کد خبر: ۳۲۴۱۶
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۸۴ - ۱۰:۰۱

سياست خارجي؛ فعال يا منفعل؟

آفتاب‌‌نیوز : پيش از پيدايي اين پرسش، بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران راهبرد «صدور انقلاب» را براي سياست خارجي نظام برآمده از انقلاب اسلامي طراحي كردند و مجريان وقت با اصرار بر عملياتي كردن آن، توفيقات بسياري را در اين عرصه براي ملت و كشور به ارمغان آوردند. اين مجموعه توفيقات زماني در پرونده سياست خارجي جمهوري اسلامي ثبت مي شد كه از سويي صاحبان نظم دو قطبي بين المللي سابق در اوج هيمنه ظاهري بسر مي بردند و در مواجهه با انقلاب نوظهور ايران تا نابودي كامل آن هيچگونه تعارض منافعي را ميان خود نمي ديدند، و از سوي ديگر نظام نوپاي جمهوري اسلامي با مشكلات فراوان و طاقت فرسايي دست به گريبان بود كه جنگ تحميلي همه جانبه تنها يكي از آنها به شمار مي رفت. مواضع قاطع و براهين روشني كه در اجراي راهبرد صدور انقلاب از سوي نخست وزير وقت (شهيد محمدعلي رجايي) و پس از آ ن از جانب رئيس جمهور وقت (حضرت آيت الله خامنه اي) به مجمع عمومي سازمان ملل ارائه شد اگرچه ترشرويي دو ابرقدرت و اقمارشان را به همراه داشت، اما نشانه هاي فراواني از جنس نياز مبرم به حرف هاي نو و عدالت جويانه را از جامعه بين المللي دريافت كرد.
پايان دوران دفاع مقدس كه با فروپاشي نظم پيشين همزمان شده بود، بخشي از نخبگان و مجريان سياست خارجي را به جاي آن كه به تحليل واقعي شرايط و وضعيت نظم نوين وادارد، در چنبره پروپاگاند رسانه اي غرب گرفتار كرد. اين عده نه تنها از انجام وظيفه قانوني و اجتماعي شان در عملياتي كردن راهبرد «عزت، حكمت و مصلحت» كه از سوي عالي ترين مقام مسئول جمهوري اسلامي ترسيم شده بود، استنكاف كردند، بلكه به نظريه پردازي هاي ساده لوحانه و بعضاً مرعوبانه در تقابل ميان منافع ملي و مباني اعتقادي روي آوردند. به بهانه سياست هاي كلي معقولي همچون «گسترش روابط» و «تنش زدايي» در عمل به اجراي گام به گام ايده توقف صدور انقلاب پرداخته و در موارد بسياري از راهبرد كلان سياست خارجي عدول شد. نتيجه عملي اجراي چنين سياست هايي قابل پيش بيني بود. طرف هاي مذاكره در سياست «ديالوگ انتقادي» با طرح محتاطانه اتهاماتي در زمينه تخطي از فرهنگ غالب عرصه بين الملل و دريافت پالس هاي سكون يا حتي پذيرش، اتهامات بعدي را روانه ساختند و به تدريج كار به جايي رسيد كه غرب سراپا جنايت و وحشي گري به يك مدعي تمام عيار در برابر نظام مظلوم جمهوري اسلامي تبديل شد. در عرصه ورزش نيز چنين است كه اگر حريف بدون توجه به نقاط قوت خويش به گوشه رينگ پناه ببرد، نصيبي جز دريافت ضربات متواتر و بعضاً مهلك، نخواهد داشت.
درست است كه حريف كارت هاي بسياري را در چنته دارد كه به هر مناسبتي با يكي از آنها بازي خواهد كرد، اما چشم بستن طرف خودي بر ظرفيت ها و امكانات موجود، به هيچ عنوان از منظر عقلا واقع نگري و حفظ منافع ملي تلقي نمي شود. براحتي مي شد ديد بازيگران سلطه طلب عرصه بين الملل در همان زمان كه مجريان و نظريه پردازان «توقف صدور انقلاب» در ايران را مورد تشويق و حمايت قرار مي دادند، خود به طراحي، زمينه سازي و اجراي گام به گام «صدور دموكراسي غربي به منطقه خاورميانه» مشغولند و در اين راه چنان تعصبي به خرج مي دهند كه از نابودي كامل مباني فكري حقوق بشر هم ابايي ندارند.
