کد خبر: ۲۸۳۰۴۱
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۰

ناگفته‌های معتمد آریا از دوران ممنوعیت كاری

یك جور اختلاف طبقاتی در تئاتر ایران به وجود آمده است. مثل فرق بین كسی كه مازراتی سوار می شود و كسی كه موتور هم نمی تواند بخرد.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: معتمد آریا معتقد بر این باور است که «یك جور اختلاف طبقاتی در تئاتر ایران به وجود آمده» و می‌گوید: بازیگری افت نمی كند. موضوع مخدوش شدن مرزهاست، وقتی سینمای سطحی غالب می شود، تصویر غالب از فیلم ها و كارگردانان و بازیگران، تصویر همان فیلم هاست وگرنه فیلم های خوب، كارگردانی های خوب و بازی های خوب را می توان دید هر چند كه معدود و انگشت شمار هستند.

به گزارش گروه سایر رسانه‌های ایلنا به نقل از روزنامه اعتماد؛ مصاحبه فاطمه معتمد آریا به شرح زیر است:

- خانم معتمد آریا، با توجه به مشكلاتی كه برایتان پیش آمد، در سال‌های اخیر كم كار بوده اید؟ راجع به چند سال سكوت تان بگویید.

فكر می كنم در سال های اخیر نه فقط من، بلكه بسیاری از كارهای فرهنگی در سكوت بودند؛ حالااین وسط بعضی بالاجبار بوده است و بعضی به اختیار. فكر می كنم فضای فرهنگی ما در چند سال گذشته فضای مناسبی نبوده است كه آدم رغبتی به كار كردن داشته باشد. من هم به اختیار یا به اجبار در چنین موقعیتی قرار گرفتم.

- در این مدت بیكاری، چه كارهایی انجام دادید؟

خوشی و ناخوشی توامانی را در این مدت تجربه كردم. پس از سال ها، فرصت این را پیدا كردم كه كارهایی كه دوست دارم را انجام دهم و از روزگار لذت ببرم. مهم ترین لذت این دوران هم همزیستی با پدر و مادرم بود و فرصت این را پیدا كردم كه قبل از دست دادنشان، یك زمان طولانی را در كنارشان با عشق زندگی كنم. مهم ترین لطفی كه در دوران ممنوعیت كاری من شد، همین مساله بود و بابتش از آنها ممنون هم هستم.

- راجع به فیلم نبات و تجربه همكاری با سینمای جمهوری آذربایجان بگویید.

آقای رحیم بشارت مرا معرفی كرده بودند و چند تا از فیلم های من را به كارگردان نشان داده بودند. وقتی سناریو را خواندم، خیلی خوشم آمد. بعد كارگردان به ایران آمد و با هم صحبت كردیم. كارگردان اصرار داشت كه نقش و فضای كار هیچ شباهتی به كارهای قبلی من ندارد و به خاطر این مساله خیلی خوشحال شدم. به همین دلیل اعتماد كردم و به آذربایجان رفتم و با زبان آذری این نقش را اجرا كردم.

- آیا آنها نسبت به سینمای ایران شناخت داشتند؟

بله. یكی از الگوهای خوب آنها سینمای ایران است. آنها به خوبی سینما و سینماگران ما را می‌شناسند و پیگیر كارهای ما هستند.

- شما بعد ازمدت‌ها با یك فیلم غیرایرانی فعالیتتان را از سر گرفتید. آیا این یك جور تست بود كه توانایی خودتان را در عرصه‌های دیگر بسنجید؟

قبلا هم چند تجربه داشتم كه بیشتر شبیه به ویدئو آرت بودند. فیلم نبات هم برایم متفاوت نبود، همان كار بازیگری بود به زبانی كه همیشه برایم آشنا و دوست داشتنی است.

