آفتابنیوز : با توجه به اهمیتی که اقتصاد در روابط و تحولات جهانی پیدا کرده، بسیاری از دولت ها از این حربه برای نفوذ در جوامع و یا تقویت ارکان و پایه های خود بهره می گیرند. به طور مثال اقتصاد می تواند به صورتی غیر محسوس کشوری را تحت سلطه کشور دیگری قرار داده و آن کشور را به عامل کشور مزبور تبدیل کند. هم چنین روابط تجاری و اقتصادی قادر است ضریب ایمنی را در کشوری بالا برده و مانع دخالت دیگران در امور داخلی آن شوند.
پس از پایان دوران قایق های توپدار که زمان استعمار کهن بود، عصر استعمار نوین با بکارگیری حربه های اقتصادی از راه رسید و کشورهای صنعتی و ثروتمند توانستند از طریق صادرات کالاهای مورد نیاز دیگر جوامع، روابط پیشین را احیا کنند.
هم چنین برخی حکومت ها سعی می کنند از قراردادهای تجاری و اقتصادی در راستای بقای خود بهره بگیرند که در این رابطه می توان به حکومت علی اف در جمهوری آذربایجان اشاره کرد که به دلیل موقعیت استراتژیک و روابط اقتصادی که با جهان غرب دارد توانسته به بقای خود ادامه دهد در حالی که گرجستان در همسایگی آن که فاقد چنین ارتباطی بود در سایه قیام مردم شاهد تغییر حکومت بود.
اگر چه روابط تجاری و اقتصادی برای نفوذ در کشورها مهم هستند اما مبادلات تجاری قادرند ملت ها را به هم نزدیک تر کرده و از دامنه مخالفت ها نیز بکاهند.
ایران کشور ثروتمندی است که در یک منطقه استراتژیک قرار گرفته و قادر است در کنار روابط دیپلماتیک از طریق مبادله کالا نیز رابطه مطلوبی با همسایه هایش برقرار کند که این مبادلات می توانند به توسعه دوستی ها بیانجامد.
منطقه ای که ایران در آن قرار گرفته از دهه پایانی قرن بیستم تا کنون شاهد تغییر و تحولات اساسی بوده است که در این ارتباط می توان به فروپاشی شوروی و شکل گیری 15 جمهوری در این منطقه، روی کار آمدن یک حکومت مردمی در افغانستان و سقوط رژیم بعث و صدام حسین اشاره کرد. ولی سوال این است که آیا ایران توانسته راهی به بازارهای این کشورها یافته و از طریق مبادلات تجاری و بازرگانی، رابطه مطلوبی با آنها برقرار سازد؟
وضعیت اقتصادی جمهوری های قفقاز و آسیای میانه به همراه افغانستان و عراق به گونه ای بود که ایران قادر بود بازارهای آنها را در حد معقول در اختیار گرفته و از طریق صدور کالا به موفقیت هایی دست یابد. ولی از آنجا که سیاستی برای صدور کالا و در حقیقت بهره گیری از حربه اقتصادی وجود ندارد در آسیای میانه و قفقاز قافیه را به ترکیه و اسرائیل باخته و به نفع آنها کنار رفتیم. تا حدی که ترکیه و اسراییل این منطقه را از نظر فرهنگی، اجتماعی و مذهبی به ایران نزدیک تر بوده و تهران می توانست آسان تر به داخل آنها نفوذ کند.
این وضعیت به صورت دیگری در افغانستان تکرار شده و با وجود تمایل افغان ها به توسعه رابطه تجاری و اقتصادی با ایران، بی برنامگی کار دستمان داده و ما را در مقابل پاکستان، هندوستان و چین عملا خلع سلاح کرد تا حدی که قرار است راه ترانزیتی افغانستان به دریای آزاد از طریق پاکستان احداث شود و مسیر چابهار فراموش گردد.
آنچه در افغانستان و جمهوری های شوروی پیشین روی داد از نظر سیاسی و اقتصادی به ضرر ایران بود و این کشور را از منافع بسیاری محروم کرد.
با توجه به آنچه عنوان شد این سوال مطرح است که آیا ایران برنامه ای در ارتباط با رابطه تجاری و اقتصادی با عراق دارد و یا این که اجازه خواهد داد این کشور هم ترکیه و اسرائیل با نفوذ خود راه را به روی ایرانیان سد کنند؟
عراق دارای تفاوت های اساسی با افغانستان و آسیای میانه است زیرا این کشور علاوه بر روابط گسترده سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی با ایران، دارای مرزهای مشترک است که می تواند مبادلات کالا را تسهیل نماید ولی به نظر می رسد در عراق هم قافیه را به رقبا ببازیم زیرا با توجه به آنچه از وضعیت سیاسی و امنیتی این کشور در رسانه های دولتی ارائه می شود، هیچ رغبتی در میان تجار و بازرگانی برای حضور در بازارهای عراق وجود ندارد.
اگر قرار باشد اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق را با توجه به تبلیغات رسانه های دولتی ترسیم کنیم جامعه ای لجام گسیخته خواهد بود که هیچ کس در آن دارای امنیت نیست.
در صورتی که اگر هدف ما دستیابی به بازارهای عراق است بهتر است در تبلیغات خود تجدید نظر کرده و اجازه بدهیم تجار و بازرگانان با رغبت راهی عراق شوند.
ضدیت با امریکا نباید مستمسکی باشد، برای ناامن جلوه دادن عراق. البته بیان واقعیت ها ضروری است ولی آیا می باید منافع خودمان را فدای برخی عملکردها کرده و اجازه بدهیم بازارهای عراق نیز در اختیار کسانی قرار بگیرد که می توانند از این بازارها علیه ایران استفاده کنند؟!