آنچه انسان را در مرکز تحولات قرار مي دهد ، فکر و انديشه تيزبينانه و نگاه او به پيرامون است . انسان به ذات انسان بودن قادر به تفکر و تصميم است و محصول اين تفکر و تعمق توليد دانش مي باشد . جهت وارد شدن به بحث اصلي ابتدا مفهوم ايده را بررسي مي نماييم .
در ريشه يابي لغوي ايده مي توان گفت : از کلمه (idea) به معني ، راي انديشه ، عقيده و نظر گرفته شده است. اما در اين گفتار آنچه مد نظر قرار گرفته تحرک جهت دار فکر است . ايده در اين مقوله ارتباط تنگاتنگي با خلاقيت پيدا مي کند و تا آنجا پيش مي رود که تفکيک اين دو کلمه از يکديگر امکان ناپذير است . البته مي توان گفت که هر خلاقيتي با توجه به تعريف ارائه شده در بطن خود ايده را همراه دارد . اما شايد هر ايده اي منجر به خلاقيت نشود .
گاهي بحث مي شود که خلاقيت در منشاء حرکت فکري است ، اما بايد گفت آنچه خلاقيت را سبب مي شود ابتدا ايده است ، به عبارتي شايد بتوان گفت خلاقيت زاييده يک ايده است . ابتکار نه تنها در صنعت باعث رشد و بالندگي مي شود بلکه اين نوع تفکر در همه ارکان زندگي منجر به پيشرفت فرد شده و زمينه را براي بروز استعدادها فراهم مي آورد . در مجموع داشتن يک ايده يعني زمينه براي يک ابتکار و اين ايده فقط در يک حرکت پوياي فکري بوجود مي آيد .
حرکت پويا ، يعني نيازمندي به محرک ، پس ايده زماني شکل مي گيرد که نيازمند پاسخ باشيم و منشاء هر پاسخ سئوال است . سئوال خود علت غايي نيست بلکه دو منشاء ذاتي دانستن و نياز باعث آن مي شوند . زمينه ايده سازي به ما کمک مي نمايد که پيش ساختارهاي ذهني را توسعه دهيم و سپس با فکري آزاد و بر اساس چهار چوب حرکت منطقي ، به خلاقيت برسيم . ايده سازي از کوچکترين پاسخ به نياز شروع مي شود. تشخيص نياز در چنين حالتي از اهميت خاصي برخوردار خواهد بود . اگر کسي نياز را احساس نکند يا تشخيص ندهد پاسخي نشان نمي دهد . گاهي در اين دريافت ها عوامل متعددي دخالت مي نمايند و نتيجه آنکه با ناقص بودن دريافت پاسخي وجود نخواهد داشت . براي به حاشيه نرفتن بحث و فهم هر چه بهتر آن ، مقاله به سه بخش تقسيم شده است . بخشها داراي ارتباط منطقي بين يکديگر است و شامل :
1. لزوم ايده سازي و ساختارگرايي ذهني
2. استفاده از فکر يا نابودي افکار
3. ارتباط صنعت نفت و زمينه هاي ايده ساز
لزوم ايده سازي و ساختار گرايي ذهني
هيچ کس را ياراي انکار نقش خلاقيت در زندگي بشر نيست و به همين جهت تئوري هاي بسياري در زمينه خلاقيت عنوان شده است . پيرو مطالب مذکور ايده زمينه ساز خلاقيت است .
شايد اين سؤال پيش بيايد که چرا در يک روش مستقيم براي رسيدن به خلاقيت بهره نمي بريم ؟ اشکال در اين است که تا ساختارهاي ذهني اوليه بوجود نيايد چنين امري رخ نخواهد داد . مبناي ساختار ذهني به شيوه هاي آموزش بستگي دارد . اگر چه خلاقيت باهوش و استعداد رابطه نزديکي دارد ، اما اکثر روانشناسان معتقدند بيشتر از اينکه مسئله خلاقيت به هوش ارتباط پيدا کند با آموزش سازگار است . متأسفانه در مملکت ما نوع آموزش به گونه اي است که زمينه هاي بروز خلاقيت را کاهش مي دهد به همين جهت با اينکه ايرانيان در رديف هوش متوسط بالا قرار مي گيرند ، داراي قدرت ابتکار کمتري از هم پايان خود در غرب مي باشند ، که البته اين مسئله کلي نيست . ساختار گرايي ذهني خلاقيت يعني «يک ذهن آزاد کلاسه بندي شده» آزاد از اين جهت که خود را مقيد به يک روش يا يک راه نمي داند. و کلاسه بندي شده يعني اينکه دانش بر اکثر روشهاي موجود و همچنين خود مسئله وجود دارد يعني نقشه راه را اگر چه نه بصورت روشن درک نموده است .
يک ذهن خلاق هنگامي مي تواند از خود واکنش نشان دهد که هماهنگي ها را خوب درک نمايد و سعي دريافتن هماهنگي جديد کند .
ايده در اين قسمت بروز مي کند ، اينکه تفکر کنيم روش ديگري نيز براي انجام يک کار وجود هر چند فکر جديد زياد منطقي بنظر نرسد ، خود زمينه پاسخ به محرک است که ايده را تشکيل مي دهد . به همين جهت براي ايجاد منابع انساني فعال و در حال رشد نياز به ابتکار وجود دارد و براي ابتکار رسيدن به ايده سازي الزامي بنظر مي رسد . ايده سازي خود نيازمند ساختار گرايي از يک جهت و آزادي فکر از جهت ديگر است.
فکر آزاد يعني فکر داراي انگيزه و انديشه اي لازم جهت قبول و تحمل روشهاي جديد و فکري که بتواند بدون خروج از چهارچوب هاي اصلي در زمينه هاي مختلف حرکت نمايد . لازمه حرکت عدم وجود مانع است .
مهمترين مانع خود فرد است . فردي که خود را مقيد به يک روش از پيش تعيين شده بداند هرگز اجازه تفکر بيشتر را حول آن مسئله به خود نمي دهد چرا که اين طبيعت حفظ يک فکر جامد است . فکر جامد حتي اگر مسئله را خوب درک کند در اکثر موارد باز هم قادر به تحمل نخواهد بود زيرا تمام جوابها را در حالت کاملاً منطقي و از يک بعد مي بيند ، در حالي که ايده نيازمند ديدن جوابهاي بيشمار و اجازه به فکر جهت ديدن همه ابعاد است . بعد از عامل فرد ، عامل محيط نقش اساسي در ايجاد مانع است . محيطي که سعي در ايزوله نمودن افکار دارد هرگز موفق به ابتکار نخواهد شد . در بحث بعدي کاملتر به برخوردهاي انساني اشاره مي شود اما عامل محيط فقط به برخورد انساني ختم نمي شود . گاهي محيط پيرامون آنقدر پيچيده به نظر مي رسد که فرد را از تغيير يا تفکر باز مي دارد . در صنعت نفت پيچيدگيهاي زيادي وجود دارد و به همان نسبت فکر را در مرحله اول بسيار عاجز مي نمايد . در حالي که چنين محيطي در بطن خود نياز به روشهاي ابتکاري بيشتري دارد .
عامل پيچيدگي محيط در عين دارا بودن مزيت مسائل ابتکاري ، افراد را از حل مشکل عاجز مي سازد . در سطرهاي قبل گفته شد که ديد همه جانبه بهتر است اما محيط پيچيده آنقدر ابعاد و وجوه مختلف در مقابل خود قرار مي دهد که تمرکز را از بين مي برد . آموزش اين نکته به خصوص به مهندسان جوان جهت ساده ديدن و نه ساده انگاري ، کمک مهمي جهت برداشتن اين مانع مي نمايد . عوامل ديگر از قبيل رنگها ، نوع محيط کار ، محل کار و غيره همگي بر ايجاد مانع مؤثر است . در کتابهاي روانشناسي راجع به آن بيشتر بحث شده است .
استفاده از فکر يا نابودي افکار
گرچه ابتکار منحصر به افراد باهوش و با استعداد و به اصطلاح نخبگان نيست اما بر کسي پوشيده نيست که اين افراد از قابليت بسيار بالاتري جهت ايده سازي برخوردارند بخصوص افرادي که علاوه بر توانايي هاي ذهني داراي مطالعه و تخصص نيز باشند . چون اهتمام صنعت نفت در جهت استفاده از نخبگان است بحث را ابتدا از اين افراد شروع مي نماييم . نخبگان معمولاً جزء افراد سطح بالاي جامعه هستند . هوش ذاتي ، فکر مکانيزه ، ديد عميق ، مطالعه و تعمق همگي از امتيازاتي است که يک فرد نخبه را جهت ايده سازي کمک مي نمايد .
