آفتابنیوز : رسالت
نقاط آسيبپذير آمريكا در خليجفارس عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم امير محبيان است كه در آن آورده است: دكتر پاتريك كلاوسون قائم مقام پژوهشي «موسسه واشنگتن در (امور) سياست خاور نزديك» در نوامبر سال 2005 كتابي تحت عنوان «آماده باش براي يك ايران اتمي» منتشر ساخت، كه در آن نكات مهمي ذكر شده است مطالبي كه تدقيق در آنها ميتواند نشانگر شناخت حيطههايي باشد كه آمريكاييان براي خود به عنوان نقاط آسيبپذير شناسايي كردهاند.
وي در بخشي از كتاب نوشته است: ايران احتمالا سه خطر خواهد داشت:
نخست، ايران به شكل بدي ميتواند نرخ نفت را از طريق مداخله در گذرگاه آزاد كشتي ها در خليج فارس افزايش دهد همانند كاري كه در دهه هشتاد ميلادي به انجام رساند و يا از طريق به خدمت گرفتن تروريستها براي هدف قرار دادن تاسيسات نفتي ساير كشورها ميتواند اين هدف (يعني افزايش قيمت نفت) را متحقق سازد.
دوم، ايران قادر است تاثير و نفوذ ايالات متحده در خليج فارس و خاورميانه را از راه افزايش سرعت و حوزه عمل فعاليتهاي تروريستي عليه كشورهايي چون عراق، عربستان سعودي، كشورهاي ديگر خليج فارس، اسراييل و ساير كشورهاي حامي آمريكا كاهش دهد.
سوم، ايران ميتواند مدلي براي تكثير سلاحهاي هستهاي براي جهان و همسايگانش از طريق ادامه اصرار بر حق ساخت سوخت هستهاي تحت قانون ان پي تي و خروج ناگهاني و ساختن بمب گردد.
... پاتريك كلاوسون معتقد است براي مهار و كنترل وقوع اين تهديدات ايالات متحده و دوستانش بايد اقداماتي را به انجام رسانند:
1 - افزايش همكاريهاي نظامي (به ويژه در حوزههاي دريايي) براي بازداشتن ايران از دخالت دريايي
2 - كاهش آسيبپذيري تاسيسات نفتي در منطقه خليج فارس (خارج از ايران) در مقابل حملات تروريستي
3 - تاسيس و تكميل خطوط لوله براي انتقال نفت و گاز خليجفارس بدون نياز به عبور از تنگه هرمز
4 - از لحاظ سياسي زير فشار قرار دادن و منزوي كردن ايران براي غير نظامي كردن تنگهها و جزاير مجاور
5 - به وجود آوردن قوانيني كه تلاش كشورهاي عضو ان پي تي را كه مظنون هستند براي دريافت كمك هستهاي از ساير كشورهاي عضو خنثي سازد و نيز خروج از ان پي تي را دشوار سازد.
6 - تشويق اسراييل براي متوقف سازي راكتور عظيم ديمونا و درخواست از ساير كشورهاي داراي راكورهاي عظيم به تبعيت از اين روش
7 - وادار كرد كشورهاي اروپايي به حمايت از تحريمهاي اقتصادي مورد نظر عليه ايران در صورت كوتاهي از توقف فعاليتهاي هستهاي حساس، شايد پيشنهادهاي كلاوسون در زمره استراتژيهاي قطعي ايالات متحده آمريكا قرار نگيرد ولي قادر است ذهنيت حاكم بر گروهي از نخبگان تصميم ساز ايالات متحده را به ما بنماياند لذا در رصد دايم اين ديدگاه ها نبايد غفلتي صورت گيرد.
آفرينش
روزنامه آفرينش درسرمقاله خود به عنوان استثمار مشتريان ايراني و سكوت مسئولان آورده است: براي بازرگانان روزگار قديم، فروش كالا، پايان معامله بود و پس از آن، هيچ ارتباطي بين فروشنده و خريدار متصور نبود مگر در شرايط استثنايي كه طي آن، قرارداد منعقده فسخ ميشد.
