آفتابنیوز : «چه ميشد اگر يك مشت يوناني در تنگه ترموپيل در مقابل لشگريان ايراني مقاومت نمي كردند». گوبينو بعد چنين جواب مي دهد :
«در آن صورت تمدن امروزي مغرب زمين با شكست يونانيان در مقابل لشگريان ايران سرنوشت ديگري پيدا ميكرد»
امروز ما ميتوانيم عبارت «گوبينو»را به طريق ديگري تفسير كنيم، و چنين سؤال كنيم كه : «چه مي شد اگر يك مشت سرباز مقدوني نظمي را كه پدران ما در مشرق زمين بوجود آورده بودند بر هم نميزدند» و جواب آن را نيز چنين بدهيم:
اگر نظمي كه ايرانيان با زحمات فراوان در مشرق زمين برقرار كرده بودند با حمله ي لشگريان مقدوني به هم نمي خورند امروزه ما در بسياري از موارد از غربيها جلو تر بوديم و مردم سرزمينهاي مشرق در آسايش بيشتر بسر ميبردند.
ما امروز تفوق تمدن دورانهاي پر افتخار گذشته خود را با تمدن مغرب زمين مورد بحث قرار نميدهيم و فقط اين تفوق را در زمينه هنري مطالعه مينمائيم.
هنر ايران در زمان ساسانيان تا اقصي نقاط آسيا از يك طرف و تا كشورها ي غربي اروپا مانند فرانسه اسپانيا از طرف ديگر نفوذ و برتري خود را پايدار كرده است، همانطوريكه امروز ما بسياري از هنرهاي مغرب زمين را بر هنر كشور خود رجحان ميدهيم در آن زمان مغرب زمينيها فريفتة ظرافت و زيبائي هنر ما بوده اند.
يكي از اين هنرها كه مغرب زمين را فريفته بود، زري ايران بود كه هر مسافري بعنوان يادگار با خود به مغرب ميبرد و جاي تأسف است كه امروز تاريخ هنر زري بافي در ايران از روي همان قطعات زري كه از ايران به مغرب زمين يا به شرق اقصي برده شده روشن گرديده است، و در خود سرزمين ما قطعهاي از آن به يادگار نمانده.
در اينجا به قطعه اي از زري ژاپوني قرن سوم هجري اشاره مي كنيم. كه به سبك زريهاي ايران بافته شده و شاهنشاه ساساني را در حال شكار شيرنشان ميدهد. زمينه اين زري قرمز است و رنگهاي سبز و صورتي و آبي و بنفش نيز در آن به كار برده شده. اين قطعه زري امروز در خزانه امپراطوري شوزوين حفظ ميگردد، و مي توان آن را با بشقاب نقره زرين فام موزة ارميتاژ در لنينگراد كه شاپور دوم را در حال شكار نشان ميدهد مقايسه كرد. نمونه هاي ديگر از اين قبيل شواهد بسيار زياد است كه متأسفانه نمي توان همه آنها را در اين مختصر گنجانيد.
كسانيكه با كليساهاي دوران رومان در فرانسه آشنائي دارند توجه كرده اند تا چه اندازه نقوش حضرت مسيح در پيشاني كليساهاي آن زمان شباهت با نقوش متعدد شاهنشاهان ساساني در روي ظروف نقره ،زريها، پارچهها، منبت كاريها، و گچبريهاي ايران دارند كليساهاي دوران رومان متعلق به قرون ده و يازده ميلادي مي باشد.
براي نمونه عكس جام خسرو را كه در كتابخانه ملي پاريس است با نقش برجستة روي سنگ پيشاني كليساي موآساك در فرانسه (قرن 12) مقايسه مي نمايند كه شباهت آن كاملاً محرز است.
از اين گونه نمونهها زياد است مثلاً قطعه زري ايران كه هم اكنون در كليساي سن ژوزه محفوظ است نمونه ديگري از نقوش ساساني است كه مورد تقليد مغرب زمينيها قرار گرفته.
از اين مقايسهها مي توان نتيجه گرفت كه هنر ايران خصوصاً در گفته ساسانيان مورد توجه عموم جهانيان بوده و پدران ما ذوق و سليقه بخصوصي در ايجاد نقوش زيبا و اشياء هنري ارزنده داشته اند حال آنكه امروز ما غالباً خود را در اين زمينهها وابسته به مغرب زمين مي دانيم و پارچه هاي منقوش به نقش باصطلاح كوبيسم نظر هم ميهنان ما را جلب كرده است و هيچ كس حاضر نيست در خانه خود لااقل يادگاري از هنر قديم پدران ما داشته باشند و آنچه را كه داشتيم به خارجيان فروختيم و امروز آن يادگارها در موزه هاي خارجي باعث افتخار ماست براي احتراز از تطويل كلام اضافه مي شود كه در زمينه هاي زير هنر ايران ساساني مورد نقليد مغرب زمينيها قرار گرفته:
1 – در بسياري از كليساهاي رومان در اروپاي غربي از ابنيه ايران ساساني تقليد شده .
2-نقوش بر جسته كليساهاي بسياري از نقاط اروپا رونوشتي ا ز نقوش ساساني است .
3 – زريهاي ايران مورد توجه تمام جهان بوده .
4 – موضوع هاي معمول در نقوش ايران ساساني روس بسياري از جعبهها و ديوارهاي ابنيه و پارچههاي مغرب زمين رسوخ يافته.
5 – تقريباً تمام آن چه كه امروز تحت نام هنر اسلامي شناخته شده از ايران ساساني به ساير نقاط مسلمان رفته.
6 – گنبد و ايوان و مساجد چهار ايواني و قوسهاي جناقي منحصراً به نقاط ديگر دنيا رفته است .
بنابر اين نمي توان منكر شد كه تمدن و هنر ايران ساساني در ايجاد تمدن كنوني سهم بسيار بزرگي داشته و نبايد آن را ناچيز گرفت.