براي استفاده از اين افراد قطعاً مکانيزمهايي لازم است . چون مکانيزمهاي منفي بيشتر و ملموس تر است ابتدا به تشريح آنها مي پردازيم ، بديهي است با حذف اين مکانيزمها زمينه هاي ايده سازي نيز بروز مي کند .
اصول نخبه کشي
نخبه کشي ، کلمه ساده شده از بين بردن زمينه ها و استعدادها و ايجاد مانع در افکار و انديشه و سرانجام حذف فيزيکي يا ايزوله نمودن يک يا قشري از افراد باهوش و تحصيلکرده که علاوه بر امتيازات ذاتي مجهز به يک فکر آماده جهت ايده سازي و ابتکار و در نهايت رسيدن به راه حلهاي مؤثر و فراگير ، مي باشند .
مهمترين عامل جهت نخبه کشي گرفتن آزادي فکري و عملي است . گرفتن آزادي فکري يعني ايجاد مانع به هر نحو «در يک فکر پويا و جستجوگر» . براي رسيدن به اين هدف کافي است فرد را در جهت عکس حرکت دهيم يعني او را به کاري برگزينيم که هيچ تخصصي در آن ندارد يا اينکه کاري به ايشان محول کنيم که هيچ سنخيتي با روحيه آن فرد ندارد . مثلاً يک کارشناس ارشد فني را به يک کار ساده اداري برگزيده شود ، اگر چه او کار را نيز به خوبي انجام دهد باز هم به نوعي ، اقدام به نخبه کشي است . در چنين وضعيتي حتي اگر ابتکاري وجود داشته باشد بسيار محدود است و در نتيجه عمده نيروي واقعي فرد از وي گرفته مي شود .
روش ديگر براي نخبه کشي آن است که در مقابل سؤالها به جاي پاسخ سؤال هاي بيشماري مطرح شود در اين صورت ذهن دچار يک چرخه دائمي شده و هر گاه از حرکت در اين چرخه بازماند و دوباره به نقطه شروع برسد ، ديگر قادر به ارائه راه حل نخواهد بود و در نتيجه ايده هاي بکر و نويي بوجود نخواهد آمد . در اين روش تزريق نااميدي رواني نيز عامل مؤثر می باشد بطوريکه به فرد نخبه نشان دهيم حل اين مسئله مستلزم حل هزاران مسئله غيرقابل حل ديگر است .
روش ديگر نخبه کشي استفاده از انتقاد تند ، صريح از خود افراد است نه فکر او . در ايده سازي حتي راه حلهاي به ظاهر غلط نيز تا حد ممکن بررسي مي شوند اما در نخبه کشي نه تنها اين راه حلها به چشم نمي آيد بلکه فرد نيز به خاطر اين گونه راه حلها به شدت مورد سرزنش قرار مي گيرد . ثمره اين برخورد واپس زدگي است و فرد به جاي دادن ايده هاي جديد و تفکر در آن ، دست به يک خود سانسوری زده و پس از مدتي مغز آن فرد وجود ايده هاي جديد را منکر مي شود در نتيجه فرد در طول زمان هر چند انسان خلاق و مبتکري باشد قابليت خود را از دست مي دهد .
روش ديگر نخبه کشي ، ترور شخصيت فرد است . لازم نيست که براي رسيدن به اين هدف فرد را مستقيماً مورد خطاب قرار داد . کافيست جمعي را که فرد جزء آنان است را بي لياقت ، بدون تعهد و مهمتر از همه ، عاجز در حل مسائل ساده نشان دهيم . به اين ترتيب با تزريق عجز به اين مجموعه توانايي تک تک افراد را نديده مي گيريم و چون فرد يا افرادي مبتکر در آن مجموعه وجود دارند به نوعي ايشان را در واکنش نشان دادن به سؤالات تنبل نموده و پس از مدتي روحيه جستجوگري نيز از بين مي رود در نتيجه فرد پس از برخورد اين گونه خود را حتي در حل مسائل ساده نيز عاجز مي بيند چه رسد به اينکه ايده سازي نمايد .
روش عايق يا ايزوله نمودن ، از روشهاي مهم نخبه کش است . مجموعه اي پويا خواهد بود که کارشناسان آن تا حد امکان بين يکديگر ارتباط داشته باشند و سؤالات را بصورت مشترک بحث نمايند يعني افراد راجع به راه حلها بخصوص در رشته هايي که از نظر کاري شبيه به هم باشند ، نظرات متفاوت خود را ارائه دهند مثلاً در صنعت نفت مسائل مخزني علاوه بر کارشناسان مخزن بين زمين شناسي ، ژئولوژي ، بهره برداري و حتي فرآيند نيز بحث شود به اين ترتيب در اثر اين تبادل افکار زمينه ايده سازي آماده مي شود . حال براي نخبه کشي کافی است که سعي کنيم اين تبادل افکار انجام نشود يعني محيط را طوري آماده نماييم که افراد حاضر به تحمل عقايد يکديگر را نداشته باشند .
