آفتابنیوز : آفتاب: در چند سال گذشته اتفاقاتی در بازار نفت افتاده است که تکیه بر درآمدهای نفتی را به عنوان درآمد پایدار و طولانی مدت با تردیدهای جدی مواجه ساخته است، به طوری که بسیاری از تحلیل گران بر کاهش وابستگی بودجه و درآمدهای کشور بر نفت تاکید کرده اند و راه حل های مختلفی را در این خصوص تجویز کرده اند.
با توجه به ظرفیت و جایگاه برجسته و ماموریت های محوری و کلیدی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به عنوان بازوی توانمند کشور در این جایگزینی و دغدغه های مطرح در این خصوص، آفتاب گفتگویی را با شهرود امیرانتخابی رئیس موسسه آموزش عالی علمی- کاربردی سازمان میراث فرهنگی ترتیب داده است.
منظور از اقتصاد فرهنگ چیست؟
ابتدا باید عرض کنم که ما اقتصاد فرهنگ را در سه حوزه اصلی 1) میراث فرهنگی، 2) گردشگری و 3) صنایع دستی تعریف می کنیم که تقریباً معادل حوزه هایی است که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری آنها را پوشش می دهد اما باید میان اقتصاد فرهنگ با صنعت فرهنگی تفاوت قایل شد. اساساً صنعت فرهنگی اشاره به رویکرد نظام سرمایه داری به فرهنگی دارد و بر اساس هر کالای فرهنگی (کتاب، تئاتر، موسیقی، فیلم و ...) که سود ده نباشد، ارزش تولید و حمایت کردن ندارد، یعنی با فرهنگ هم مثل کالاهای مصرفی دیگر برخورد می شود که ارزش آن را بازار و عرضه و تقاضا تعیین می کند اگر کالایی فرهنگی بدون توجه به عواقب چنین فیلم هایی روابط خانوادگی و اجتماعی آنها را تولید می کند. در چند دهه گذشته صنعت فرهنگی بخصوص در خود غرب با انتقادهای جدی مواجه شده که پیامدهای خاص خود را هم داشته است . اگر بخواهیم ساده تر بگوییم صنعت فرهنگی، فرهنگ را به پول تقلیل می دهد . اما اقتصاد فرهنگ به معنای عدم حمایت از برخی کالاهای فرهنگی خاص که ممکن است در بازار فروش نداشته باشند نیست. اغلب کشورهای دنیا برای حفظ و تقویت و باز تولید برخی ارزشهای فرهنگی، نمادهای هویتی ملی و به تعبیری میراث فرهنگی خود، هزینه هایی را خرج می کنند و در حوزه فرهنگ از سیاست های حمایتی پشتیبانی می کنند.
رویکرد اقتصاد فرهنگی می گوید که ضمن حفظ ارزشهای فرهنگی و عقیدتی و اسلامی و حمایت کلان اقتصادی از حوزه فرهنگ و تولیدات فرهنگی می توان در این حوزه هم درآمدزایی کرد بی آنکه گرفتار صنعت فرهنگی شد . درست است که کشش بازارهای جهانی و داخلی در مورد صنایع دستی ایران محدود بوده و مثلاً قابل قیاس با کشش نفت نیست اما نکته این است که جمهوری اسلامی ایران حتی نتوانسته به تقاضاهای موجود هم پاسخ دهد از دست دادن موقعیت گذشته فرش ایرانی در بازارهای جهانی نمونه ای از این امر است در قیاس با نوسانات قیمت نفت، از دست رفتن بازارهای گذشته فرش ایرانی بندرت به دغدغه ای جدی برای مسئولان تبدیل شده است. البته بخشی از این اتفاق طبیعی است در اقتصاد صنعتی سرمایه داری جهانی نفت صرفاً یک کالای اقتصادی نیست بلکه تابع معادلات اقتصاد سیاسی است.گو اینکه نیازها در بخش انرژی خیلی بیشتر از نیازهای و تقاضا در بخش صنایع دستی است ما بدنیال بخشی نگری و بزرگنمایی اهمیت بخش صنایع دستی یا گردشگری نیستیم اما برای کشوری که می خواهد خود را از قید وابستگی به اقتصاد نفت برهاند سرمایه گذاری در بخش اقتصاد فرهنگ اهمیت ویژه ای دارد و تجربه کشورهایی مثل تایلند، ترکیه ، هند، یونان و برخی دیگر اثبات کرده است اقتصاد فرهنگ و از جمله توریسم می تواند درآمدهای قابل توجهی را نصیب یک کشور بکند و حتی در صورت برنامه ریزی درست به موتور محرکه توسعه اقتصادی تبدیل شود.