مخالفت گسترده افكار عمومي جهان، افشاي جنايات ابوغريب و گوانتانامو، ناآرامي هاي اخير فرانسه و هزاران مورد ديگر، بخش اندكي از كوه يخي را به نمايش گذاشته كه ماهيت متزلزل بازيگران پرمدعاي غربي را به روشني نشان مي دهد. حفظ روحيه همزيستي مسالمت آميز اگر با سياست تبليغي هجومي همراه شود، به راحتي قادر است ساير بخش هاي اين كوه يخ را در منظر اعضاي فراوان و صادق جامعه بين المللي قرار دهد و غربيان سلطه طلب را از كرسي داعيه داري حقوق بشر به زير بكشد. اگر آمريكا، رژيم صهيونيستي و تروئيكاي اتحاديه اروپا بازي پر سر و صدايي را بر سر درگذشت مشكوك يك خبرنگار به راه مي اندازند، چرا نبايد پاسخگوي جنايات بي شماري باشند كه ميزان قربانيان آن، گاه به «يك نسل» مي رسد؟ آنان اگر قرار است به نيت مسئولان يك كشور مستقل در دسترسي به انرژي صلح آميز هسته اي با ديده ترديد بنگرند، حتماً بايد در برابر گسترش دهشت انگيز سلاح هاي كشتار جمعي مؤاخذه شوند.
اينها توقعاتي است كه اكثريت مطلق اعضاي جامعه بين الملل- و نه تنها بخش سلطه جوي غربي آن- از دكترين «عدالت ورزي در عرصه بين الملل» و واضعان آن دارند و البته انتظار برحقي است كه نتايج عملي مترتب بر اجراي آن نيز قابل پيش بيني و سنجش خواهد بود.
تأكيد بر ادامه مذاكرات هسته اي همراه با تداوم فعاليت كارخانه فرآوري اورانيوم اصفهان كه به بيانيه نرم اجلاس نوامبر شوراي حكام انجاميد و مواضع منطقي و فعال دكتر احمدي نژاد در سمينار جهان بدون صهيونيسم و حاشيه نشست سران سازمان كنفرانس اسلامي در مكه معظمه كه با استقبال كم نظير انديشمندان، دولتمردان و توده هاي مسلمان و حتي با استقبال بسياري از آزادانديشان يهودي مواجه شد، از جمله بركاتي است كه برتري يك سياست خارجي فعال را بر سياست انفعالي به نمايش گذاشته است. اعترافاتي از نوع آنچه كه نخست وزير رژيم صهيونيستي بر زبان جاري كرد: «در خاورميانه خيلي ها مانند احمدي نژاد خواستار نابودي اسرائيل هستند، اما بيم بلند گفتن آن را دارند»، و يا تقدير ديويد وايس و آخرن كوهن- دو رهبر يهودي مخالف صهيونيسم- از اظهارات احمدي نژاد، در واقع نشانه اي از ناكامي استكبار غرب در واقعيت نمايي يك غده سرطاني بود.
برخلاف آنچه ساده لوحان و مرعوبان را از نتايج اظهارات رئيس جمهور در نفي افسانه هولوكاست و تأكيد بر وظيفه اروپا براي جبران آن به وحشت انداخته، كارآمدي يك سياست خارجي فعال و تهاجمي را مي توان از اظهارنظر صريح روزنامه اتريشي دي پرسه بخوبي دريافت كه در شماره نوزدهم آذرماه نوشت: اروپايي ها مايل نيستند به دليل اين اظهارات در روابط ايران و غرب تنش ايجاد كنند زيرا ايران احساس قدرت مي كند و عواملي همچون درآمد نفتي، قدرت نظامي و نفوذ در خاورميانه از جمله عوامل قدرت آن در اين زمينه هستند.
اقدام ارزشمند اخير وزارت خارجه كشورمان در درخواست رسمي از سازمان ملل براي رسيدگي به نقض حقوق بشر در آمريكا هم بي ترديد بزودي با پاسخي شبيه اين اظهارنظر مواجه خواهد شد.
ناصر بهرامي راد


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین