالهای مطرح است که البته از لفظ قربانی کردن از آن اسم برده شده است.
صابری در خصوص مبانی حقوق بینالملل و خشونت بیان داشت: دو نوع خشونت در جهان مطرح است، خشونت آرام و خشونت تند که باید گفت خشونت آرام جنبه مطبوعاتی ندارد، به طوری که خیلی آرام اتفاق میافتد و در لایههای زیرین یک موضوع رخ میدهد. چراکه به دلیل آرام بودن آن و نامحسوس خواندن آن هیچ مطبوعات یا رسانهای از آن صحبت نمیکند و البته باید دانست که در حقوق دو نقش بسیار مهم در خصوص خشونت آرام مطرح است؛ یعنی بحث پیشین و پسین و در مفهوم پسین باید گفت معیارهای خاص مطرح است که باید به مسئولیت مدنی در این بین اشاره کرد و این حقوق در جایی وارد میشود که بتوان در رفع خشونت کمک کند.
دولت های ناقض حقوق بشر، در پی توجیه رفتارهای غیر انسانی خویشاند
کامبیز نوروزی،حقوقدان نیز در این نشست به شرح توضیحی درباره نظریه جهانشمولی حقوق بشر و بسط خشونت پرداخت وگفت:جهانشمولی ازمهمترین اجزا و عناصر موجود در مفهوم رایج حقوق بشردر روابط بین الملل است.
وی ادامه داد: از نتایج گریز ناپذیر جهانشمول دانستن حقوق بشر این است که هر آنچه از قواعد و معیارها و هنجارهای حقوق بشری دراسناد بین الملل به تصویب می رسند ، به ناگزیز بر تمامی کشورها و جوامع حاکم بوده و دولتها وجوامع می بایست با تبعیت از نظم حقوق بین الملل نظم حقوق داخلی خود براساس همان قواعد ، هنجارها و معیارها سامان دهند.
وی خاطرنشان کرد: نتیجه طبیعی این الزام آن است که جوامع باید نظامات ارزشی و الگوهای رفتاری خود را مطابق با مضمون ومحتوای ارزشها و الگوهای رفتاری مندرج در اسناد بین المللی حقوق بشر تغییر داده و خود را با آنها سازگار کنند.
نوروزی افزود:نظریه جهانشمولی حقوق بشر در واقع بطور مستقیم و غیر مستقیم با نادیده گرفتن جنبه های جامعه شناختی حقوق ،حقوق رااز خصلت و تجربه اجتماعی و زمان مند ومکان بندی آن جدا کرده و بیشتر بر وجه ذهنی و فردی آن تکیه می کند.
این حقوقدان اضافه کرد: اتفاقا ازاین حیث ، این نگاه به حقوق و حقوق بشر به طرز تلقی شریعتمدارانه از حقوق،بسیار شباهت می برد که رابطه زمان ومکان با حقوق را نمی پذیرد و احکام حقوقی رااموری مستقل از زمان و مکان می داند که علی الاطلاق در همه زمانها باید بر همه مکانها حاکم باشد.
وی ادامه داد: اما در یک نگاه جامعه شناختی ، حقوق امری اجتماعی است که فرآیند تحولات آن ربطی وثیق با تحولات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی وفرهنگی دارد .
وی افزود: پرسش اساسی این است که آیا دریک نظام اجتماعی می توان اقدام به وضع و تولید قواعد و معیارها و احکام حقوقی کرد که با ساخت و مناسبات اجتماعی ناسازگار باشند ؟ حتی به فرض آن که دولتها به چنین شیوه ای عمل کنند جامعه چه واکنشی در برابر این دسته از مقررات و قوانین و دستورات خواهد داشت ؟آیا جامعه به مثابه مجموعه ای منفعل، هرآنچه را که دولت 'امر' کند ، به مورد اجرا خواهد گذاشت ؟ آیا درمقابل این قبیل'دستورات ' ناسازبه شیوه های مختلف مقاومت خواهد کرد ؟ آیا این نوع احکام حقوقی محکوم به 'متروک شدن خواهند بود؟ و....
این استاد دانشگاه گفت:درمفهوم جهانشمولی حقوق بشرجایی برای این نوع پرسشها نیست . زیرا این مفهوم ، به نظر می رسد نقشی برای جوامع در تولید و اجرای نظام حقوقی و مقررات حقوقی ، به مثابه الگوی رفتاری قائل نیست.
نوروزی افزود: بنابراین چنین دیدگاهی ، قویا استعداد این را دارد که چه در روابط و حقوق بین الملل و چه در حقوق داخلی ، به ابلاغ دستوراتی در قالب قانون داخلی یا انواع اسناد الزام آور بین المللی منتهی شود که تناسبی با شرایط اجتماعی برخی جوامع ندارند و مورد پذیرش عمومی قرار نمی گیرند.
وی خاطرنشان کرد: تبعا درچنین مواردی برای مقابله با مقاومتهای پنهان و پیدای اجتماعی، پیشبرد اهداف مندرج دراسناد حقوقی ، اعم از حقوق داخلی یا حقوق بین الملل ، مستلزم 'اعمال زور' و شیوه های مختلف آمریت خواهد بود.با قدری مسامحه می توان چنین گفت که درحقوق داخلی گویی دولتها برای پیشبرد چیزی همچون حقوق بشر، که از ارکان اصلی آن دموکراسی است باید به شیوه های آمرانه غیر دمکراتیک و گاه خشونت بار روی آورند.
وی با اشاره به این که در حقوق و روابط بین الملل نیز این اعمال زور علیه دولتها از طریق نهادهای بین المللی امکان پذیر است، افزود: در وضعیت کنونی از یک سودولتهای ناقض حقوق بشر، در سوءاستفاده ای ناروا با انکارکامل جهانشمول بودن حقوق بشر در پی گریز از تعهدات خود در برابر ملت خود و توجیه رفتارهای غیرانسانی و غیرمردمی و نامشروع خویش اند.
وی افزود:از سوی دیگر تبیین جهانشمول از حقوق بشر، به شیوه رایج ، نیز به صورت وسیله ای برای بازتولید نظام قدرت در روابط بین الملل کارکرد یافته است که مقصود اصلی آن ، نه بسط حقوق بشر در جوامع ، که توسعه قدرت و نفوذ قدرتهای برتربر سایرکشورهاست.
این استاد دانشگاه درپایان گفت: نوع تحلیل از حقوق بشر به عنوان حقوقی جهانشمول ، ما را در وضعیتی تناقض نما قرارداده است. زیرا ارزشها و حقوقی که تحت عنوان حقوق بشردر کلام در پی توسعه صلح و دوستی و آزادی اند ، گاه در عمل به بسط تعارضات و درگیری ها و رواج انواع تعارضات و حتی تثبیت جریانهای دیکتاتوری درنظم حقوقی – سیاسی داخلی، یا نزاع و درگیری و حتی جنگ و خشونت در روابط بین الملل می انجامد.
زیاده طلبی دولت ها و نبود مسوولیت بین المللی از مهم ترین عوامل بروز خشونت است
دکتر زهرا داوراستاد دانشگاه نیز در این نشست در مورد ریشه های خشونت در نظام بین الملل به تعریفی از خشونت پرداخت و گفت: خشونت به معنای ' رفتار سیاسی است که دربردارنده عنصر اِعمال ناشایست قدرت' و از نوع خشونت' ساختاری و حکومتی ' است.
وی اضافه کرد: برتری جویی ، قدرت طلبی ، سلطه جویی ، تبعیض و بی عدالتی ، ظلم و ستم و ... چه در قلمرو رفتار فردی و چه در عرصه روابط بین الملل و میان دولت از مصادیق بارز اعمال ناشایست قدرت است و زمانی که نابرابری میان کشور ها افزایش می یابد و نظام جهانی با تکیه بر تفکر استبداد ، استعمار و استثمار توسط قدرتی حاکم با شعارهایی ازجمله : جهانی شدن و وحدت سیاست جهانی، نظم نوین جهانی ، مداخله بشر دوستانه و ... شکل می گیرد ، خشونت حکومتی مصداق می یابد.
این استاد دانشگاه یادآورشد:آنچه درهر دوی این موارد باید به عنوان عامل مشترک مدنظر قرار گیرد ، انسان و رفتارهای او است. زیرا در خشونت حکومتی و ساختاری نیز طراح و مجری انسان است هرچند سیستمی عمل می شود و استراتژی برنامه ریزی ها و سیاست گذاری هاو... به دولت (شخص حقوقی) منتسب است. به بیان بهتر دراین نوع خشونت نیز عاملیت و آمریت انسانی دخیل است.
وی گفت:به همین دلیل است که هم در مفاهیم و منابع مذهبی و هم در اسناد بین المللی ، ظلم ، ستم ، بی عدالتی ، سلطه گری و ... به انسان منتسب می شود ( کان الانسان ظلوماً جهولا ). از طرف دیگر در عرصه روابط بین الملل و مراودات سیاسی دولت ها آنچه موجب تنش، درگیری ، خشونت و ... می شود و قدرت نمایی دولت ها را به دنبال دارد اقتصاد و سیاست است. تجارت اسلحه و تجارت جنگ ، قیمومت بر سایر کشورها و ...
داور درادامه به تعبیری از نلسون ماندلا در این زمینه پرداخت و اظهار داشت: به تعبیر زیبای نلسون ماندلا : خشونت در سایه فقدان دموکراسی و اقدام به حقوق بشر رشد می کند.
وی در ادامه به عوامل ظهور و بروز خشونت اشاره کرد و گفت: نبود ضمانت اجرایی لازم برای پیشگیری از تجاوزات ، خطاها وزیاده طلبی دولت ها و نبود مسئولیت بین المللی آنها، عدم همکاری دولت ها و نهادهای بین المللی در دست یابی به اهداف مندرج درقواعد و اسناد بین المللی، برتری تصمیمات سیاسی بر موازین و مبانی حقوقی به ویژه حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه از مهم ترین این عوامل است.
وی گفت:محور قرار دادن ' کرامت انسانی ' که این اصل محور کلیه حیات اجتماعی و انسانی را بر مبنای صلح ، دوستی و عدالت تحکیم می بخشد می تواند هرگونه خشونت ، سلطه گری ، جنگ ، تجاوز و تخریب و ... را نفی کند.
نقش مدارا و تفاهم و همکاری در تامین جهان عاری از خشونت
در ادامه این نشست دکتر بهمن اکبری، محقق و پژوهشگر مطالعات اسلامي و رايزن سابق فرهنگي ایران در كشورهاي ازبكستان و تانزانيا طی سخنانی به تبیین رابطه نقش مدارا و تفاهم و همکاری در تامین جهان عاری از خشونت پرداخت. که متن کامل سخنان این پژوهشگر دینی که بصورت مقاله ارائه شد، به شرح زیر است:
انسان در واقعيت عيني خود داراي جنبه هاي «عقلاني شناختی(بينشي)»، «عاطفي اخلاقي (گرايشي)» و «رفتاري عملي(كنشي)» است. که هر کدام از اين ابعاد مي توانند منشأ اصل يا اصول زندگي در ساحت جمعي و يا فردي باشند. هر اصل بايد و نبايدي است که حداقل از يک خصوصيت طبيعي آدمي سرچشمه مي گيرد. هدف اين مقاله تبيين «اصل مدارا» و بررسي سه گام «تعارف»، «تفاهم» و «تعامل» ميان فرهنگي در فرايند تامین جهان عاری از خشونت است که با دلايل عقلي و نقلي(آيات قرآن و روايات) پشتيباني شده است.
«چيستي مدارا»، «چرايي مدارا»، «چگونگي مدارا»، «الزامات مدارا»، «آسيب شناسي مدارا» و سرانجام «رويكرد آينده پژوهانه به تعامل مدارا محور در روابط بينافرهنگي» از مهمترين محورهاي اين مقاله است.
در باب «چيستي تعامل»، بايسته است بدانيم؛ تعامل همزاد بشر است و ما چون انسانيم، به تعامل نياز داريم. لذا براي ارزيابي رشد يك جامعه بايد به مقدار گفتو شنود آن جامعه با جوامع ديگر نگاه كنيم؛ به ميزان رشد منحني گفتو شنود ميزان رشد و بلوغ جوامع انساني شناخته مي شود؛ و در باب «چگونگي تعامل» بدانيم كه براي تعامل سه مرحله يا سه گام وجود دارد؛ نخست؛ تعارف(شناخت)، دوم؛ تفاهم(فهم مشترك) و در نهايت؛ به تعامل(همكاري) مي رسيم. از اينرو براي تعامل با فرهنگ ديگر جوامع و ملل بايد اين سه گام را پشت سربگذاريم.
فهم و تفسير جهان معاصر نيز در طراحي الزامات تعامل ميان فرهنگي بسيار موثر است؛ در نگاهي افراطي مي توان جهان معاصر را جهان جنگ و ستيز ديد؛ در اين تفسير از جهان، تعامل يعني "ايجاد موازنه ي قدرت" و يا "جنگي نامتقارن و نابرابر". از سوي ديگر؛ در رويكرد الاهياتي مدارا محور، جهان را مي توان جهاني سراسر از رقابت و يا مسابقه تصور كرد در اين نگاه، فرهنگ ها نه در تعارض كه در مسابقه (تنافس ) با يكديگرند. قدرت برتر، قدرت و جاذبه ي مفهومي و عقلاني است. در ادبيات الاهي و اسلامي تنافس در خوبي و نيكي امري شايسته و عموم بشري است. در حاليكه تنافس در بدي و شر امري ناشايسته است: «فلا تنافسوا فى عزّ الدنيا و فخرها» براى عزّتها و جاه و جلال ظاهرى و نام و نشانِ گذرا با يكديگر تنافس نكنيد حسادت نورزيد رقابت نكنيد. در آيات پاياني سوره مطفّفين بعد از ذكر اوصاف شراب طهور بهشتى، مىخوانيم: «و در اين (نعمتهاى بهشتى) راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند»
از اين رو؛ با نظرداشت نظام فلسفي-كلامي، تربيتي-اخلاقي و فقهي-حقوقي اسلام نخستين پرسش اين است كه گستره ي مفهومي و مصداقي "تسامح و مدارا" چيست؟
نگارنده براين باور است كه "تسامح و مدارا" در عرصه نظر با آزادانديشي، در عرصه عمل با تحمل ديگري و در مقام داوري با عدالت و انصاف و برخورد کریمانه ظهور مي كند.
عنوان فراگيري كه پيامبر اسلام (ص) براي دين خود به كار برده، طريقت فطري سهلگير و مسامحتگزار است. اين نامگذاري حاكي از آن است كه چنين روحي در سرتاسر كالبد دين اسلام حضور دارد. تسامح را مي توان در مقرّرات فقهی و حقوقی اسلام نيز به صراحت ديد. تسامح را ميتوان به حركتي جهتدار و درعين حال ملايم در برخورد با جهت هاي مغاير تعريف كرد. مهمترين مبناي هستي شناختي اين شيوه آن است كه "رحمت" در هستي اصالت دارد و خداوند آدميان را براي "رحمت" آفريده است. در مبناي ارزش شناختي، اين نكته قابل ذكر است كه شيوه مدارا و تسامح، از زيبايي و شكوه ويژهاي برخوردار است و از زشتي ها و نفرت برانگيزي هاي تصلب سختگيرانه و نيز بيمبالاتي سهلانگارانه به دور است. از اين رو، پيامبر در رويارويي با مخالفان، به زيبايي به چالش برميخواست و به هنگامي كه سخن با آنان به جايي نميرسيد، به زيبايي از آنان فاصله ميگرفت و به هنگام تنهايي و در قلب خويش، با خيال آنان نيز تسامح ميورزيد و از آنان به زيبايي در ميگذشت.
در موضوع «الزامات تعامل بينا فرهنگي»، بايد فضاي شناخت و تعارف را براي تعامل بوجود آوريم و اگر احساس كنيم كه ميخواهند بر ما مسلط شوند، نميتوانيم طرف مقابل را درك كنيم. "تسامح و مداراي حكمت بنيان" راه برون شد از فضاي سرد جهان فرهنگي است. تسامح در سه ساحت؛ تسامح در رفتار، تسامح در عواطف و تسامح در انديشه متصور است و ما تنها تسامح در ساحت انديشه را نفي مي كنيم.
در پايان در مطالعه اي با «رويكرد آينده پژوهانه به تعامل بينا فرهنگي» در جهان فرهنگي معاصر در مي يابيم كه انزوا و كنج عزلت گزيدن فرهنگي، انحطاط فرهنگي و خارج شدن از عرصه حيات جمعي جهاني را در پي خواهد داشت.
بنابراين نقش آفريني ديدگاه هاي معرفتي الاهياتي از اهميت برخوردار است؛ دیدگاههایی که بتواند توسعه روابط بينافرهنگي را در عرصه بين الملل بر مبناي "دوستي و مدارا" همزمان با "منع تخاصم و تهاجم" نهادینه سازد.
در اين زمينه آينده جهان مساله مهمي است. همچنان كه «جوزف ناي» در كتاب «آينده قدرت» ميگويد؛ آينده با دو رويكرد انتقال قدرت از غرب به شرق يا ملت ـ دولت به سمت NGO ها يا سازمانهاي مردمي توضيح مي يابد. بر اين اساس در آينده نه چندان دور شاهد كاهش قدرت حكومتها و افزايش نقش مردم و انتقال قدرت به شرق هستيم. در چنين فضايي بزرگترين رسالت متفكران و مصلحان گسترش انديشه مدارا براي تامين صلح جهاني است.