گارانتي و وارانتي در تجارت عصر جديد ، كلمات شناخته شدهاي هستند و اگر توليد كنندگان و عرضه كنندگان در قالبهايي چون اين دو مفهوم، به تضمين كيفيت و خدمات پس از فروش نپردازند، ناگيزير بايد بازار را به رقباي خود واگذار كنند.
خدمات پس از فروش ، به اندازهاي از اهميت برخوردار است كه بسياري از كشورها، تنها به شرطي به كالاهاي با دوام خارجي اجازه ورود به بازارهاي خويش را ميدهند كه تعهد عملي به خدمات پس از فروش از سوي عرضهكنندگان وجود داشته باشد.
... همچنين خدمات پس از فروش،حتما پس از انقضاي دوران ضمانت، از جمله تعهدات گريز ناپذير توليد كنندگان و نمايندگان فروش آنهاست كه در صورت بروز اشكال در كالا، هم قطعات لازم و هم نيروي انساني متخصص براي تعمير وجود داشته باشد.
بسياري از خريداران اين كالاها، به ويژه محصولات الكترونيك، از بي مسئوليتي نمايندگان فروش اجناس خارجي در ايران ، گلايهمند هستند زيرا در فقدان يك نظام نظارتي بر نمايندگان فروش كالاهاي خارجي، آنها به خود اين اجازه را مي دهند هر گونه كه خواستند با مشتريان ايراني برخورد كنند و به لطايف الحيل، از زير بار تعهد خويش، در خصوص رفع عيب از كالاهاي فروخته شدهشان سرباز زنند.
.... نمايندگيهاي اجناس خارجي در حالي از بازار 70 ميليوني ايران، سودهاي سرشاري را عايد خود ميكنند كه بسياري از آنها، حتي از چاپ بروشور و دفترچه راهنماي فارسي نيز خودداري ميكنند تا بياحترامي خويش به مشتريان ايراني را با وضوح بيشتري به نمايش گذارند.
نكته تاسف آور اينجاست كه در مقابل اين توهينها و استثمارگريها، مسئولان وزارت بازرگاني كه متولي بازار هستند و لابد مسئول حفظ حقوق مصرف كنندگان ايراني، نسبت به آنچه در حال انجام است، در بيتفاوتي محض به سر مي برند.
بديهي است يك مشتري نميتواند به تنهايي مشكل موجود را حل كند، بلكه لازم است دستگاه حكومتي مربوطه، يعني وزرات بازرگاني، دراين باره حساسيت بيشتري نشان دهد و اجازه ندهد شركتهاي خارجي به سادگي آب خوردن و بدون بيم از پاسخگويي، حقوق ايرانيان را زير پاگذارند و در دل خود، به سكوت وانفعال ما بخندند.
سياست روز
نجف؛ كانون بيداري امت اسلام عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد مهدي شير محمدي است كه در آن آمده است
(يكم) هزار سال
هزار سال از تاسيس حوزه علميه نجف ميگذرد و اين حوزه خواره يكي از بزرگترين كانونهاي نظريهپردازي براي امت اسلام و به ويژه شيعيان جهان بوده است از دو قرن پيش و همزمان با تزلزل نظامهاي سياسي جهان اسلام اين حوزه شريف ضمن پاسداشت علوم و معارف اهل بيت عصمت و طهارت (ع) ميكوشيد به نيازهاي روز جامعه اسلامي پاسخ دهد و حتي جاي خالي اتاق فكر در مجاورت حكام جوامع اسلامي را پر كند.
(دوم) نهضت عدالت خانه
ظهور ميرزاي شيرازي در نجف اشرف-از پي بزرگاني چون شيخ انصاري كه تمركز مرجعيت را تحكيم كرده بود،نقطع عطفي در تاريخ معاصر جهان اسلام بود.
گفتارهاي ميرزا در رساله جوابيه ايشان كه در پاسخ به پرسشهاي شيخ فضل الله نوري گرد آمده بود مهمترين "منشور بيداري امت اسلام"در برابر استيلاي رو به گسترش مردنيسم استعمار بود.
انقلاب مشروطيت و گذر زمان تا استقبال شبه روشنفكران از استبداد رضاخاني و رژيم پهلوي وابسته به غرب نشان داد آنان به اعدام شهيد فضل الله نوري و حذف ديگر شاگردان ميرزا از صحنه سياسي چه توطئهاي را طراحي كرده بودند.
(سوم) فرزندان فكري
به يقين ميتوان گفت؛ رهبران فكري مكتب تشيع در سده اخير مستقيم يا با واسطه شاگردان ميرزاي بزرگ بودند. آقايان علامه ناييني ، شيخ فضل الله نوري پس از وفات ميرزا در نجف و تهران مكتب ايشان را پي گرفتند. نسل دوم شاگردان ميرزا كه با واسطه از محضر ايشان بهرهبرده بودند در قم حوزهاي بزرگ را بنا نهادند.
ميتوان گفت حوزه علميه قم فرزند فكري حوزه علميه نجف و حضرت امام "ره" و شاگردانش فرزندان فكري ميرزاي شيرازي هستند. تجليلهاي مكرر و بسيار حضرت امام "ره" از ميرزاي بزرگ به خوبي الگوپذيي ايشان را از آن بزرگوار نشان ميدهد.
(چهارم) بيداري
تاكيد مقام معظم رهبري مبني بر بازيابي و بازشناسي آراي انديشمندان حوزع علميه نجف حاكي از توجه ايشان به احياي آموزههاي سياسي - اجتماعي آن بزرگواران است. بر اين اساس حوزههاي علميه قم و نجف - نه آنگونه كه برخي شبه روشنفكران ترسيم ميكنند - رقيب يكديگر بلكه مكمل يكديگرند.
به ويژه اكنون كه حوزه علميه قم در پناه نظام سياسي مبتني بر اصول اسلام رونقي مطلوب يافته است ميتواند دين خويش را به حوزه نجف ادا كند و ضمن مراجعه به ميراث اين حوزه مقدس از اين ميراث براي تقويت فكر در عالم تشيع بهره بيشتري بگيرد.
جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري در سرمقاله خود با عنوان "آب نبات روسي !" آورده است:
دولت روسيه قرار است هيئتي را براي مذاكره درباره غني سازي مشترك اورانيوم به ايران اعزام نمايد. هرچند جزئيات مطالبي كه قرار است در اين مذاكرات مطرح شود،اعلام نشده ولي از هم اكنون ميتوان درباره آنچه هيئت روسي مايل است در ميان بگذارد حدس هائي زد و درباره آن،ريال نكاتي را نيز ميتوان مطرح كرد.
براي اروپائي ها، آمريكائي ها و روسها، مرزهاي ايران يك خط قرمز است . از نظر آنها هيچ اتفاقي در زمينه غني سازي در داخل خاك ايران نبايد بيفتد. بنابراين هيچ ابهامي درباره جزئيات آنچه هيئت روسي ميخواهد با طرف ايراني در ميان بگذارد وجود ندارد. براي ما همه چيز از هم اكنون روشن است و اين واقعيت را نيز ميدانيم كه طرف روسي اجازه ندارد چيزي بيش از غني سازي مشترك در خاك روسيه و يا به هر حال در خارج از مرزهاي ايران را بپذيرد.
اما ايران چطور
آيا ايران ميتواند به روسيه اعتماد كند و طرح غني سازي مشترك در خاك روسيه و يا خارج از مرزهاي ايران را بپذيرد؟
جواب اين سئوال به اراده دولتمردان ايراني درباره اينكه آيا ميخواهند فناوري هسته اي مستقلي داشته باشند يا صرف برخورداري از فناوري هسته اي كافي است حتي اگر مستقل نباشد،مربوط مي شود.
