کد خبر: ۳۳۲۴۸
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۸۴ - ۱۸:۲۷

از روزنه موجود در راستای اعتماد سازی استفاده کنیم

آفتاب‌‌نیوز : ﷼ پس از یک وقفه چند ماهه در روند مذاکرات ایران با اروپا بار دیگر اروپا به عنوان طرف مذاکره با ایران انتخاب شد با این تفاوت که اروپا در این مقطع به دلیل موضع‌گیر های ایران به آمریکا بسیار نزدیک تر شده و تحت این شرایط مذاکره کنندگان هسته ای کشور برای احقاق حقمان راهی وین شده اند اما سوالاتی که اکنون مطرح است این است که به نظر جنابعالی اساسا چرا ایران برای بار دوم پس از بوجود آمدن بحران در پرونده هسته ای اروپا را برای توافق برگزیده و این توافق تا چه اندازه می تواند راهگشا باشد؟
- برای پاسخ به این سؤال باید اندکی به عقب برگردیم و شرایط گذشته و اوضاع منطقه ای و بین المللی را با شرایط امروز بسنجیم و سپس از یک منظر مقایسه ای دلایل انتخاب اروپا به عنوان گزینه مطلوب را مورد بازبینی قرار دهیم. در ابتدای بحران هسته ای ایران،‌ فشارهای بین المللی نسبت به ایران به تدریج افزایش یافت و با تعیین ضرب الاجلی 50 روزه به ایران فرصت داده شد که یا مواد قطعنامه صادره را اجرا کند و یا مخالفت کند،‌ چرا که در قطعنامه موارد خیلی تندی وجود داشت که از جمله آنها می توان به مسأله تعلیق اشاره کرد. تحت این شرایط برای ایران بسیار دشوار بود که تعلیق یا حتی بعضی موارد دیگر قطعنامه مثل پروتکل را در قالب قطعنامه بپذیرد. بنابراین این ایده در نزد تحلیلگران و ناظران سیاسی شکل گرفته بود که آیا ایران در همان مسیر عراق حرکت خواهد کرد؟ آیا ایران با پذیرفتن قطعنامه ضرب الاجلی پای بازرسان را به ایران به طور نامحدود خواهد گشود و مرحله به مرحله عقب نشینی خواهد کرد؟ و یا اینکه مثل الگوی کره شمالی از NPT خارج می شود؟ هر دو راه، به هر حال خطر این را داشت که ایران در جنگی ناخواسته درگیر شود. اما از سوی دیگر جنگ عراق فرصتی برای ایران بود. وقوع جنگ در عین حال که نشان از حرکت به سمت تک قطبی شدن داشت؛ اما نشانه بحران در روابط آمریکا و اروپا نیز بود و دو طرف بر سر چگونگی برخورد با عراق با یکدیگر اختلاف داشتند و در حقیقت این اختلاف، اختلافی بین دو دیدگاه آتلانتیک گرا و اروپا گرا بود. بدون شک اروپا از جمله مناطقی است که با توجه به پتانسیل های سیاسی – اقتصادی و فرهنگی خود،‌ بیشترین ضربه را از جهان تک قطبی به رهبری آمریکا می خورد. در چنین وضعیتی اگر چه اروپا به واسطه خطرهای ناشی از یک ایران هسته ای، به دیدگاه آمریکا نزدیک شده بود اما ایران می توانست از این اختلاف استفاده کند. بنابراین ایران با انتخاب اروپا به عنوان مذاکره کننده اصلی در موضوع هسته ای خود، ضمن آنکه از این اختلاف سود می برد می توانست از خطر تبدیل شدن به عراقی دیگر نیز جلوگیری کند. از طرفی باید عرض کنم که اوضاع شکننده جهان در سپتامبر 2003 نیز ایران را به انتخاب اروپا تشویق می کرد؛ زیرا آمریکا برخلاف میل خود کاملا درگیر بحران عراق بود و توجه آمریکا به عراق می توانست فرصتی باشد که از طریق آن ایران موضوع هسته ای خود را نه از رهگذر مواجه با آمریکا که مصالح و مقدورات ایران اجازه این کار را نمی داد بلکه از طریق اروپا به حل و فصل بحران بپردازد.
