آفتابنیوز : با این حال، برخلاف انتظار، بیشترین دشمنی با تز ایشان ـ که در راستای وحدت جهان اسلام بود ـ از سوی قدرتهای مسلط جهان اسلام صورت گرفت. پذیرش قطعنامه 598 تنها به منزله پایان جنگ ایران و عراق نبود، بلکه در عین حال آغاز دوره ای بود که در آن تحقق بلوک جهان اسلام به خاطر واقعیات تلخ موجود، استراتژی تازه ای را برمی گزید. به موجب این استراتژی، ایران حاشیگی و منعزل شدن (تعبیر حضرت امام (ره)) را کنار می گذاشت و با قبول قاعده بازی در جهان واقعی، در جهت آرمانهای خود ـ با دقت و طمانینه ـ گام برمی داشت.
این ریل تازه، الزاماتی از جهت اقتصادی و سیاسی داشت. حضرت امام(ره) با تشکیل کمیته اقتصادی ویژه ای، فضای بسته اقتصادی که ناشی از تفکر کابینه میرحسین موسوی بود، شکستند، اما در مورد تحولات سیاسی، باید قبول کرد که ارتحال ایشان، مجال گامهای بعدی را گرفت.
مروری بر مکتوبات و سخنرانیهای حضرت امام در فاصله پایان جنگ تا ارتحال ایشان، نشان می دهد که ایشان بسیار نگران تفکرات ارتجاعی از ناحیه برخی افراد در حوزه ها بوده اند. دقت در واژگان و تعابیر امام خمینی، گویای آن است که متشرعین ظاهریه در حوزه، دغدغه امام را دامن می زده اند و به نظر اینجانب، یکی از دلایل اینکه امام خمینی(ره) مجال این را نیافتند تا فضای سیاسی را هم مانند فضای اقتصادی باز کنند، همانا وجود تنگ نظری زاید الوصف کسانی بود که از یک حکومت دینی جز اجراء فقه جواهری، چیز دیگری را انتظار نداشتند. (البته دامنه دگماتیسم مورد انتقاد امام(ره)، گسترده بود و چه بسا در لایه های زیرین آن، می شد افرادی را یافت که قائل به احیاء احکام برده داری نیز بودند).
مهندس بازرگان در مصاحبه ای انتشار نیافته با حامد الگار در دوران خانه نشینی پس از انقلاب اش می گوید: «امام خمینی، دارای درک عمیقی از مسائل جامعه بوده و همزبانی و تعامل شگفت انگیزی با جوانان جامعه دارد». سخن بازرگان، بی تردید، سخن درست و محققانه ای است. امام خمینی(ره) وقتی بدانجا رسید که ادامه جنگ برای جامعه، دیگر مقدور نیست، بی آنکه اجازه دهد کسی جز او مسئولیتها را بعهده بگیرد، جام شوکران را سر کشید. امام خمینی(ره) حتی اجازه نداد که هاشمی رفسنجانی مسئولیت پایان جنگ را عهده دار شود و این عمل بار دیگر نشان داد که اخلاق سیاسی، تا چه اندازه برای ایشان، اهمیت داشت (قابل توجه برخی سیاسیون و روزنامه نگاران انقلابی روزگار ما که آنقدر سیاست اسلامی برایشان مهم است که برای این هدف، هر وسیله ای را توجیه می کنند؛ از دروغ و تهمت گرفته تا تهدید و ارعاب!)
آن زمان برخی روشنفکران دینی، تئوری ولایت فقیه امام خمینی(ره) را نفی اصول ثابت اخلاقی در جهت حفظ نظام تفسیر کردند و برخی متشرعین ظاهریه نیز این تئوری را نفی اصالت فقه جواهری دانستند. امام خمینی – اما – نشان داد که اگرچه در توجه به فقه اکبر (درونمایه دیانت) نسبت به فقه اصغر (احکام رسائل عملیه) اولویت قائل است، با این حال ابدا راضی به نفی حاکمیت اخلاق در سیاست (تحت شعار حفظ نظام) نیست.
به هر حال ارتحال امام، غم جانکاهی برای پیروانش بود. اصلاح قانون اساسی و بهره مندی از تجارب دهساله نظام اسلامی و انتقال این تجارب به سند قانون اساسی، گام مهمی بود که در ماه های پایانی عمر حضرت امام(ره) آغاز شد و چند صباحی پس از ارتحال ایشان، به انجام رسید.
جناح راست سنتی (که در زمان حضرت امام(ره) در نقش منتقد دولت فعالیت می کرد) از همان ماه های اولیه پیروزی انقلاب، حضوری جدی و فعالانه داشت و توانسته بود در داخل حزب جمهوری اسلامی، جایگاه مناسبی برای خود دست و پا کند. سوابق تاریخی نشان می دهد که افکار اولیه راست سنتی عمیقا با گرایشهای سرمایه دارانه، همراه بوده است. از آنجا که دولت میرحسین موسوی از آبشخور چپ افراطی، سیراب شده بود، به طور خیلی طبیعی با مهره های جناح راست «کنتاکت» پیدا کرد. یکی از راستگراترین این چهره ها، احمد توکلی – وزیر کار وقت – بود. توکلی در اولین اقدامات خود، دستورات کتبی پر سر و صدایی در مورد بهاییان صادر کرد که هنوز فتوکپی آن در محافل حقوق بشری دنیا، دست به دست می گردد. توکلی (که بعدها پس از اخذ مدرک دکترای اقتصاد، افکارش 180 درجه تغییر کرد) با میرحسین موسوی بر سر قانون کار، نزاع داشت. میرحسین موسوی می گفت که دولت باید حامی کارگر از جنبه حداقل درآمد و بیمه باشد، در حالی که توکلی به استناد «مکاسب»، تعیین حقوق کارگر را تابع عرضه و تقاضا می دانست و الزام به بیمه کردن کارگران را فاقد وجه شرعی می خواند.
فشار جناح راست فوق العاده زیاد بود، با این حال، میرحسین موسوی موفق شد با حمایت هاشمی رفسنجانی، کابینه را به نفع تفکر خود یک دست سازد و مخالفانش را بیرون بریزد. متقابلاً جناح راست، سعی می کرد از فرصتهای سیاسی بهره های لازم را ببرد، اگرچه برخی مواقع، فرصت یاییها دردسرساز می شد و چه بسا کار به دست جناح می داد و یک نمونه اش قضیه «مک فارلین» بود؛ به این معنی که دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت آمریکا با یک هواپیما و یک جعبه کیک به فرودگاه مهرآباد تهران آمده و برگشته بود و همین فرصتی را برای جناح راست فراهم آورد که خواستار تحقیق و تفحص شود! اما امام با برخورد محکم،جلوی این قضیه را گرفت.
با این همه، جناح راست، حتی پس از «پایین کشیده شدن فتیله حزب جمهوری اسلامی» نه تنها منفعل نشد، بلکه بر دامنه تلاشهایش افزود و بعداً حضور سیاسی فعال تری در صحنه سیاست پیدا کرد.
ادامه دارد
دولت چپاول ؛ دولت تحميق و دولت عدالت .
براي رفع مشكل ايشان لا اقل چند اصطلاح من درآوردي ايشان را شما درست كنيد .
1- دولت مهدويه غلط است
2- متشرعين ظاهريه غلط است
3- درو نمايه ديانت كه احتمالا دورنماي ديانت بوده دو غلط دارد
اگر ايشان علاقه زيادي براي به كار بردن كلمات مونث دارد شما مي توانيد به ايشان بگوييد از اين كلمات استفاده كند تا كمي نياز ايشان ارضا شود و مشكلي هم براي خلق الله درست نشود
1- كامرانيه
2- زعفرانيه
3- الهيه
4- عريضه
5- نظريه
6- كوبيده
7- پيچيده
البته كلمات زياد است ولي مشكلات وقتيه اجازه نوشتن بيشتريه را نمي دهد .
متشكرم
سايت آفتاب اين خوانندگان بي سواد و بي منطق را از كجا پيدا ميكنيد؟
متشكريه
پرده دار كه به شمشير ميزند همه را
كس مقيم حريم اين حرم نخواهد ماند
ظاهرا با مشاهده اظهار نظرهاي لمپنيستي كه مخالفان نظرياتتان ابراز داشته اند مي توان به عمق حساسيت مطلب شما پي برد و اينكه نقطه اصلي و كانون مشكلات را هدف گرفته ايد!!! موفق و پايدار باشيد!