غني سازي مشترك در خارج از مرزهاي ايران، مفهومي جز عدم برخورداري از فناوري هسته اي مستقل و محروميت از چرخه سوخت ندارد. اين همان چيزي است كه تاكنون اروپائي ها با زبان ديگري به ما ميگفتند و حالا روسها همان حرف را در بسته بندي و قالب جديدي به ما تحويل ميدهند.
اروپائي ها ميگويند شما چرخه سوخت نداشته باشيد، ما به شما نيروگاه اتمي ميدهيم سوخت اتمي ميدهيم، نيروي متخصص ميدهيم و هر چيز ديگري كه بخواهيد در اختيارتان ميگذاريم . اين، يعني ايران هرگز چرخه سوخت نداشته باشد و پذيرفتن چنين چيزي به معناي حاتم بخشي استقلال كشور به بيگانگان است.
طبيعي است كه ملت ايران در برابر قلدري هاي دشمنان خود سر فرود نياورد و از حق قانوني خود نگذرد.
بهانه اي كه آمريكا و اروپا مطرح مي كنند اينست كه به ايران صاحب فناوري هسته اي نميتوان اعتماد كرد زيرا ممكن است به طرف ساختن بمب اتمي برود و به سلاح هاي كشتار جمعي دست يابد. اين مضحك ترين بهانه ايست كه ميتوان از كشورهائي كه خود صاحب زرادخانه هاي اتمي و سلاح هاي كشتار جمعي هستند شنيد.
...روسيه نيز اگر در چارچوبي كه اروپا و آمريكا تعيين كرده اند حركت كند نميتواند با ايران به تفاهم برسد و از هم اكنون روشن است كه طرح غني سازي مشترك در چنين چارچوبي براي ملت ايران قابل قبول نيست . آنچه روسيه پيشنهاد مي كند نيز چيزي بيش از همان آب نبات كذائي نيست البته اينبار آب نبات روسي !
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله خود باعنوان "هويج روسي ، ذائقه ايراني " به قلم مهدي محمدي آورده است:روس ها به تازگي خود را وارد بازي كرده اند كه در حال تمام شدن است. آنها با اشتياق مي خواهند در يك پست حساس بدرخشند اما ديگر انگيزه اي براي ادامه بازي وجود ندارد؛ از ديد طرف هاي اصلي (ايران در يك سو و اروپا و آمريكا در سوي ديگر) بازي تقريبا تمام شده و نتيجه هم كم و بيش معلوم است: يك ايران هسته اي را بايد پذيرفت.
طرحي كه روسيه به تازگي روي ميز گذاشته و خود آن را «يك مصالحه واقعي» مي نامد، در چه چارچوبي بايد فهميده شود؟ روس ها واقعا به دنبال چه هستند و آيا راهي كه برگزيده اند آنها را به هدفشان خواهد رساند؟
... اكنون هم ديپلماسي هسته اي ايران براي روشن كردن تكليف خود با اين «هويج روسي» كه در دقيقه 90 خود را به ميان معركه پرتاب كرده، چاره اي ندارد جز آنكه كمي ارتفاع بگيرد و از بالا به مسئله بنگرد: روس ها در پي چه كاري هستند؟
... براي فهم آنچه در سر روس ها مي گذرد، بايد در اين الگوها كمي تأمل كرد.
روس ها به دلايل زير همواره علاقمند به برخورداري از روابطي خوب و بلكه استراتژيك با ايران بوده اند:
1- منافع اقتصادي حاصل از حضور در بازار هسته اي ايران (و برخي ديگر از عرصه هاي فناوري هاي نو) كه تا امروز تقريبا به طور انحصاري به جيب روسيه سرازير مي شده، كلان تر از آني است كه قابل صرف نظر كردن باشد و لذا هر تهديدي عليه اين منافع، همواره روس ها را به شدت وحشت زده كرده است. صريح ترين اعتراف به اين امر در ماه هاي گذشته از آن رئيس كميته خارجي دوماي روسيه بوده است: «مسكو در حال همكاري فعالانه با ايران است و هرگونه تحريم عليه تهران به منافع روسيه آسيب بسيار مي رساند... در صورت تحريم ايران تعداد زيادي از پروژههاي ما آسيب مي بيند و ما همه منافع و جايگاه هاي خود را به مقدار زيادي در پروژههاي مختلف خصوصاً همكاري در زمينه هستهاي از دست مي دهيم» .
