آفتابنیوز : جمهوری اسلامی ایران از پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و تجزیه آن، روابط تجاری و فرهنگی خود را با کشورهای آسیای مرکزی به شدت گسترش داده است. با توجه به مشابهت های فرهنگی میان ایران و این کشورها،چرا برقراری رابطه ای اینچنین، زودتر از این تاریخ رخ نداده بود؟ - ابتدا باید متذکر شوم که کشورهای واقع در آسیای مرکزی هیچ کدام تک فرهنگی نبوده و غالبا زبان فارسی نیز زبان نخست در اکثر این کشورها نیست. علاوه بر این یکی از اصلی ترین موانع بر سر راه برقراری رابطه ایران با این کشورها، انقلاب اسلامی ایران و دولت روی کارآمده پس از این انقلاب است. ایران از زمان انقلاب اسلامی بارها از سوی کشورهای غربی متهم به اعمال تروریستی و حمایت از حرکت های نظامی شده است. بنابراین کشورهایی مانند ازبکستان و حتی تاجیکستان ترجیح می دادند تا سال 1997 از برقراری هر گونه رابطه تجاری یا فرهنگی با ایران خودداری کنند. البته نقش ایالات متحده در این حوزه را نیز نباید نادیده گرفت.
ایالات متحده با تشکیل یک لابی بسیار قدرتمند، تمام تلاش خود را به کار گرفت تا مانع از برقراری رابطه میان این کشورهاو ایران شود. از سوی دیگر کشورهای حوزه آسیای مرکزی هیچ منفعتی در برقراری رابطه تجاری با ایران نمی دیدند. از منظر کشورهای آسیای مرکزی، ایران از لحاظ اقتصادی فایده چندانی برای آنها نداشت. این کشور هشت سال جنگ تحمیلی را پست سر گذاشته و علاوه بر این به مدت بیست و پنج سال در تحریم اقتصادی بوده است. علاوه بر این نظر کارشناسان حوزه آسیای مرکزی، ایران به هیچ وجه کشوری پیشرفته با توان اقتصادی بالا نبوده است. صنعت نفت این کشور نیز شدیدا در طول سال های تحریم و جنگ دستخوش تغییرات فراوان شده بود. به تمامی این دلایل باید، شکنندگی رابطه ایران با سایر کشورها از جمله روسیه و ترکمنستان را نیز اضافه کرد. بنابراین در یک جمع بندی کلی، هیچ کدام از کشورهای حوزه آسیای مرکزی به دلیل ماهیت ایران و دولت جمهوری اسلامی علاقه ای به برقراری رابطه با این کشور نداشتند.
در کشورهای آسیای مرکزی نیز مانند ایران اسلام مذهب غالب بوده و با وجود این که اهل تسنن بر تشییع غلبه داشته اند اما شباهت های فرهنگی بسیاری میان این کشور و کشورهای آسیای مرکزی وجود داشته است. آیا گمان نمی کنید که ایران در طول سال های پس از انقلاب اسلامی همواره سعی در صدور انقلاب خود به این کشورها داشته است؟ - من در حال حاضر در حال کار بر روی همین مسأله و تحقیقات فراوان در این خصوص هستم. این مسأله یکی از بخش های کتاب من را که در حال نگارش است تشکیل می دهد. روابط ایران و کشورهای حوزه آسیای مرکزی در چندین گذر تاریخی دارای اهمیت و برخوردهای فراوان بوده است: اولین مرحله در سال 1989 و زمان مرگ آیت الله خمینی بوده است که این دوران تا چندین سال ادامه داشت. من این دوران را مرحله اول نامیده ام. این دوران دقیقا در همان بازده زمانی است که ایران از سوی سایر کشورهای غربی متهم به حمایت از مسلمانان افراطی در آسیای مرکزی شده بود، البته شاید این دخالت و حمایت در برخی موارد کاملا مستقیم و در برخی موارد غیرمستقیم رخ داده است.
در این مرحله، اسلام و قوانین آن در روابط بین الملل ایران حرف اول را زده و به همین دلیل من آن را دوران «ابتدا اسلام» خطاب کرده ام.
دوران پس از این مرحله تا سال 2005 به طول انجامید. دورانی که در آن سیدمحمد خاتمی، رئیس جمهوری منتخب ایران، اعلام می کند که کشورش قصد دارد به صحنه روابط بین الملل بازگشته و تصویر ایران در ذهن جهانیان را تغییر دهد. به دنبال این موضع گیری سیدمحمد خاتمی، انگشت اتهام حمایت از تروریسم منطقه ای از روی ایران برداشته شد.
بنابراین، ایران در زمان دولت خاتمی تمام تلاش خود را برای تغییر مواضع در دوران نخست به کار گرفت. در ایران امروز و با حضور محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور نیز، باید منتظر ماند و نتیجه را دید. به نظر بسیاری از کارشناسان، محمود احمدی نژاد قصد دارد ایران را به زمان آیت الله خمینی بازگرداند. ایدئولوژی جمهوری اسلامی در آن زمان این بود که ایران باید به هر کشور مسلمان که قصد براندازی حکومت های فاسد را دارد، کمک کند.
رئیس جمهوری جدید ایران اخیرا خواهان حذف اسرائیل از نقشه جهانی شده است. این در حالی است که این اظهارات در شرایطی صورت گرفت که نگرانی های غرب از برنامه هسته ای ایران به اوج خود رسیده است. آیا جامعه بین المللی باید سخنان محمود احمدی نژاد را به عنوان تهدیدی جدی تلقی کند؟ - قطعا باید این تهدید را جدی گرفت. بنابر مدارک مستند موجود، جمهوری اسلامی ایران در طول بیست و پنج سال گذشته همواره به دفاع از کشورها و گروه های مخالف رژیم صهیونیستی پرداخته است. مهم ترین تاثیر حمایت ایران از فلسطینی ها را باید در خلق حزب الله در جنوب لبنان دید. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بین المللی، حزب الله ساخته دست ایرانیان است. حتی برخی منابع غربی از اختصاص بودجه سالانه صد میلیون دلاری از سوی مقامات ایرانی برای کمک به حزب الله خبر می دهند. بنابراین تاکنون بر همگام مسلم شده است که ایران در صحنه بین المللی به راحتی تفکرات ذهن خود را متبلور می سازد. تنها نکته ای که در حال حاضر مسلم است این است که ایران توان مقابله مستقیم با اسرائیل را ندارد. البته نگرانی عمده من از این است که ایران تصمیم بگیرد فعالیت های هسته ای خود را از مرز صلح آمیز بودن به مرز تولید تسلیحات هسته ای برساند، بی شک تولید تسلیحات هسته ای پایان راه نخواهد بود. بنابراین جامعه بین المللی باید بی شک سخنان رئیس جمهوری ایران را جدی بگیرد.
دبیرکل سازمان ملل هم زمان با سخنان تحریک آمیز محمود احمدی نژاد در خصوص اسرائیل، برنامه سفر خود به این کشور را لغو کرد. این در حالی است که سران سایر کشورها نیز مراتب نارضایتی و خشم خود را از این سخنان ابراز کردند. در این بحران زمانی، عکس العمل سران کشورهای آسیای مرکزی نسبت به محمود احمدی نژاد را چگونه دیده اید؟ - در این زمینه باید به یاد داشته باشیم که برقراری رابطه با کشورهای آسیای مرکزی بخشی از سیاست خارجی ایران محسوب می شود. کشورهایی که از برقراری رابطه با ایران محروم باشند نیز به راحتی با ایالات متحده هم پیمان می شوند. ایالات متحده در این حوزه از نفوذ بسیار بالایی برخوردار است. البته میزان این نفوذ در طول چند سال اخیر دستخوش تحولات و تغییرات فراوانی شده است. به عنوان مثال، ازبکستان، روابط استراتژیک خود با ایالات متحده رادر تابستان سال 2005 به شدت مستحکم کرد و علاوه بر این اخیرا نیز معاهده اتحاد همه جانبه با روسیه را امضا کرده است. در طول چند ماه اخیر، ازبکستان که همواره به دلیل رابطه نزدیک خود با ایالات متحده، از برقراری رابطه با ایران واهمه داشته است، هم راستا با مستحکم کردن روابط خود با روسیه، به دنبال برقراری رابطه با جمهوری اسلامی نیز هست. بنابراین تغییر میزان نفوذ ایالات متحده بر کشورمان آسیای مرکزی در طول چند سال اخیر به خوبی مشهود بوده است. از سوی دیگر، کشورهایی نظیر ترکمنستان که از همسایگان ایران نیز محسوب می شود. احتمالا نیاز بیشتری به احساس برقراری رابطه با ایران می کنند چرا که تنها راه برای انتقال گاز این کشورها به صحنه بازار بین المللی یا مذاکره با روسیه و پایین آوردن نرخ آن است و یا برقراری رابطه مسالمت آمیز با ایران.
بنابراین با رجعت به سخنان من در ابتدای گفتگو، متوجه می شویم که اقتصاد سیاسی هیچ کدام از کشورهای حوزه آسیای مرکزی تنها بر روی یک پایه نمی چرخد.