در اين حالت يک فرد نخبه بيشتر مورد نقد قرار مي گيرد و زمينه هاي بروز فکر را در اثر خود سانسوري از دست مي دهد . حالت ديگر قطع اين تبادل ، اعمال نظرات يک جانبه است حتي اگر اين نظرات بوسيله يک فرد نخبه باشد . در اين صورت استبداد فکري بخصوص در مسائل صنعتي پيش مي آيد و افکار هميشه تحت تأثير يک فکر واقع مي شود و زمينه ايده از بين مي رود .
روش ديگر نخبه کشي از بين بردن انگيزه هاست . اين روش براي نخبه کشي بسيار مفيد است . زيرا بصورت جمعي عمل مي نمايد و يک مجموعه را پس از مدتي از نظر فکري فلج مي نمايد . نخبه کش با اين روش به هر مسئله اي گفته مي شود که به افراد تلقين نمايد نيازي به حل مسئله نيست . جواب آن موجود است سپس جواب غلط جايگزين جواب درست شود در اين حالت نه تنها توفيق در نخبه کشي حاصل مي شود بلکه اساس فکري مجموعه را چنان بهم مي ريزد که هر فرد ديگري در اين مجموعه انگيزه اي براي کار نداشته باشد .
براي از بين بردن انگيزه ها روش ديگر نقد غيرمنصفانه يک ايده درست و بيان اشکالات غيرواقعي آن و تمجيد از يک ايده غلط و بيان خوبيهاي نداشته آن است . در اين صورت نخبه گان ارائه نظرات را بي اثر دانسته و دست از تفکر و ايده سازي بر مي دارند . در حالت ديگر از بين بردن انگيزه بي ارزش نمودن فکر است . برخوردهاي سرد و بي علاقه نسبت به ايده باز هم موجب نخبه کشي است بخصوص اگر اين رفتار طوري انجام شود که ديگران را نيز مخاطب اين رفتار قرار دهد . در نتيجه نه تنها نخبه گان به دليل روحيه حساس به خود اجازه تفکر نمي دهند بلکه افراد معمولي نيز انگيزه تفکر را از دست مي دهند .
آنچه مسلم است روشهاي نخبه کشي نه تنها در کشور ما بلکه در اکثر کشورهاي جهان حتي در کشورهاي پيشرفته ، خواسته يا ناخواسته بوجود مي آيد . دلايل بسياري براي بروز چنين رفتارهايي ذکر شده ، اما آنچه بيشتر مورد توجه است وجود اين رفتارها به شکل گسترده تري در جهان سوم است که انديشمندان و متفکران بايد راه حلهايي براي آن ارائه دهند . در اين بين کشورهايي که استعدادهاي جوان بيشتري دارند ، ضرر وسيعي مي نمايند و اولين بازخورد چنين ضرري تزريق نااميدي جمعي است که در اکثر مواقع صنعت کشورهاي در حال توسعه تحت تأثير شديد قرار مي گيرد . بحث در اين باره بسيار پيچيده و طولاني است که در حوصله اين مقاله نمي گنجد .
ارتباط صنعت نفت و زمينه هاي ايده سازي
صنعت نفت جزء صنايعي است که در کشور ما قدمتي حدود صد سال دارد و اکنون بسياري از متفکران صنعت نفت معتقدند نسبت به اين قدمت ما پيشرفت قابل توجهي نداشته ايم . اگر زمينه ها را بررسي نماييم ، دلايل بسياري مي يابيم اما آنچه اکنون براي ما مهم است تزريق خلاقيت و افکار نو جهت جهش صنعتي است. اگر چه تنها راه حل جهش در اين صنعت خلاقيت نيست اما بکارگيري افراد نخبه که داراي ساختار ذهني مناسب جهت ايده سازي باشند بي ترديد يکي از بهترين راه حلها است .
