آفتابنیوز : در عرصه اقتصاد، رويكرد اصلي و محوري دولت مبارزه با فساد، ويژه خواري و باندبازي است. روز اول كه دولت، تازه كار خود را آغاز كرده بود بسياري دلمشغول اين مسئله بودند كه چه سياست اقتصادي (توسعه اي) در پيش گرفته خواهد شد.
نقش تصدي گرانه دولت در اقتصاد افزايش خواهد يافت يا اينكه تقويت و توسعه مجال عرض اندام براي بخش خصوصي وجهه اصلي همت دولت خواهد بود؟
پيشگويي ها در اين باره عموماً درست از آب درنيامد. تركيب اصلي تيم اقتصادي كابينه توسط كساني شكل گرفت كه برخي معتقدند نگاهي واقعي (و به اعتقاد بعضي ديگر تحليلي- مكانيكي) به اقتصاد دارند و گمان مي رود به سياست هاي مبتني بر آزادسازي بيشتر روي خوش نشان دهند، اما از ديگر سو برنامه هاي كوتاه مدت و ميان مدت اقتصادي كه توسط دولت اعلام شده، هيچ نشانه اي از رويكرد متعصبانه به هيچ يك از دو طيف «بازار محور» يا «دولت محور» در اقتصاد ندارد.
واقعي كردن قيمت بنزين را كه از درخواست هاي عاجل دولت است مدافعان آزادسازي بيشتر مي پسندند و طرح بلندمدت واگذاري سهام عدالت به مردم عادي را طيف مقابل آنها، آنچه به لحاظ اقتصادي رخ داده در واقع اين است كه دولت ظاهراً دريافته افتادن در ورطه مجادلات عموماً مزمن و جدلي الطرفين (جدلي الطرفين به آن معنا كه كانت مي گفت؛ يعني آنچه كه مي توان تا ابد درباره آن بحث كرد اما انتظار حل و فصل نهايي آن بي جاست). درباره اينكه درمانگر نهايي دردهاي اقتصاد ايران بالاخره «بازار» است يا «دولت»، سودي ندارد و آنچه در عمل به آن حاجت مي افتد همواره ملغمه اي است از اين دو كه فقط بايد آن را بنا به اقتضاي موارد خاص «تنظيم» كرد. به اين ترتيب دولت اصولگرا از افتادن در چاه ويل حل مسئله اي كه لااقل 200 سال است بسياري از بهترين مغزهاي اقتصادي گرفتار آنند، رهيده و راه ميانه اي مطلوب خود و جامعه اش يافته است. بعلاوه علائمي قوي در دست است كه نشان مي دهد دولت براي مسئله مبارزه با فساد، اولويتي بالاتر از هر موضوع مجادله برانگيز ديگر در عرصه اقتصاد قائل است.
دولت اصولگرا درد اصلي را در اين مي داند كه حق عوام را عده اي از خواص بخورند و منابعي كه بايد در راه خدمت به عموم مصرف شود عملاً در انحصار مشتي چپاولگر بماند، اقتصاد ايران شكوفا خواهد شد به شرطي كه منابعي كه متعلق به مردم است به آنها بازگردد و نظام تو در تو و پيچيده انحصار درهم بشكند. تئوري بافي و حرف هاي فاضلانه سرهم كردن هم نمي خواهد. ساده و سرراست مسئله اين است: جلوي دزدي را بايد گرفت و اين براي ما خيلي مهم تر و حياتي تر است تا روشن شدن جواب اين سؤال كه شاگردان كينز راست مي گفتند يا اخلاف ميلتون فريدمن.
آن طرف تر، در عالم سياست (داخلي و خارجي) اميدها اگر بيشتر نباشد، قطعاً كمتر نيست. اگر چه از لحظه اول شروع به كار دولت احمدي نژاد، اراده اي فوق العاده آشكار در داخل و خارج فعال شد، تا به لطائف الحيل به مردم ثابت كند انتخابشان اشتباه بوده (يا به تعبير دقيق تر غربي ها خيلي از اين كار خوششان نيامده است) اما، همين تجربه اندك 3 ماهه نشان مي دهد دولت در جلب اعتماد پايدار مردم، برداشتن گام هاي اساسي براي پر كردن شكاف دولت- ملت (درست تر اين است كه گفته شود شكاف مردم- مسئولان) تا حدود زيادي كامياب بوده و از آنجا كه اين گام ها اغلب از جنس عمل بوده اند نه حرف، مي توان توقع داشت نسبت به نمونه هاي قبلي خود ديرتر بپايند و اثري قوي تر از خود به جا بگذارند. دشمنان دولت اصولگرا در داخل و خارج، در اين زمان اندك خدمات مهمي به دولت عرضه كرده اند.