آیا به نظر شما حضور آمریکا در منطقه مانعی جدی بر سر راه گسترش روابط ایران با پنج کشور آسیای مرکزی است؟
- بله. به نظر من دقیقا همنین طور است . حضور ایالات متحده بی شک محدودیت های فراوای را بر این کشورها اعمال کرده است. البته از سوی دیگر، ایالات متحده نیز در منطقه آسیای مرکزی با محدودیت اختیار عمل روبرو است. به نظر من تا زمانی که ایالات متحده نتواند به تعهدات خود پایبند بماند،از قدرت نفوذ وی در منطقه کاسته خواهد شد.
ایران چگونه می تواند بر تأثیر مثبت سیاسی خود در منطقه بیفزاید؟
- مقامات دولت ایران در طول سال های گذشته همواره مدعی بودند که نقش بسیار مثبتی در منطقه بازی می کنند. در نگاهی گذرا و سطحی، می توان به بازنگری نقش ایران در برقراری صلح در تاجیکستان پس از پنج سال آشوب پرداخت. ایران با ارائه چندین طرح مختلف کمک شایانی به حل بحران قره باغ نیز کرد. اما در نگاهی عمیق تر و موشکافانه، متوجه نوعی شیزوفرنی در سیاست خارجی ایران می شوید.
برخی این شیزوفرنی را به برخوردی دوگانه و مبهم در عرصه سیاست خارجی تشبیه می کنند. برخی مقامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، خواهان برخوردی انقلابی در عرصه بین المللی است. این در حالی است که دولت و وزارت امور خارجه خواهان موضع گیری نرم تر و متعادل تر هستند.
پیش از این به نقش مثبت ایران در حل بحران در تاجیکستان اشاره کردید. آیا این موضوع که ایران مسلمانان تاجیکستان را به امضای توافق نامه صلح و پایان دادن به جنگ داخلی پس از پنج سال تشویق کرده است صحت دارد؟
- بله در نگاهی سطحی و گذارا نقش ایران قابل چشم پوشی نیست. البته بسیاری از کارشناسان غربی به این باورند که ایران خود در برافروزی آتش اولیه این جنگ نقش به سزایی داشته است. ایران از سوی برخی کشورهای غربی متهم به حمایت از شبه نظامیان مسلمان در سال های 1992 و 1993 است.
حادثه یازدهم سپتامبر و جنگ های پس از آن چه تاثیری بر روابط ایران با آسیای مرکزی داشته است؟
- به ادعای بسیاری از کارشناسان بین المللی، حادثه یازدهم سپتامبر و پاسخ های نظامی ایالات متحده به این حمله، ضربه ای اساسی به حمایت ایران از گروه های شبه نظامی وارد کرده است.
در همان فاصله زمانی ایران به ادعای بسیاری در حال حمایت از حرکت نظامی در ازبکستان بود. البته ریشه این حمایت های لوژستیک و منطقه ای در افغانستان نهفته بود. البته این ریشه پس از حمله ایالات متحده به افغانستان بسیار ضعیف و تقریبا نابود شد. در همین گذر زمانی، سخنان تحریک آمیز جورج دبلیو بوش در خصوص ایران و محور شرارت خواندن این کشور، امنیت منطقه آسیای مرکزی را دستخوش تحولات فراوان کرد. تلاش ایران برای دستیابی به فن آوری هسته ای و انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری ایران، در واقع عکس العمل داخلی به اقدامات ایالات متحده در منطقه بوده است. ایران در دوران پس از فروپاشی سلطنت پهلوی، هرگز از ایدئولوژی امنیتی خاصی برخوردار نبوده است.
آیا هیچ کدام از کشورهای آسیای مرکزی بر این باور هستند که برقراری رابطه با ایران از اولویت بیشتری نسبت به سایر کشورها برخوردار است؟ - زمانی که حول محور تلاش ایران برای برقراری رابطه با کشورهای آسیای مرکزی متمرکز می شویم، باید چند نکته را در نظر گرفت.
اولین نکته، بحث فرهنگی در کشور است. در این عرصه تاجیکستان از اولویت بیشتری برخوردار است، چرا که زبان فارسی در این کشور رایج است. بنابر این توجیه استحکام روابط این کشور با ایران بسیار منطقی است.
نکته دوم، میزان رابطه ایالات متحده با این کشورها است. هر چه که این کشورها به آمریکا نزدیک تر می شوند، تمایل ایران به برقراری رابطه با آنها کمتر می شود. البته این موضع سیاسی ایران بیش از آن که منطق سیاسی در آن نهفته باشد، رنگ و بوی احساسی دارد.
نکته سوم، منفعت اقتصادی نهفته در برقراری رابطه با ایران است. بی شک مقامات ایرانی نیز مایل به برقراری رابطه با کشورهایی هستند که بتوانند وضعیت اقتصادی این کشور را اندکی به جلو پیش ببرند.