- در كنار فیلم «بهمن»، شما فیلم «یحیی سكوت نكرد» را هم بازی كرده اید، راجع به تجربه بازی در این فیلم بگویید، چطور شد این نقش را برای بازی انتخاب كردید؟

وقتی سناریو را خواندم تصمیم گرفتم با آقای كاوه ابراهیم پور همكاری كنم. هراسی كه از دریچه دید یك كودك در آن ترسیم می شد، مرا جذب كرد. سناریو در چند ماه بعدش دچار تغییراتی شد. سرمایه گذار پیدا نمی شد، تیم چند بار تغییر كرد و پس از آن مجوز به كار داده نمی شد و به همین خاطر یك سال و نیم طول كشید تا كار به مرحله فیلمبرداری برسد. من هم در این فاصله، فیلم «بهمن» را كاركردم تا همه چیز حل شد و بالاخره در این فیلم بازی كردم.

- نظر شما كه یكی از بهترین و پر سابقه دار ترین بازیگران سینمای ایران هستید، درباره كلیت جشنواره فجر (فیلم) چیست؟ آیا جشنواره فجر در این سال‌ها توانسته به سینمای ایران كمك كند؟

من در هشت سال اخیر به جشنواره فجر نرفته‌ام، دعوت هم نشده ام كه بخواهم بروم. هشت سال بی خبری، عمر زیادی برای فستیوالی است كه ٣٣ سال عمر دارد. ولی این را می دانم كه اهداف و سلایقش با آنچه كه من در ذهنم داشتم خیلی فرق كرده است. مهم ترین ویژ گی جشنواره، حضور نسل جدیدی است كه وارد سینما می شوند و برای آنها همیشه فرصتی بوده و موقعیت هایی را فراهم كرده است كه خود را معرفی كنند این بیشترین كمك جشنواره به سینمای ایران بوده و شاید مهم ترین وظیفه اش نیز محسوب می شود كه فكر كنم این وظیفه به هر شكل انجام شده است.

- در سال‌های اخیر تغییرات زیادی رخ داد. از تغییرات فنی گرفته مثل كنار رفتن نگاتیو و آمدن انواع و اقسام دوربین‌های دیجیتال تا تغییر نسل كه خودتان هم اشاره كردید. به نظر می رسد كه این نسل تفاوت هایی با نسل‌های گذشته دارد. شما این تفاوت را احساس می كنید؟

خیلی زیاد. كار كردن در دوران ما از همه نظر بسیار سخت و پر مشقت بود. از سرمایه گرفته تا امكانات فنی و... این تغییر به راحتی اتفاق نیفتاد: سینما در گذر از نگاتیو به دیجیتال، مدیون بسیاری از آدم هاست. از كارگران و مسوولان لابراتوارها گرفته تا تهیه كننده‌های بزرگ سینمای ایران، بسیاری خون دل‌ها خوردند تا سینمای نگاتیو به اوج برسد و پس از آن به دیجیتال تبدیل شود. منتها از موقعی كه سینمای ما دیجیتالی و سهل الوصول شد، یك نوع سهل انگاری هم وارد شده....

- نسل شما از ریشه‌های سینمای كلاسیك تغذیه كرده است، نسل جدید خاستگاه متفاوتی دارد؛ با دی.وی.دی بزرگ شده و انتخاب‌های بیشتری داشته و گستره بزرگ تری از سینما را تجربه كرده است. اتفاقا آنها باید جاه طلب تر هم باشند، چون این سهل الوصولی باعث شده كه آنها به قصد فتح دروازه های جهانی، فیلم بسازند. آیا این مساله تغییری ایجاد نمی كند؟ فقط سهل الوصول ترشان می كند؟

من اصلا آدم كلاسیكی نیستم. سینمای كلاسیك را دوست داشته ام، اما پیش از هر چیز، سینما را با نئورئالیسم ایتالیا شناختم؛ موج نوی سینمای فرانسه، سینمای روسیه، چین و سینمای كنونی كره را دوست دارم. بنابراین در این زمینه خود را آدم پیشرویی می دانم. وقتی هم مانی حقیقی می خواست اولین كار هایش را انجام دهد، از سینمای دیجیتال استقبال كردم. ولی فكر نمی كنم امكان دیدن فیلم‌های روز دنیا و تلاش برای ساختن فیلمی كه بتواند قله های جهانی را فتح كند، این نسل را جاه طلب تر از ما كند. نسل ما با وجود دانش زیاد از سینمای روز دنیا، اعتنایی به هیچ سینمایی جز سینمای ایران نداشت. ما فكر می كردیم برای خودمان كسی هستیم. به همین خاطر نسل خودم را جاه طلب تر می بینم و نتیجه همین جاه طلبی ها و بلندپروازی ها و سختكوشی های نسل ما موقعیت و اعتبار سینمای امروز ایران در دنیاست كه سرمایه و میراث مهمی است برای نسل امروز....