بحران هايي كه از جانب اين خسارت ديدگان به دولت تحميل شده، هيچكدام برخلاف توقع آنها به زمينگير شدن آن نينجاميده، بلكه برعكس موجب شده است دولت بتواند در مدت زماني بسيار كوتاه- زماني كه دولت هاي مشابه آن فقط صرف جمع و جور كردن خود و بازيابي موقعيت خويش مي كنند- تجربه هايي گرانبها به دست بياورد؛ تجربه هايي كه بسا لازم بود براي حصول آنها وقت و هزينه اي بسيار بيش از اين صرف شود.
احمدي نژاد از اين موهبت برخوردار بود كه در همان ابتداي كار خود در برجسته ترين مجمع ديپلماتيك جهاني حاضر شود، رو در رو و بي واسطه با جهان سخن بگويد و پيام خود را - كه صورتي از همان پيام ديرين انقلاب خميني (ره) است- به گوش آنها برساند. پس از آن وقتي رسانه ها و مقامات غربي- كه به وضوح از پيروزي اصولگرايان وحشت زده و در رسيدن به روشي براي مواجهه با آن، كلافه اند- تلاش كردند از صحبت هاي رئيس دولت اصولگرا در مورد غاصبان صهيونيست سرزمين مقدس فلسطين، جنجالي بسازند و به خيال خودشان بر انزواي ايران در جامعه جهاني بيفزايند، نتيجه عملي آن همه غوغا جز اين نشد كه صداي احمدي نژاد به مدد همان بوق هايي كه قصد تخريب آن را داشتند به طور انبوه تكثير شد و با بسامد بالا به گوش مردمان مسلمان و حتي حق طلبان غيرمسلمان جهان رسيد و حالا خبر مي رسد رئيس جمهور ايران محبوبيتي خيره كننده در ميان مردم خاورميانه و مسلمانان ديگر نقاط جهان يافته است. وجهه مثبت و شخصيت مقبول فقط گوشه اي از ماجراست. قضيه آن هنگام جالب مي شود كه دقت كنيم دولت اصولگرا اكنون سكاندار كشوري است كه بي ترديد يك قدرت بزرگ منطقه اي است و دشمنانش بيش از هر زمان ديگري در طول تاريخ خود به اين محتاجند كه به رويارويي با آنها برنخيزد. درست است كه عموما تلاش مي شود از پرونده هسته اي به مثابه يك بحران كه هرچه زودتر بايد از شر آن خلاص شد، ياد شود اما لااقل غربي ها خود بهتر از هر كسي مي دانند كه براي اولين بار بحث بر سر يك برگ قدرت سطح بالاست كه از جانب ايران رو شده، نه چيزي از جنس آن روندهاي سراسر تحقيري كه در تاريخ پيش از انقلاب در مناسبات ايران و غرب جريان داشته است. دائماً بايد به ياد داشت كه براي نخستين مرتبه ما در موضع قدرتيم و از آنجا كه قصد داريم به غرب لطف كنيم و سلاح هسته اي نسازيم، طبعاً انتظار داريم بسياري امتيازات ريز و درشت از جانب آنها به ما واگذار شود. اين اميدواري به طور جدي وجود دارد كه پرونده هسته اي به زودي در شرايطي كم و بيش مطابق با مطلوب هاي ايران حل و فصل شود و آن وقت دولت اصولگرا با اعتماد به نفسي بسيار بيشتر از گذشته مي تواند به راه خود ادامه دهد. اين تصوير درباره امكانات و ظرفيت هايي كه بالفعل و بالقوه در اختيار دولت است، به هيچ وجه كامل نيست. براي دستيابي به يك تصوير كامل بايد تكه هاي فراواني را از عرصه هاي مختلف اقتصاد، سياست، جامعه و فرهنگ، گرد آورد و كنار هم نهاد. اما يك نگاه كلي نشان مي دهد آيه هاي يأس بالكل بي وجه و بي موردند و شواهد قابل توجهي نشان مي دهند دولت در مسيري صحيح گام برمي دارد و به لطف ندانم كاري و دستپاچگي دشمنان، به زودي در وضعي قرار خواهد داشت كه مي توان آن را نوعي «بلوغ زودرس» ناميد. در آن وضع، دولت مي تواند كليد تنظيم شتاب حوادث را در دست بگيرد و خود معلوم كند كه كدام راه را چگونه، در چه مدت و با كدام وسايل بايد طي كند تا به اهداف از پيش تعيين شده خويش دست يابد. اين وضعي بي بديل و در نوع خود يك فرصت تاريخي است.