آفتابنیوز : رسول منتجب نیا در یادداشتی در اعتماد نوشت:
دولت يازدهم در آستانه توافقي قرار گرفته است كه مدتهاست گروههاي مخالفي را در كنار خود ديده است. گروههايي كه بدون در نظر گرفتن اقتضائات زماني دست به تحليلهايي از نحوه مذاكره تيم هستهاي ايران ميزنند كه تا حدود زيادي نمايانگر اهداف اصلي مذاكرهكنندگان نيست. با توجه به سخنان صريح حسن روحاني در شب ميلاد با سعادت امام حسن مجتبي و بيان فرازي از زندگي امام دوم شيعيان، ذكر نكاتي چند لازم و ضروري به نظر ميرسد. براي ارزيابي عملكرد كساني كه در حال انجام وظيفه بوده و هدف آنها نه رسيدن به قدرت بلكه انجام مسووليت است، بايد شرايط زمان را ديد و امكانات و مقتضيات را سنجيد. اينگونه نيست كه هميشه جنگ به صلاح و صلح به مصلحت باشد. گاهي شرايط اقتضا ميكند كه يك حكومت در حال جنگ باشد و گاهي اقتضا دارد كه پذيراي صلح باشد. در تاريخ انبياي الهي و ائمه اطهار (ع) از اين موارد بسيار ديده شده است. گاهي موضوعاتي در جامعه وجود دارد كه تاكتيكهاي مختلفي را نيازمند است. هدف يك فرد خداجو كه مصلحت جامعه را دنبال ميكند، اين نيست كه بين مردم طرفدار داشته باشد و افكار عمومي را جلب كند، بلكه هدف؛ رسيدن به مقصد الهي است. در تقسيمبنديهايي كه صورت ميگيرد گفته ميشود در مسير زندگي انسان يك هدف كلي وجود دارد كه به آن دكترين گفته شده كه نبايد به دست فراموشي سپرده شود. يك تقسيم ديگر نيز مسائل جزيي بوده و آن شاهراههايي است كه انسان را به هدف ميرساند و تقسيمبندي ديگر شيوه و روشي است براي حركت در مسير. در اين تقسيم بندي آنچه تغييرناپذير است هدف الهي است. اما استراتژي متفاوت و تاكتيكها به سرعت قابل تغيير است. صلح و جنگ دكترين نيست كه قابل تغيير نباشد، تاكتيك و استراتژي است كه قابل تغيير و تبديل است. حضرت محمد(ص) ضمن اينكه با كفار ميجنگيدند در مواردي اقدام به صلح و معاهده ميكردند كه آن هم با دستور پروردگار بود. اما در زمان امام حسن (ع) جنگ كردن به معناي نابود شدن اسلام بود. فرماندهان يكي پس از ديگري به دشمن پيوستند لذا هيچ چارهاي غير از صلح نبود. اما سيدالشهدا (ع) مامور به جنگ است، نميتواند اقدام به صلح كند چون طرف او قابليت پذيرش مدارا را ندارد، هرچند در نهايت به شهادت بينجامد. در زمان امام حسين(ع) جنگ كردن به آزادگي و حريت رسيدن است. در زمان حضرت امام (ره)، هشت سال اقتضاي جنگ در كشور حاكم بود ولي كار به جايي رسيد كه ادامه جنگ به معناي از دست دادن ارزشها بود. پس ما نميتوانيم يك نسخه واحدي را براي تمامي رهبران جوامع و حكومتهاي ديني بنويسيم. اينكه مصالح ملي از طريق جنگ يا مداراست بسته به نظر كارشناسان امر دارد. امروز نمونهاي از اين شرايط را ملاحظه ميكنيم. شرايطي كه ادامه آن و به تبع آن برخوردهاي تند و خشن، هزينههاي زيادي را براي ملت به همراه خواهد داشت؛ برخوردهاي خشن افرادي كه به دنبال لجاجتي كه دارند بر اين باورند چون با امريكا در جنگ بودهايم همان راه بايد ادامه داده شود.
همانطور كه جنگ هزينه جاني و مالي و حيثيتي دارد پذيرش صلح هم هزينه دارد، چه بسا هزينه آبرو باشد. امام حسن(ع) وقتي صلح را پذيرفتند عدهاي افراد سطحي فكر در برابر ايشان ايستادند كه شما ما را ذليل كردهايد و فرياد يا مذل المومنين سر دادند. در داستان حكميت نيز همين جملات را ميگفتند. وقتي امام خميني قطعنامه را پذيرفت گفت آبرويي كه دارم براي حفظ اسلام در اين راه نثار كردم اما افراد جاهلي ميگفتند كه امامي كه خواهان ادامه جنگ بود الان چطور اين قطعنامه را پذيرفت؟ الان هم اينگونه است. اگر كشور ما اكنون حاضر شده در برابر دولتهاي قدرتمند جهاني مذاكره كند به معناي استحاله نيست. دولت يازدهم آبروي خود را در اين راه گذاشته است. دومين شخص كشور براي رسيدن به اين هدف تلاش ميكند. پس روا نيست كه برخي دوستان نادان و دشمنان آگاه خود را دلسوزتر از همه نسبت به كشور بدانند.