آیا به نظر شما اقتصادی کردن فرهنگ و داشتن نگاه اقتصادی به فرهنگ باعث افول نگاه ارزشی و هویتی به فرهنگ نمی شود؟
گفتن اینکه جمهوری اسلامی ایران با اقتصاد فرهنگ و به تعبیری فرهنگ اقتصادی شده و بخصوص جذب گردشگر و توریست خارجی مشکلات بنیادین دارد و متاسفانه به یک ذهنیت رایج و کلیشه ای در سالهای اخیر تبدیل شده است حتی با در نظر گرفتن محدودیت های ناشی از ارزش های فرهنگی نظام سیاسی، وضعیت و درآمد حاصل از اقتصاد فرهنگ در ایران می تواند بسیار بیشتر از میزانی باشد که در حال حاضر هست به عبارتی مشکل یا نا کار آمدی اصلی بیشتر از آنکه ریشه در موقعیت ایران در نظام بین الملل داشته باشد، ناشی از عدم استفاده مطلوب و کار آمد از امکانات و زیر ساخت های موجود در حوزه اقتصاد فرهنگ و عدم استفاده از سایر برندهای توریسم مثل توریسم مذهبی ،فرهنگی و یا سلامت است.
یا این به معنی سپردن فرهنگ بدست بازار آزاد نمی تواند باشد؟
اقتصاد فرهنگ بدنبال وانهادن فرهنگ به حال خود و سپردن آن بدست بازار آزاد نیست، بلکه می خواهد اقتصاد و مبادلات اقتصادی موجود در حوزه فرهنگ را سرو سامان داده از است برای توسعه ملی بهره گیرد در گام بعد می توان با ظرفیت سازی درآمدهای حاصل از این حوره را افزایش داد گام اول بیشتر در حوزه داخلی و گام دوم بیشتر در حوزه و سطح خارجی است. این امر گویای درهم تنیدگی دو سطح داخلی و خارجی در اقتصاد فرهنگ است . میراث فرهنگی حوزه ای است که با ارزش ها و هویت و گذشته ما ارتباط دارد و باید مورد حمایت دولت قرار گیرد. اما این امر نافی در آمدزایی از میراث فرهنگی از طریق جذب توریست بدست آورند، باز هم اتفاق مهمی است و از تصدی گری دولت و هزینه های آن می کاهد.
چرا اقتصاد فرهنگ اهمیت دارد؟
در دو دهه گذشته بحث بر سر این بود که اقتصاد فرهنگ و بطور شخص صنعت توریسم بدلیل تنوع و گستردگی آن و چند بخشی بودن می تواند به یکی از محرکه های توسعه تبدیل شود. مجمع جهانی اقتصاد و سازمان توریسم جهانی سازمان ملل نیز بر اهمیت رشد توریسم به عنوان فرصتی جدید برای توسعه در کشورهای در حال توسعه تاکید می کنند. لذا توسعه گرا بودن یک دولت اهمیت ویژه ای دارد یک دولت توسعه گرا می کوشد توریسم و اقتصاد فرهنگ را به یکی از موتورهای محرکه توسعه تبدیل کند، نظیر اتفاقی که در سال های اخیر در ترکیه و مالزی رخ داده است. این دولت ها بدلیل توسعه گرا بودن و اولویت دادن به توسعه، اقتصاد فرهنگی را هم در خدمت توسعه قرار دادند. در ادبیات توسعه، توسعه گرا بودن دولت معنا و مفهوم خاصی دارد. در دهه 1970 م این بحث در مباحث توسعه مطرح شده که کشورهای توسعه یافته غربی مسیری را برای توسعه پیموده اند که الزاماً در کشورهای دیگر قابل تکرار کردن نیست به عنوان مثال نقش جامعه و جامعه مدنی و بخش خصوصی و آرستیو کرات ها و حتی فئودال ها در توسعه غرب قابل توجه بوده است،در حالی که در جهان غیر غربی این نوع نهادها یا وجود ندارند یا تضعیف و یا متفاوت تر از نوع غربی خود هستند.
لذا این ادعا مطرح شد که در دنیای غیر غربی، دولت(و نه جامعه مدنی یا بخش خصوصی) باید و می تواند موتور محرک اصلی و برنامه ریز و هدایت کننده توسعه باشد و برای این کار لازم است دولت توسعه گرا باشد به این معنا که دغدغه اصلی و شماره یک آن توسعه و پای بندی به الزامات آن در داخل و خارج باشد البته در این مورد بحث های زیادی درگرفته است بعنوان مثال برخی نظریه پردازان معتقدند: دولت توسعه گرا برای پیشبرد برنامه های خود ناگزیر باید درجه ای از اقتدار گرایی سیاسی را در پیش گرفته و مانع قدرت گرفتن گروهای سیاسی مخالف توسعه شود از نظر این عده میزانی از اقتدارگرایی سیاسی نظیر آنچه در مالزی ترکیه و چین شاهد آن هستیم لازمه توسعه گرا بودن دولت است. برخی دیگر معتقدند: این شکل از توسعه گرایی پایدار نیست و می توان در بلند مدت به ناامنی و بی ثباتی سیاسی منجر شود و لذا وجود درجه ای از دموکراسی برای ایجاد اجماع در فرایند توسعه مخصوصاً در کشورهای دارای تنوع سیاسی قومی و فرهنگی ضروری است کما اینکه دولت توسعه گرای ترکیه ناگزیر از پرداختن به مساله کردها و علوی های شده است. نتیجه آنکه فرمول توسعه و لذا ویژگی های دولت توسعه گرا در جوامع مختلف متفاوت است اما اکر دولتی توسعه گرا باشد در آن بصورت اقتصاد فرهنگ در کنار سایر حوزه ها مثل صنعت و خدمات و صادرات و غیره به مشابه موتور محرکه توسعه تلقی شده و برای آن برنامه ریزی می شود.
متاسفانه در ایران اقتصاد نفتی دولت ها را رانتیر بار آورده است ، دولت هایی که اولویت اصلی آنها چگونگی توزیع ثروت (نفتی) در راستای کسب رضایت سیاسی است این روند در پنجاه سال گذشته با افت و خیزهای مختلفی ادامه داشته است .از اصلاحات ارضی در سال 1342 گرفته تا پرداخت یارانه ها در دهه 1380، دغدغه اصلی دولت ها در ایران فارغ از گرایش های سیاسی و ایدئولوژیک آنها، چگونگی توزیع ثروت حاصل از نفت بوده است . برنامه ریزی های کلان دولت ها و حتی تنظیم مناسبات با جهان خارج هم ارتباط مستقیمی با این امر داشته است. به عنوان مثال برای یک دولت توسعه گرا ایجاد تنش در روابط خارجی می تواند مضر به حال توسعه باشد در حالی که برای یک دولت توزیع گرا ایجاد تنش می تواند به افزایش قیمت نفت و لذا افزایش درآمدها منجر شود . پس دولت توزیع گرا ممکن است ایجاد تنش در روابط خارجی را یک بازی عقلانی سودمند برای افزایش درآمدهای خود بداند، درآمدهایی که قرار است در داخل در خدمت تحکیم قدرت و مشروعیت و امنیت آن باشد البته ممکن است دولت توزیع گرا هم در مواردی در صدد توسعه باشد اما این تمایل و خواست بلند مدت و کلان و به یک معنا استراتژیک نیست همین طور توسعه درون زا هم در اقتصاد جهانی شده امروز در عمل شدنی نیست و لذا دولت توزیع گرا نمی تواند در صدد توسعه درون زای مستقل از جهان باشد.
چرا دولت ها توسعه گرا می شوند؟
اینکه چرا دولت ها توسعه گرا می شوند دلایل مختلفی دارد. گاهی بحران های بسیار شدید اقتصادی دولت ها را وادار به توسعه گرایی می کند، نظیر آنچه در باره برزیل و آرژانتین رخ داد. گاهی قدرت گرفتن یک گروه یا حزب خاص دارای تمایلات توسعه گرا موجب می شود دولت توسعه گرا شود نظیر ترکیه و مالزی یا کره جنوبی و گاهی توسعه لازمه حفظ قدرت سیاسی یک گروه خاص می شود مثل چین.
معضل ما این است که در دنیای غیر غربی مدلی از توسعه در میان دولت های دارای نفت فراوان وجود ندارد و عمده این دولت ها توزیع گرا و نه توسعه گرا هستند. لذا توسعه گرا شدن این دولت ها ناگزیر به سرنوشت نفت وابسته است خوشبختانه یا شور بختانه در چند سال گذشته اتفاقاتی در بازار نفت بوجود آمده که تکیه بر درآمدهای نفتی را بعنوان درآمدهای پایدار و طولانی مدت با تردید های جدی مواجه کرده است .مهم ترین اتفاق همانا ظهور نفت شیل یا غیر متعارف است که کشورهای غربی و در صدد آنها آمریکا اقدام به تولید آن می کنند و علت اصلی کاهش قیمت در چند ماه اخیر ذکر شده است اغلب کارشناسان و تحلیل گران بازار نفت معتقدند: قیمت نفت در چند سال آینده افزایش محسوسی نخواهد داشت و بالا بردن قیمت در چند سال گذشته برای آن بود که تولید نفت نا متعارف سودمند باشد این در حالیست که هزینه های دولتی در ایران و مخصوصاً هزینه های جاری آن و بخصوص حقوق کارمندان و پرداخت یارانه ها در سالهای گذشته افزایش هزینه های دولت همزمان شده و لذا دولت نمی تواند در سالهای آینده صرفاً به درآمدهای نفتی تکیه کند. پس فارغ از اینکه کاهش درآمدهای نفتی در سالهای آینده منجر به ظهور اجماعی درون حاکمیتی درباره توسعه گرایی بشود یا نشود، دولت یعنی قوه مجریه ناگزیر از یافتن منابع جایگزین درآمدی است و یکی از این منابع جایگزین همانا اقتصاد فرهنگ است.به اعتقاد بنده سازمان میراث فرهنگی قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در این زمینه است. این سازمان متولی ماموریت هایی که در دنیا بیشترین کارآفرینی،اشتغالزایی و کسب درآمد دولت ها از این محل حاصل می شود. البته با برنامه ریزی درست که مهم ترین و اساسی ترین آن برنامه ریزی در حوزه آموزش است. دولت نمی تواند منتظر اجماع نظر در مورد توسعه گرایی به جای توزیع گرایی باشد و از همین رو باید برنامه ریزی برای اقتصاد فرهنگ را از آموزش در دستور کار خود قرار دهد.
راهکار شما برای این مهم چیست؟
متاسفانه در سالهای گذشته توسعه گرایی نتوانسته جایگزین توزیع گرایی در سیاست های کلان جمهوری اسلامی ایران شود و تا زمانی که این اتفاق نیفتاد اقتصاد فرهنگ نمی تواند اولویت استراتژیک نظام باشد .ممکن است کاهش قیمت نفت و تحولات بازار جهانی نفت میل به توسعه گرایی را تقویت کند، اما در این مورد نمی توان خیلی امیدوار بود. با این وجود می توان برای افزایش جایگاه اقتصاد فرهنگ در اقتصاد کشور و کاهش وابستگی آن به نفت و در آمدهای نفتی برنامه ریزی کرد. اقتصاد فرهنگ صرفاً توریسم نیست اما جذب توریسم نقش محوری و کلیدی در آن دارد.
- روند جذب توریسم زمان بر وابسته متغیرهای زیادی هست کارهایی در گذشته انجام شده است که باید آنها را ادامه داد و کارهایی نشده که باید آنها را آغاز کرد.
- حیات صنایع دستی ایران و افزایش سهم آن در اقتصاد فرهنگ هم تا حد زیادی وابسته رونق توریسم است. در شرایط موجود و تا رسیدن به نقطه مطلوب لازم است در صنایع دستی اولویت بندی خاصی برای صادرات وجود داشته باشد.
- زیر ساخت های موجود در ایران برای گسترش توریسم پزشکی و درمانی مناسب است اما عدم رشد صنعت توریسم در حالت کلی، توسعه توریسم درمانی را هم با مشکلات و موانعی مواجه کرده است.
- میراث فرهنگی و تاریخی نمی تواند در بلند مدت نیازمند حمایت های مالی دولت باشد اگر توریسم بتواند بخشی از هزینه های نگهداری و تعمیر و مرمت آثار تاریخی را تامین کند، دولت در تامین هزینه های نگهداری و مرمت این آثار مشکل چندانی نخواهد داشت.
- در شرایط موجود و با توجه به محدودیت های موجود، گسترش توریسم مذهبی با موانع کمتری مواجه است و می تواند صنعت توریسم را در حد قابل قبولی تقویت کرده آماده جهش های بعدی کند.
- در دیپلماسی اقتصاد فرهنگی، کشورهای همسایه و منطقه بدلیل داشتن قرابت های فرهنگی و مذهبی اولویت و اهمیت ویژه ای دارند در این راستا می توان با در نظر گرفتن تسهیلاتی برای توریست های کشورهای همسایه و منطقه، آنها را برای سفر به ایران تشویق کرد این تسهیلات می تواند ابتدا در سطح پایلوت در استان های مرزی اجرا شود.
- ایران در زمینه توریسم کشاورزی آموزشی و حتی ورزشی ظرفیت های قابل قبولی دارد که می توان در کنار توجه به توریسم مذهبی و پزشکی این حوزه ها را نیز فعال کرد به اقتصاد فرهنگی کمک کرد.
- آموزش نیروی انسانی متخصص در زمینه اقتصاد فرهنگ و مخصوصاً توریسم اهمیت بسزایی دارد زیر در توسعه نیروی انسانی نقش اصلی و نهایی را دارد حمایت از موسسات آموزشی در این مورد اهمیت بسزایی دارد.
- با همه موانع، محدودیت ها و مشکلاتی که وجود دارد و اهل فن کم و بیش از آنها آگاهند. ظرفیت صنعت توریسم و اقتصاد فرهنگ در ایران خیلی بیشتر از انجا است که در حال حاضر از آن استفاده می شود و لذا می توان با سرمایه گذاری بیشتر، میدان دادن به بخش خصوصی، کاهش غلظت نگاه امنیتی و ایدتولوژیک، حمایت های دولت تدوین و تصویب برخی مقررات، اقتصاد فرهنگ را رونق بخشیده در میسر جایگزین کردن آن با اقتصاد نفتی حرکت کرد.
- دستگاه دیپلماسی، نهادهای امنیتی و انتظامی، گروههای ذی نفوذ مذهبی و ایدئولوژیک، وزارت راه و ترابری، وزارت بهداشت، وزارت علوم و برخی نهادهای دیگر در روغن کاری چرخ های اقتصاد فرهنگ نقش برجسته ای دارند و توجه به دغدغه ها و ملاحظات آنها نیز اهمیت ویژه ای در اجماع سازی برای پیشبرد و تقویت اقتصاد فرهنگ دارد.