- با توجه به تغییرفضا در دو سال اخیر، آیا سینمای ایران تغییری كرده است و این جوان‌ها می توانند اوضاع را عوض كنند؟

جابه جایی مسوولان سینمایی خیلی روی پیشرفت و پسرفت سینمای ما تاثیر ندارد: كار فرهنگی جناح ندارد. فقط می خواهد ذهن مخاطبش را لطیف كند برای آنكه بگوید در جهان چیز دیگری بجز خشونت وجود دارد و مردم را برای ادامه حیاتشان امیدوار كند. هر بهره دیگری بجز این از كار فرهنگی گرفته شود، بار مضاعفی است كه بر دوش فرهنگ گذاشته می شود. سینمای ما سینمای انسانی است و بهره اش را هم از این نگاه انسانی برده است و نسل جدید هم خوشبختانه بیشتر دنبال همین نگاه است: این در سینمای ما خاصیتی است كه نباید عوض شود.

- كارگردان های نسل گذشته ما در سال های اخیر خیلی دچار افت شده اند. یك جور خستگی و دلزدگی در آثارشان دیده می شود. شما این مساله را چگونه می بینید؟ آیا این ركود به خاطر فضای پیش آمده است یا دلایل شخصی دارد؟

اگر ركودی كه می گویید واقعی باشد، دلایل شخصی ندارد. به نظرم علت را باید در فضای سال های اخیر جست وجو كرد. وقتی فضا به این سمت می رود كه برای كار فرهنگی سد ایجاد شود، مسلما دلزدگی پدید می آید.

- كدامیك از فیلم‌هایی كه برایش سیمرغ گرفتید را بیشتر دوست دارید؟ كلا نظرتان راجع به جایزه گرفتن چیست؟

من همه كار هایم را دوست دارم. اگر برای كاری هم جایزه گرفته ام به معنای این است كه آن كار دیده شده و مورد تشویق قرار گرفته... جایزه گرفتن به معنای تشویق شدن نیاز هر كسی كه كارش را خوب انجام می دهد (در هر كار و فعالیتی) است. ولی سیمرغ آن قدر مهم نیست كه یك بازیگر بخواهد خودش را درگیر و گرفتارش كند.

- به نظر شما چه نقش هایی در كارنامه شما وجود داشته كه شایسته توجه بیشتری بوده است؟

من هیچ وقت به خاطر بهترین فیلم هایی كه بازی كردم، جایزه نگرفتم. حتما سلیقه داورها در آن دوره ها چیز دیگری بوده و بازی من را نسپندیده اند ولی بهترین جایزه و مهم ترین اتفاقی كه برای فیلم هایم افتاده، استقبال مردم بوده كه در اوج سینمای تجاری ایران كارهای فرهنگی من بیشتر فروخته است؛ این برای من افتخار بزرگی است.

- از نظر شما، چه دلایلی وجود دارد كه بازیگری این همه افت كرده است؟

بازیگری كه افت نمی كند. موضوع مخدوش شدن مرزهاست، وقتی سینمای سطحی غالب می شود، تصویر غالب از فیلم ها و كارگردانان و بازیگران، تصویر همان فیلم هاست وگرنه فیلم های خوب، كارگردانی های خوب و بازی های خوب را می توان دید هر چند كه معدود و انگشت شمار هستند.

- آیا این مساله، به خاطر نفوذ جریان های غیرسینمایی به سینماست؟

این و خیلی چیزهای دیگر مثل پول، سوء مدیریت و… در ضمن وقتی شما راجع به كاری كه انجام می دهید اطلاع كافی نداشته باشید، دچار تزلزل و عدم اعتماد به نفس می شوید. عدم اعتماد به نفس، همه چیز را متزلزل می كند!

- آخرین كار شما در صحنه تئا تر «ننه دلاور» بوده است. در سال های اخیر تئا تر را تعقیب كرده‌اید؟ تئا تر ایران در سال های اخیر به سمت خصوصی شدن حركت كرده و تغییرات زیادی كرده است. آیا تغییری را در فضای تئا تر ما احساس كرده اید؟

یك جور اختلاف طبقاتی در تئاتر ایران به وجود آمده است. مثل فرق بین كسی كه مازراتی سوار می شود و كسی كه موتور هم نمی تواند بخرد. امكانات بعضی از سالن ها زیر صفر هستند و یك سری سالن ها نزدیك به استاندارد هستند. جدای از این ناعدالتی، بی توجهی و مشكل روحی روانی در تئا تر ما به وجود آمده است.

هم در تئاتر و هم در سینما تغییرات اقتصادی زیادی به وجود آمده است. كما اینكه چندی پیش در بیانیه اهالی تئا تر آمده بود كه این تغییرات اقتصادی دارد آرام آرام بخشی از تئاتر را حذف می كند. این مساله بر مشكلات مجوز و باقی معضلات اضافه شده است.

درست است اقتصاد بر همه چیز تاثیر دارد، اما این دیگر یك ذره غیر عادی است كه شما نزدیك به سه سال نمایشی را تمرین كنی و بعد در نهایت دو میلیون دستمزد به شما بدهند! این برای كسی كه از این راه زندگی می كند فاجعه است. تازه بعد از سه سال كار باید درصدی از دستمزدش را به تئاتر شهر بدهد، دو میلیون تومان یعنی خیلی زیر خط فقر و این مبلغ برای هر كسی چه بازیگر جوان، چه بازیگری پرسابقه بسیار بسیار غیرعادی است. چرا باید چنین مبلغی به یك بازیگر داده شود؟ باید ریشه این مساله را پیدا كرد. مگر بازیگر تئاتر غذا نمی خورد؟ مگر بازیگر تئاتر هیچ وسیله نقلیه نیاز ندارد؟ این معادله را چه جوری می شود حل كرد؟

- آیا می شود به راهی فكر كرد كه شكلی از تئا تر یا سینمای خصوصی از طریق خودش تولید سرمایه كند؟

ما تا وقتی تعریف درستی از این حرفه نداشته باشیم، وارد كردن بخش خصوصی بادكنكی است كه بادش می كنیم. ما ابتدا باید ریشه ها را درست كنیم. چرا تئاتر شهر بخشی از بودجه خود را از طریق درصد فروش بلیت تامین می كند؟ چیزهای دیگری هم هست كه ترجیح می دهم راجع به آنها حرف نزنم.

- با توجه به حرف های شما، با وجود چنین فضایی در سینما و تئاتر ما آیا در آینده وضع تغییر خواهد كرد و اوضاع رو به بهبودی خواهد رفت؟

تردید نكنید اوضاع رو به بهبودی خواهد رفت. اگر من آنقدر ناامیدانه راجع به حرفه ام حرف می زنم به خاطر چیزهایی است كه از بین رفته است. اما گذشته تمام شده است و آینده را هم نمی توانم پیش بینی كنم. ولی می توانم بگویم كه پر از امید است. امید برای اینكه نسل جوان را نمی شود حذف كرد. نسل جوان پر از خلاقیت و آینده نگری و امید است. ممكن است این نسل امروز به بیراهه هم برود، اما تصور من از آنها تصوری پر از امید است.

- به هر حال از یك دوران پر آشوب به دوران آرام تری وارد شده ایم.

می دانید الان را چگونه می بینم؟ انگار زلزله ای آمده است و هراسش همچنان پابرجاست. نمی دانی كه باز هم زلزله ای اتفاقی می افتد یا خیر فقط پس لرزه است. من هر از چند گاهی دچار حس این پس لرزه ها می شوم كه مغزم را ١٨٠درجه می چرخاند و دوباره سعی می كنم تعادل خودم را دراین حرفه حفظ كنم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین