حدود بیستوپنج میلیون از جمعیت کشور ما با عنایت به اینکه 30 درصد جمعیت در روستاها و 70 درصد در شهرها زندگی میکنند زیر خط فقر هستند. اینها افرادی هستند که نیازهای اساسی و حیاتی زندگیشان به نحوی که در شأن آنهاست تامین نمیشود و در کشوری مانند کشور ما این امر برازنده نیست. ما کشور فقیری نیستیم که در آن عدهای به نان شب خود محتاج باشند و سه نوبتی برای تامین زندگی خود کار کنند.
آفتابنیوز : محمد زاهدیاصل مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه در روزنامه شرق نوشت: روز گذشته انوشیروان محسنیبندپی، رئیس جدید سازمان بهزیستی کشور با استناد به آمارهای سال 91 اعلام کرد:30 درصد شهرنشینان و 40 درصد روستاییان زیر خط فقرند. درحالی که در این هفته مناسبتهایی مانند روز مددکاری اجتماعی، روز معلم، پدر و کارگر را پشت سر گذاشتیم امیدواریم در دولت تدبیر و امید به مدد تلاش سازمانهایی که درصدد محو آسیبهای اجتماعی هستند دیگر شاهد آمارهای اینچنین در کشورمان نباشیم. برای ما رنجآور است که دوباره سخن از فقر مطلق و نسبی به میان آوریم. درحالی که مشخص نیست منظور رئیس سازمان بهزیستی از خط فقر چه نوع فقری است؟ آیا فقر مطلق مورد نظر ایشان است یا فقر نسبی؟
با وجود اینکه حد فقر مطلق و فقر نسبی معنادار است و این دو با هم تفاوتهای زیادی دارد. هر کدام از این دو نوع فقر که مدنظر ایشان باشد برای جامعه ما پسندیده و برازنده نیست. دولت نهم با شعار مهرورزی و عدالتگستری آمد اما کار به جزایی رسید که در انتهای دولت دهم با وضعیتی ناخوشایند مواجه شدیم که مورد تائید دلسوزان جامعه نیست. طرحی را در سوابق کاری خود تحت عنوان طرح تفصیلی بخش بهزیستی و نه سازمان بهزیستی مطالعه میکردم که این طرح تفصیلی طرحی بیستساله بود که از سال 1360 شروع میشد و در سال 1380 خاتمه مییافت. یعنی در سقف زمانی بیست ساله افراد نیازمند یا زیر خط فقر را به تدریج در ده سال اول این طرح تفصیلی زیر پوشش قرار میداد.
این طرح به نوعی طراحی شده بود که باید در طی این مدت همه گروههایی که نیازمند حمایت و برخورداری از حمایتهای اجتماعی بودند در نیمی از این زمان یعنی تا سال 1370 شناسایی میشدند و تحت پوشش قرار میگرفتند و بعد از سال 70این طرح تکمیل میشد تا تمامی این افراد با حمایتهای درست و هدفمند و نه با پرداختهای نقدی و کمکهایی که باعث وابستگی بیشتر این افراد شود، حمایت شوند. قرار بود تا سال 1380 هیچ فردی در جامعه نباشد که زیر پوشش حمایتهای اجتماعی نباشد و همه این افراد وارد چرخه زندگی عادی شده و از حمایتها بهرهمند میشدند. با این وجود این اتفاق در فاصله دولتهای نهم و دهم نیفتاد. بعضا سازمانهای ذیربط هر کدام راه خود را رفتند و سلیقهای عمل کردند و هرکس به دنبال منافع شخصی خودش رفت. سیستمی حاکم بر سازمانها و نهادهای دولتی برای نظارت تخصصی نیست که با یک مشی مشخص شرایطی را ایجاد کند که رفت و آمد افراد تاثیری بر کارایی سیستم نداشته و متاثر از آن نباشد. هرکسی با خود سلیقههایی را میآورد که چهار، پنج سال اعمال میشود و بعد فرد دیگری جای او را میگیرد و اینها را از اول تکرار میکند و درنهایت نتیجه این میشود که امروز مسئول سازمان بهزیستی درمورد وضعیت فقر و رفاه اقتصادی پایین در کشور میگوید.
این تعداد نشان میدهد حدود بیستوپنج میلیون از جمعیت کشور ما با عنایت به اینکه 30 درصد جمعیت در روستاها و 70 درصد در شهرها زندگی میکنند زیر خط فقر هستند. اینها افرادی هستند که نیازهای اساسی و حیاتی زندگیشان به نحوی که در شأن آنهاست تامین نمیشود و در کشوری مانند کشور ما این امر برازنده نیست. ما کشور فقیری نیستیم که در آن عدهای به نان شب خود محتاج باشند و سه نوبتی برای تامین زندگی خود کار کنند. در ستاد مبارزه با موادمخدر یکی از مسئولان ابراز میکرد خوشبختانه مهر محرمانه در خیلی از مواردی که سابق بر این وجود داشت دیگر دیده نمیشود و دیگر نباید بر مشکلات و ناراستیها سرپوش بگذاریم. بنابراین در شرایطی که مسئولان فضایی را ایجاد کردهاند که حقایق را بازگو میکنند باید بسیج اجتماعی برای حل مشکلات شکل بگیرد وهمه با هم برای رفع این مشکلات کمک کنند.