2- عامل دومي كه همواره روسيه را به جانب ايران سوق داده، رقابت هژمونيك ديرينه مسكو با غرب و به ويژه تقابل سنتي شرق- غرب بر سر حوزه نفوذ در منطقه اي بوده كه اكنون ايران يك قدرت غيرقابل چشم پوشي در آن است. انقلاب هاي رنگارنگي كه با حمايت و بلكه دخالت مستقيم آمريكا طي يكي دو سال گذشته در منطقه آسياي ميانه رخ داده و منجر به جايگزيني متحدان و دنباله روان روسيه با نيروهاي غربگرا در گرجستان و اوكراين شده، اين تقابل را تشديد كرده است.
در مقابل اين دو عامل، عوامل ديگري هست كه روس ها را به نوعي «فاصله گذاري» ميان خود و ايران مي خواند و خصوصاً در مورد مربوط به پرونده هسته اي ايران آنها را در موارد بسياري بدل به عضوي از اردوگاه مقابل ايران مي كند:
1- روسيه به لحاظ تمدني و ارزش هايي كه در پي تحقق آنهاست، نهايتاً به اردوگاه غرب تعلق دارد. روند پيوستن روسيه به بلوك سرمايه داري ليبرال با فروپاشي ديوار برلين و پايان جنگ سرد در 1989 آغاز و بعضي ناظران عقيده دارند پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 كامل شده است: «ويلاديمير پوتين كه در اواخر سال 1999 به قدرت رسيد، سعي بر آن داشت كه جايگاه روسيه را در صحنه بين المللي بازسازي كند. از اين رو، كارشناسان متعددي به وي توصيه كردند به جاي فرسايش خود در راه دستيابي به جهاني چندقطبي كه مترادف تقابل با واشينگتن است، روسيه بايد براي مدرن سازي بهينه خود به اقتصاد جهاني پيوسته، كشور را دوباره بر محور منافع حياتي متمركز كند.
قابل بحث است كه روند «اعتمادسازي» ميان روسيه و غرب در ديگر ابعاد تا چه حد موفقيت آميز بوده، اما در مورد خاص پرونده هسته اي ايران، اين خاصيت را داشته كه اختلافات ميان غرب و روسيه را از سطح استراتژيك، به سطوح تاكتيكي تنزل دهد. به اين معنا، به نظر نمي رسد روس ها بر سر اين موضوع كه ايران نبايد فناوري حساس غني سازي را در اختيار داشته باشد، چندان متفاوت با غرب بينديشند؛ حداكثر اين است كه معتقدند بايد شيوه هاي مسالمت جويانه تري در پيش گرفت.
2- شواهد قابل اعتنايي وجود دارد كه نشان مي دهد موضوع برنامه هسته اي ايران در دست روس ها، اهرمي بوده است براي چانه زني با غرب. كاملا طبيعي است كه روس ها در موارد متعدد از اين اهرم براي حل و فصل مشكلات فراوانشان با غرب و كسب امتياز متقابل، استفاده كرده باشند، چنانكه كرده اند. يك مثال روشن براي اين موضوع، راه اندازي نيروگاه بوشهر است.
بنا بر آنچه گفته شد يك نگاه حتي سطحي كافي است كه روشن كند دلايلي كه روسيه را برمي انگيزد تا منافع ايران را ناديده بگيرد، به وضوح نيرومندتر از آنهايي است كه روس ها را به ماندن در كنار تهران ترغيب مي كند.
اين «كنار گذاشتن» البته در پيشنهاد روس ها شكل محترمانه و پوشيده اي به خود گرفته است: تشكيل يك كنسرسيوم مشترك غني سازي در خاك روسيه. اگر فقط آنچه تا اينجا گفته شد هم در نظر گرفته شود، كافي است كه نشان دهد در روي خوش نشان دادن به ايده روس ها، نفعي براي ايران نيست. اما علاوه بر آن، دلايل اضافي هم وجود دارد.
يكم- اين موضع قديمي و تكراري غرب در مقابل ايران كه: توان داخلي توليد سوختتان را تعطيل و از ما «به نحو تضمين شده» سوخت دريافت كنيد، همواره فوق العاده ضعيف و شكننده بوده است. آنچه اكنون روس ها به ايران پيشنهاد كرده اند، نوعي صورت بازسازي شده از همين ايده است است. ايران دلايل بسيار قوي دارد كه چرا رفتن زير چنين باري عاقلانه نيست. اما بنا بر اطلاعاتي كه نويسنده در اختيار دارد يك بار وقتي نماينده ايران در هيئت مديره يوروديف حق قانوني ايران براي انتقال سهم خود از محصول شركت را به ديگر اعضا يادآوري مي كند، پاسخ مي شنود: عيبي ندارد. مي توانيد مواد تحت مالكيت خود را ببريد منتها تا آستانه درب شركت، از آنجا به بعد ديگر به ما ربطي ندارد. خاك كشور فرانسه است و بايد برويد مشكلتان را با دولت فرانسه حل كنيد!
دوم- غرب مدت هاست به NPT به عنوان يك دردسر مي نگرد. آنچه NPT براي اعضاي خود ممنوع مي كند ساخت سلاح هسته اي است نه غني سازي اورانيوم. غربي ها در چند كنفرانس اخير بازنگري NPT از جمله در جلسه بهار سال 2005 ميلادي، تلاش فراوان كردند تا حق غني سازي كشورهاي عضو معاهده را به شكلي نفي و سلب كنند، اما تمامي اين تلاش ها به دليل مقاومت شديد كشورهاي در حال توسعه ناكام ماند. به نظر مي رسد غرب به دنبال آن است كه شكست خود در به وجود آوردن يك رويه حقوقي درباره ممنوعيت تلاش مستقل كشورها براي توسعه چرخه سوخت هسته اي در كنفرانس بازنگري مي 2005 را در قالب پروژه اي كه روس ها در مقابل ايران كليد زده اند، جبران كند. اگر ايران كوتاه بيايد و از حق خود براي غني سازي صرف نظر كند به شكل گيري يك مدل براي برخورد با ديگر كشورهايي كه وضعي كم و بيش مشابه دارند و اين بحران پس از عبور از ايران دامن آنها را خواهد گرفت، كمك بزرگي كرده است. اين مدل حتي مي تواند شكل يك «رويه حقوقي» را به خود بگيرد. آن وقت راه غرب براي ايجاد انحصار در صنعت هسته اي بسيار هموارتر از حالا خواهد بود.
شرق
سنديكا و حقوق شهروندى كارگران عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم دكتر مصطفى معين است كه در آن آمده است:حركت اخير كارگران شركت واحد را از منظر تلاش جمعى براى احقاق حقوق طبيعى و شهروندى در ايران، بايد حركتى درخور تامل و تحمل دانست، هرچند كه در بطن چنين رخدادها و رفتارهايى ناگفته هاى بسيارى نهفته است كه توجه به آنها مى تواند راهكارهاى دستيابى به حقوق صنفى و شهروندى را اصلاح و كارآمد كند. امروز هم نهادهاى حاكميتى، هم نمادهاى مدنى و هم آحاد شهروندان ناگزيرند كه قواعد، مكانيسم ها و روندهاى ذيل تحقق حقوق اساسى را بپذيرند و با پيش بينى ها و پيشگيرى هاى حقوقى آثار و تبعات بى توجهى به ضرورت هاى زندگى جديد را كاهش دهند. وجود تشكل ها، سنديكاها و انجمن هاى مستقل صنفى كه به درستى اصناف و گروه هاى اجتماعى را نمايندگى مى كنند. باعث خواهد شد تا پيام هاى صنفى بدون صرف هزينه هاى امنيتى و سياسى از طريق نمايندگان آنها به گوش مسئولان و مديران ذيربط برسد...
هرچه ظرفيت هاى مدنى حكومت و جامعه بيشتر باشد و قواعد دموكراتيك براى پيگيرى خواسته ها و حتى اعتراض ها و اعتصاب هاى صنفى بيشتر وجود داشته باشد، نظم و امنيت جامعه از ثبات و پويايى بيشترى برخوردار مى شود.
آنهايى كه در اين روزها، اقدام اخير كارگران شركت واحد را تهديدى عليه امنيت اجتماعى برشمرده اند، بايد پيش از آن نگاه و رويكرد خود نسبت به ضرورت و نقش تشكل هاى صنفى، كارگرى و انجمن هاى مستقل را اصلاح كنند.
وجود و تشكيل انجمن ها، تشكل ها و سنديكاهاى كارگرى موجب قدرت و سلامت جامعه است و انحصار در شكل گيرى آنها و يا صورت نمايشى گرفتن آنها با استفاده از ابزارهاى گوناگون باعث بروز روش هاى پرهزينه و نگران كننده مى شود. در چنين شرايطى است كه حتى شعارهاى تكثرگرايى، حمايت از تشكل ها و انجمن هاى صنفى، احزاب و گروه هاى مختلف هم كمتر پذيرفته شده و كمتر نتيجه مى دهد.
از سوى ديگر امروز ما نيازمند آنيم كه به اين قبيل رويدادها از منظر قانون اساسى نيز بنگريم: تشكيل اجتماعات و راهپيمايى ها، امكان اشتغال به كار در شرايط مساوى، برخوردارى از تامين اجتماعى از نظر بازنشستگى، بيكارى، ازكارافتادگى و... بيمه و ساير خدمات و حمايت هاى مالى به عنوان حقى همگانى در اصول متعدد قانون اساسى به رسميت شناخته شده است. علاوه بر اين موازين اعتقادى، حقوقى و سياسى بايد به رويكردهاى نوين جهانى هم در برابر ضرورت هايى از اين دست توجه كرد. آزادى انجمن ها و مجامع مسالمت آميز، برخوردارى از شرايط عادلانه و مطلوب كار، تامين اجتماعى و حمايت در برابر بيكارى، برخوردارى از دستمزد عادلانه و زندگى درخور، كرامت انسانى و تشكيل اتحاديه هاى صنفى در اعلاميه حقوق بشر مورد تاكيد قرار دارد كه ايران نيز از جمله امضا كنندگان اعلاميه جهانى حقوق بشر بوده و ميثاق هاى مدنى و سياسى آن نيز به تصويب قوه مقننه كشورمان رسيده است...
اگر به واقع بخواهيم هزينه هاى اقدامات پرتنش را در جهت تحقق حقوق كارگران كاهش دهيم بهتر آن خواهد بود كه فصل ششم قانون كار در جهت انطباق بيشتر با حقوق مصرحه در قانون اساسى اصلاح شود و زمينه لازم قانونى براى ايجاد، تاسيس و تشكيل تشكل ها، انجمن ها و سنديكاهاى مستقل كارگرى فراهم گردد. ترديد نكنيم كه توانمندى جامعه مدنى در شناخت و پيگيرى حقوق صنفى و سازمانى بخشى از توانمندى و اقتدار نظام سياسى چه در عرصه ملى و چه در عرصه بين المللى است و اين توانمندى مى تواند و بايد همه سطوح جامعه از جمله بخش هاى محروم و زحمتكش كارگرى را فرا بگيرد.