بررسي روش ها
روشهاي متعددي را براي خلاقيت و ايده سازي ذکر کرده اند اما اغلب آنها روشهاي کلي است و حالتي کليشه اي يافته است . اکنون از جنبه هاي ديگر به مسئله مي نگريم . يکي از مسائلي که در ايده سازي بايد مدنظر قرار گيرد در نظر گرفتن سود است . شايد دولتي بودن شرکت نفت يکي از موانع بروز اين ديدگاه باشد اما بهر حال اين مسئله را بايد براي کارکنان تمام بخشها بيان نمود که حداقل نمودن هزينه و بيشتر نمودن سود خود زمينه هاي ايده سازي را بوجود مي آيد .
بايد دانسته شود که تمام فعاليتهاي صنعتي در راستاي اهداف اقتصادي است . اين مسئله نبايد فقط يک شعار سازماني ارزيابي گردد بلکه فرهنگ سازماني بايد حول اين نقطه جهت داده شود . زمينه ديگر ايده سازي ساده نمودن مسائل است . ساده نمودن با ساده انگاري تفاوت زيادي دارد و براي اکثر افراد اين تفاوت روشن است اما در عمل مرزها گاهي به هم مي ريزد يعني براي پرهيز از ساده انگاري دست به ساده کردن مسئله نمي زنيم يا برعکس آنقدر مسئله را ساده فرض نموده که وارد حريم ساده انگاري مي شويم . در دو حالت آفت اين مشکل از بين رفتن ايده هاست و شايد در مرحله بالاتر از بين رفتن افکار جستجوگر است . ساده نمودن مسئله يعني پرهيز از يک چرخه نامتناهي از سؤالات است که باعث مي شود ذهن از حل و تفکر عاجز ماند . براي دور شدن از مسئله ساده انگاري آموزش روشهاي عمومي امکان سنجي که در مديريت و مهندسي صنايع وجود دارد ممکن است مؤثر واقع شود به خصوص اگر اين آموزش به نخبه گان جوان متخصص در زمينه هاي مهندسي نفت باشد اثر آن تشکيل ساختارهاي جديد ذهني براي افراد است . با اين ساختار ايده سازي آسانتر خواهد بود . مسئله ديگر ايده سازي کوچک سازي است . جمله کوچک زيباست «Small is beautiful» در صنعت نفت بسيار راه گشا است . علت آن وجود هزينه سنگين براي تجهيزات و ابزارآلات است . ورود تفکر نانو تکنولوژي [دقت شود که منظور خود تکنولوژي نيست اگر چه آن نيز مي تواند مؤثر باشد] مي تواند در اين رابطه مؤثر واقع شود . باز هم نقش آموزش در اين مسئله چشمگير است . افرادي که در طراحي فعاليت مي کنند بي ترديد بيشتر از اين مسئله سود مي برند . تفکر جمع گرايي (Integrated) روش ديگر ايده سازي است . فکر کردن راجع به نوعي از طراحي که جنبه های متعددي را در نظر مي گيرد هم در زمينه مخازن ، هم بهره برداري و هم فرآيند باعث کاهش هزينه ها مي شود . در اين راستا داشتن ديد کافي به همه جوانب مؤثر است . انتقال هر چه بيشتر اطلاعات نسل قديم و صاحب تجربه ، به نسل جديد با توجه به اينکه به اين نکته که تجربه ها به عنوان يک قانون مسلم فرض نشود ، کمک مهمي در اصلاح ديدگاهها دارد . همچنين انتقال افکار جديد از نسل نخبه جوان به نسل قديم براي اصلاح برخي تجربيات غلط نيز به همان نسبت در عملي نمودن ايده ها مؤثر است . در طرفين اين مسير مقاومت وجود دارد و اين مقاومت مختص يک سازمان خاص نيست بلکه يکي از دغدغه هاي هميشگي يک سازمان زنده و پوياست . ثابت شده است که فرهنگ سازي و آموزش در اين مرحله نيز کارساز است .
نتيجه گيري
بي ترديد خلاقيت انسان هميشه ستوده شده است و منجر به آفرينش شاهکارهاي انسان در تمام زمينه ها شده است . روند فکر نشان داد که چگونه خلاقيت به ايده سازي مرتبط است در طول مقاله راههاي نابودي افکار و بهره برداري از آن توضيح داده شده است . استفاده از اين روشها کمک مؤثري در از بين بردن روحيه نااميدي و تنبلي در نسل کنوني است . اگر به فکر بالندگي سازمان و رشد آن باشيم ناگزير از پرورش افراد مبتکر و خلاق و توليد ايده ها جديد که همان کمک به شروع جنبش نرم افزاريست ،مي باشيم .