آفتابنیوز : محسن چینیفروشان ضمن تشریح چگونگی آشنایی با عموهای فیتیلهای، طی یادداشتی که نسخهای از آن را در اختیار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا قرار داده، پیشنهاداتی را ارائه داده که میتواند به ختم قائله فیتیلهایها و شروع مجدد این برنامه محبوب کودکان کمک کند.
در متن این یاداشت آمده است:
«تازه به کانون پرورش رفته بودم شاید سال 1371 یا 1372 بود. قبل از ظهر مسئول دفتر وارد شد و گفت: سه نفر جوان آمدهاند و میگویند میخواهند شما را ببینند.
پرسیدم: «چه کار دارند؟»
گفت: میگویند ما از اعضای کانون هستیم. برای بچهها نمایشنامه اجرا میکنیم و حالا میخواهیم در کانون این کار را دامه دهیم.
گفتم: بگو داخل شوند.
به ترتیب وارد شدند. سلام و علیکی و دور میز نشستیم. از خودشان، از سابقهشان و کارهایشان تعریف کردند. پرانرژی، شاداب و در عین حال محترم. حرفهایشان به دلم نشست. گفتم: باشد شروع کنید ولی اولا حوصله داشته باشید، ثانیا پله پله جلو بروید و ثالثا هنر و کارتان باید به کیفیتی باشد که مورد پذیرش هنرمندان و مربیان کانون شوید.
و شروع کردند. در آن زمان قرار بود تئاتر سیار کانون دوباره راهاندازی شود. خودشان پیشنهاد دادند با تئاتر سیار شروع کنند. تریلی آماده شد. وسایل اجرای تئاتر روی تریلی فراهم شد و تریلی حرکت کرد. این سه جوان هنرمند با تریلی و یا همان تئاتر سیار کانون چه جاها که نرفتند. شهر به شهر، روستا به روستا و کوچه به کوچه برای بچههای این سرزمین نمایش اجرا کردند و دلهاشان را شاد کردند. من نمیدانم ولی باید از خودشان پرسید چه تعداد اجرای نمایش روی تریلی داشتند. کمتر از 1000 تا نباید باشد. بعدها اجراهایی در مرکز تئاتر کانون و مراکز فرهنگی و هنری استانها داشتند و آنقدر سوژهها و اجراهایشان هنرمندانه و کودکپسند بود که جذب شبکه دو سیما و برنامه کودک آن شدند. بقیهاش را تقریبا هم میدانند. بیش از بیست سال «هر هفته» برنامه داشتن و برنامه خوب و جذاب و پر معنا داشتن کار سادهای نیست. و در این همه سال در کنار اجراهایشان چه فعالیتها و برنامههای آموزشی، فرهنگی، خیریه و... که نداشتند و چه دلهایی را که شاد نکردند. بگذریم. امیدوارم روزی خودشان خاطراتشان را بنویسند که بسیار خواندنی خواهد شد و حالا پس از این همه سال تلاش هنرمندانه به سهو اشتباهی پیش آمده است و موجب شده برنامهشان تعطیل شود و فرزندانمان از هنرشان بیبهره شوند. آیا سزاست این عزیزان را که فقط با هنرشان و جدیت در کارشان این قدر خوب بودند و خوب درخشیدند از صحنه کنار بگذاریم؟ درست است که اشتباهی رخ داده؛ ولی مگر از این دست اشتباهات اتفاق نیفتاده؛ که جبران هم شده است؟ و مگر فقط این سه هنرمند مسوول بودهاند؟ عذرخواهی هم که کردهاند. هنرمند تئاتر اگر خاک صحنه را نخورد میمیرد؛ چه برسد هنرمندی که با دلهای پاک بچهها ارتباط پیدا میکند و مثل بچهها دارای روحی پاک و زلال میشود. خدا میداند هر وقت به این سه جوان فکر میکنم دلم میگیرد.
مدتها بود که میخواستم یادداشتی برایشان بنویسم ولی تأمل کردم تا شرایط عادیتر شود و اینک که در ماه نشاط و شادی و وحدت یعنی ماه ربیعالاول هستیم، خدمت ملت بزرگ ایران عرض میکنم اگر به لطف خداوند در میان کودکان و نوجوانان این مرز و بوم آبرویی دارم؛ آن را در میان میگذارم و سه پیشنهاد ارائه میدهم:
1. به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
عزیزان من! مدیران و مسئولان کانون! این سه هنرمند فرزند کانوناند. در دامن پر مهر این موسسه پرورش یافتهاند؛ آغوشتان را برایشان باز کنید و امکانش را فراهم آورید تا در مراکز کانون، مراکز تئاتر و تئاتر سیار کانون، دوباره دلهای بچهها را شاد کنند. این حداقل انتظاری است که از شما میرود.
2. به سیمای جمهوری اسلامی ایران
بزرگواران! به هر حال رسانه ملی در این مورد توجه لازم را نکرده است و شاید مسوولیتش بیش از خود این عزیزان است پس اجازه دهید حداقل یک برنامه جدید طراحی و اجرا کنند. اینان خودشان بلدند و میدانند چگونه آن اتفاق تلخ را جبران کنند. دلهای این سه هنرمند، آن قدر پاک و دوستداشتنی است که شک ندارم برنامهشان به دلهای مخاطبان کوچک و بزرگ مینشیند و راه برای حضور دوبارهشان باز میشود.
3. به هممیهنان آذری زبانم
شما آذری زبانهای عزیز همیشه به مرام و لوطیگری مشهور بودهاید. اتفاقی افتاده که شک ندارم سهوی بوده است و شاید عدهای هم به آن دامن زدهاند. نه آن سه هنرمند خدای نکرده قصد اهانت به این خطه سرافراز و مردمش را داشتهاند و نه شما وابستگیتان به این مرز و بوم با این حرفها سست میشود. چه خوب است شما عزیزان و به خصوص شما هنرمندان آذریمان به هر نحو که صلاح میدانید؛ خودتان از این سه تن دعوت کنید که به صحنه بازگردند. باور کنید شیرینی این رفتار شما نه تنها کودکان و نوجوانان خطه قهرمان خیز آذربایجان را که همه فرزندان این مرز و بوم و پدران و مادران را و معلمان و مربیان را دلشاد خواهد کرد.
بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسوده بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدگر سوزیم
شود چون روز، دست و پای هم در کار هم باشیم
محسن چینی فروشان»