دوم آنکه صدور قطعنامه آژانس در سپتامبر 2003 اگرچه از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سخن به میان نیاورده بود، اما همواره این خطر وجود داشت که به واسطه اجماع جهانی احتمالی چنین امری صورت گیرد و مسأله بعد آنکه پذیرش قطعنامه ضرب الاجلی احتمالا به منزله پایان توانایی هسته ای ایران تلقی می شد و با پذیرش قطعنامه اگر چه ایران به بحران هسته ای خود پایان می داد، اما از مقاصد خود برای استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی نیز دست می کشید و در نهایت تمرد از قطعنامه شورای حکام به منزله آن بود که ایران آگاهانه و از روی اختیار الگوی کره شمالی را می پذیرفت. نتایج منفی خروج از NPT در کوتاه مدت،‌ ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت بود و در گام های بعدی تحریم های فشرده اقتصادی – سیاسی آغاز می شد و در چشم انداز نهایی رویارویی میان ایران و آمریکا تسهیل می شد. در چنین چشم اندازی مسأله این نبود که ایران احتمالا توان رویارویی نظامی با آمریکا را ندارد بلکه افزون بر آن احتمالا آمریکا در رویارویی با ایران تنها نمی ماند و با ایجاد اجماع، کشورهای بسیاری را با خود همراه می کرد، شرایطی که بعد از بهم خوردن مذاکرات امروز (21 دسامبر) احتمال وقوع آن بسیار است. بنابراین در چنین وضعیتی ایران نمی توانست به شیوه قبل، تنها به سیاست اعلامی خود مبنی بر اینکه خواهان دستیابی به تسلیحات هسته ای نیست اکتفا کند. بنابراین می توانم عرض کنم در وضعیت بحرانی که ایران در سپتامبر 2003 با آن روبه رو بود به تحرکات گسترده و عمیق دیپلماتیک نیاز داشت و در شرایطی که دو راه تعامل با تک قطب و شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی بسته شده بود، مهم ترین گام انتخاب گزینه اروپا بود و این در شرایطی اتفاق افتاد که زمینه چنین کاری قبلا و پیش از تصویب اولین قطعنامه شورای حکام درباره ایران، توسط خود اروپائیان به دلایلی که عرض کردم، فراهم شد و ایران نیز دقیقا از این اختلاف تاکتیکی آمریکا – اروپا استفاده کرد. اما اکنون به نظر می رسد اروپا برای دومین بار در شرایطی به عنوان طرف مذاکره انتخاب شده است که اولا استراتژی نگاه به شرق ایران با شکست مواجه شده است، ثانیا اروپا به دلیل قطع روند مذاکراتش با ایران اکنون بسیار به آمریکا نزدیک تر شده است، ثالثا دیگر به نظر نمی رسد که این مذاکرات حداقل برای اروپا منافعی به همراه داشته باشد زیرا اکنون هدف اروپا به همراه آمریکا ارائه طرح روسیه است که ایران پیشاپیش آن را رد کرده است؛ بنابراین این سؤال مطرح می شود که توافق اروپا با ایران به چه دلیلی صورت خواهد گرفت؟ در پاسخ باید عرض کنم که اروپا شاید در این مقطع مذاکرات 21 دسامبر را آخرین فرصت برای جلب اعتماد از دست رفته ایران و آمریکا بداند. اگرچه باور غالب بعد از اجلاس نوامبر و طرح روسیه و حمایت اروپا از این طرح این است که نقش گذشته اروپا در حل بحران هسته ای ایران به سرعت در حال افول است ولی با این وجود علیرغم آن مذاکرات امروز در فضای سنگینی از بی اعتمادی آغاز شده است اما به اعتقاد بنده برای حفظ دستاوردهای هسته ای کشور – که به دست محققان بومی تا این مرحله رسیده است – از روزنه موجود در راستای اعتماد سازی استفاده کنیم و با به وجود آوردن شرایط مناسب از هرگونه بحران احتمالی جلوگیری نماییم. چرا که اکنون جو غالب به دلایل مختلفی که جای بحث اش در اینجا نیست – علیه ماست و غربی ها سعی دارند تا با فشار بر ایران موجبات کناره گیری ایران از مذاکرات را فراهم آورند و این چیزی است که برای به وجود آوردن اجماع پیرامون پرونده هسته ای ما،‌ به آن احتیاج دارند.



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین