کد خبر: ۳۰۴۷۶۹
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۰

داستان تلخ زنان قربانی تجاوزهای داعش

عراق این روزها گرم‌ترین زمان در طول سال را تجربه می‌کند. برای زنان ایزدی که از دست داعش فرار کرده‌اند، این اولین تابستانی است که در چادرها و کانتینرهای متعلق به آواره‌ها زندگی می‌کنند.
آفتاب‌‌نیوز : عراق این روزها گرم‌ترین زمان در طول سال را تجربه می‌کند. برای زنان ایزدی که از دست داعش فرار کرده‌اند، این اولین تابستانی است که در چادرها و کانتینرهای متعلق به آواره‌ها زندگی می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری آنا به نقل از روزنامه نیویورک‌تایمز، در داخل یکی از همین کانتینرها در اردوگاهی در اربیل، یک خانواده ایزدی هشت‌نفره زندگی می‌کنند. حیدر تنها مرد این خانواده است که زنده مانده است. او خوش‌شانس بود که آگوست گذشته و در زمان حمله داعش، در شهر محل سکونتشان نبود. او به همراه خواهرزن‌ها و دو خواهرش زندگی می‌کند که این دو نفر به‌تازگی از اسارت داعش درآمده‌اند.

سکوت عجیبی در میان اعضای این خانواده حکم‌فرماست. حیدر هیچ‌گاه در مورد اتفاقات طول دوران اسارت، از خواهرانش سؤالی نپرسیده است. وقتی او توانست با پرداخت پول آزادی آنها را فراهم کند، فقط آن‌ها را در آغوش کشید و حرفی نزد. خواهر بزرگ‌تر که با نام مستعار لیلا شناخته می‌شود (حیدر نیز اسم واقعی برادرشان نیست)، هنوز از خشونت‌های داعش به‌شدت عصبانی است.

وقتی از او خواسته می‌شود در مورد اتفاقات دوران اسارت و به عبارت بهتر بردگی‌اش مصاحبه کند، می‌گوید: من همه‌چیز را می‌گویم تا همه بدانند زنان ما شاهد چه جنایت‌هایی بودند. او قبل از اینکه به محل مصاحبه برود، حتماً اصرار دارد که اجازه برادرش را بگیرد. حیدر موافقت می‌کند و فقط می‌گوید: لطفاً صورت او را بپوشانید. هنوز اعضای دیگری از خانواده ما در اسارت داعش هستند و می‌ترسیم جانشان به خطر بیفتد.

داخل این اردوگاه یک دکتر عراقی حضور دارد که به همراه تمام اعضای خانواده‌اش به صور داوطلبانه به این آواره‌ها کمک می‌کنند. وقتی از او پرسیده می‌شود که آیا حیدر از داستان تلخ خواهرانش اطلاعی دارد، پاسخ می‌دهد: او هیچ‌چیز نمی‌داند و تاکنون هم سوالی نپرسیده است. این موضوع بسیار دردناک است بنابراین سکوتی عجیب در این خانواده جریان دارد.

این سؤال پیش می‌آید که چرا طی این مدت همیشه زنان بازگوکننده اقدامات وحشیانه داعش بوده‌اند و حرفی از مردان زده نمی‌شود. دکتر در جواب می‌گوید: «آنچه از گفته‌های نجات‌یافتگان متوجه شدیم این است که داعش پس از حمله زنان و مردان را از هم جدا کرده است. پس از مدت کوتاهی مردان را به گلوله می‌بندند. اگر هرکدام از مردان را به دلیلی نکشند، دائماً به آن‌ها قرص‌های خواب‌آور می‌دهند و آنان در تمام ساعات تقریباً بی‌هوش هستند. به همین دلیل همواره زنان بازگوکننده این روایت‌های تکان‌دهنده هستند». دکتر ادامه می‌دهد که قرص‌های خواب‌آور یکی از روش‌های داعش است تا اسیران خود را تحت کنترل کامل خود داشته باشند. بنا به گفته او، در بسیاری از مواردی هم که زنان مورد تجاوز قرار می‌گرفتند، قرص‌های خواب‌آور خورده و در حال نیمه بی‌هوش بوده‌اند.

لیلا نه‌تنها گفته‌های دکتر را تأیید می‌کند، بلکه جزئیات بیشتر ماجرا را این‌گونه بازگو می‌کند: «پس از کشتن مردها، ما را سوار اتوبوسی کرده و به محلی بردند که صدها زن دیگر نیز حضور داشتند. سپس از ما خواستند روسری‌ها و پیراهن‌های خود را درآوریم. آن محل به بازاری برای اعضای داعش تبدیل شده بود. البته آنها زنان سالخورده و زنان بچه‌دار را به محل دیگری فرستادند که ما از سرنوشت آن‌ها اطلاع نداریم. مادر و دیگر خواهرانم جز همین افراد بودند». لیلا که سعی می‌کند گریه نکند، این‌گونه ادامه می‌دهد: «پس از چند دقیقه یک مرد چاق من را انتخاب کرد. من آن‌قدر از هیکل و جثه آن مرد ترسیده بودم که از یکی از اعضای لاغرتر داعش التماس کردم مرا انتخاب کند». اما آن مرد لاغرتر چنان رفتارهای وحشیانه‌ای با لیلا داشت که او فکر می‌کند شاید آن فرد چاق بهتر بود. لیلا پس از آن روز عملاً به برده این عضو داعش تبدیل شد. او با بغض روزی را تعریف می‌کند که به‌عنوان هدیه به دو نفر از دوستان این فرد لاغر داده شد.

در دوران اسارت، لیلا به همراه چند زن دیگر در یک خانه نگه داشته می‌شدند. غذای آن‌ها در طول روز تنها کمی برنج و سس بود. آب مناسبی هم برای رفع تشنگی‌شان نداشتند. وقتی از لیلا پرسیده می‌شود، اعضای داعش چه ظاهری داشتند و اهل کجا بودند، با قاطعیت می‌گوید: «همگی‌شان عراقی بودند. بدترین آن‌ها از شهر تلعفر (در نزدیکی موصل) بودند. همه ریش و موهای بلندی داشتند. اما تعفن‌برانگیزتر از همه، بوی بدن آن‌ها بود. آن‌ها به‌هیچ‌وجه حمام نمی‌رفتند. آن‌ها بیشتر شبیه دیو هستند تا انسان.»

نها زنان ایزدی هستند که به بردگی گرفته می‌شوند. زنان شیعه زنده‌زنده سوزانده می‌شوند. یکی از زنان شیعه را مقابل چشمان ما زنده سوزاندند. زنان مسیحی نیز پس از پرداخت مبلغی از سوی خانواده‌شان، آزاد می‌شوند. زنان سنی نیز تا زمانی که از دستور داعش پیروی کنند، خطری تهدیدشان نمی‌کند.

دیگر زنان حاضر در این مصاحبه نیز به مردانی تونسی و آسیایی اشاره می‌کنند، اما همگی‌شان بر خشونت بیش از اندازه اعضای عراقی داعش تاکید دارند. وقتی پرسیده می‌شود آیا به همه زنان اسیر شده تجاوز می‌شود، لیلا به‌سرعت می‌گوید: «این تنها زنان ایزدی هستند که به بردگی گرفته می‌شوند. زنان شیعه زنده‌زنده سوزانده می‌شوند. یکی از زنان شیعه را مقابل چشمان ما زنده سوزاندند. زنان مسیحی نیز پس از پرداخت مبلغی از سوی خانواده‌شان، آزاد می‌شوند. زنان سنی نیز تا زمانی که از دستور داعش پیروی کنند، خطری تهدیدشان نمی‌کند. برخی از زنان سنی نیز همسران این افراد هستند. در این میان تعدادی از آن‌ها همچون ما بدبخت هستند، اما تعدادی هم بودند که اعضای داعش را تشویق به اقدامات وحشیانه علیه ما می‌کردند.»

لیلا چندین بار سعی کرد از دست داعشی ها فرار کند که تمام آن‌ها ناموفق بود. طی 21 ماهی که در اسارت داعش بود، 13 نفر او را با قیمت‌هایی بین 10 تا 200 دلار خریداری کردند. بازگشت به خانواده تنها باعث توقف این چرخه وحشتناک و خشونت‌آمیز شد.

نسرین 18 ساله یکی دیگر از دوستان لیلا است که حدود دو ماه پیش آزاد شد. او چندان در مورد جنایت‌ها و تجاوزهای داعش سخن نمی‌گوید، اما به‌وضوح می‌توان عصبانیت و خشم را در سکوتش مشاهده کرد. او می‌گوید: «من حالا یک انسان مرده هستم. تنها امیدم به زندگی این است که مادرم از دست داعش رهایی پیدا کند و زندگی‌مان دوباره جریان پیدا کند». نسرین به یکی از اعضای داعش فروخته شد که همسر بارداری داشت. یکی از روزها که همسر این مرد خواب بود، نسرین گوشی موبایل را از زیر بالشت او برداشت، به بالای بام رفت و با برادرش تماس گرفت. از طریق همین تماس برادرش توانست جای او را پیدا و با پرداخت 10 هزار دلار او را آزاد کند. او همچون بسیاری از افراد دیگر می‌دانست این هزینه ضامن بقای داعش است، اما راه دیگری برای نجات خواهرش وجود نداشت.

در این اردوگاه آوارگان، روایت‌هایی از زبان این زنان شنیده می‌شود که در کنار دردناک بودن، گاهی غیرقابل‌باور است. برخی از این زنان به دختران 10 یا 11 ساله‌ای اشاره می‌کنند که قربانی تجاوز اعضای داعش شدند. وقتی از لیلا در مورد حال و اوضاع این روزهایش سؤال می‌شود، می‌گوید: «من دیگر نه گذشته‌ای ندارم و نه آینده‌ای. من اسیر خشم و غمی شده‌ام که داعش بر من، خانواده و جامعه‌ام وارد کرد. فقط دوست دارم مادر و خواهرانم را بار دیگر ببینم. تا روزی که خشونت‌های داعش ادامه داشته باشد، علیه آن‌ها افشاگری می‌کنم.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین