کد خبر: ۳۴۶۹۱۷
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۴۷

حاشیه‌نگاری روز سوم جشنواره فیلم فجر

روز سوم جشنواره هم تمام شد. هنوز هفت روز دیگر مانده است و دوی استقامت انگار خیال تمام شدن ندارد.
آفتاب‌‌نیوز :
توی سالن آنقدر شلوغ است که جا برای نفس کشیدن هم نیست چه برسد به ایستادن و راه رفتن. این همه تن‌مان لرزید که امسال کارت بگیریم، بس که گفتند سخت‌گیری می‌کنیم تا کسی خارج از دایره مطبوعات و رسانه در کاخ جشنواره نباشد. حالا همه هستند، لا به لای‌شان هم اهالی رسانه دیده می‌شوند.

دیشب برای «ابد و یک روز» قیامت بود. همه آمده بودند اولین فیلم سعید روستایی را ببینند. فیلم هم که تمام شد همه راضی بودند.  برخی هم می‌گفتند که  خستگی این سه روز با دیدن فیلم روستایی از تنشان بیرون رفته، اما نتیجه این شد که صف فیش غذا آنقدر طولانی شد که هر چه می رفتی به آخرش نمی رسیدی. یکی به شوخی می‌گفت همه عمرمان توی صف گذشت، یا صف مرغ و شکر و برنج، یا صف اتوبوس، یا صف کنکور یا صف ... خیلی ها هم عطای غذا خوردن را به لقایش بخشیدند. رفتند و توی یک صف دیگر ایستادند. صف دیدن «هفت ماهگی» هاتف علیمردانی. دوستان لطف کنند برای سال بعد زیاد سخت‌گیری نکنند که بشود لااقل توی سالن راه رفت.

نشست ها هم برگزار شد. در نشست فیلم «دلبری» گفتند که صدای هنگامه قاضیانی گرفته و نمی تواند زیاد حرف بزند. اما قاضیانی حرف زد، خوب هم حرف زد. درباره نقشش و مونولوگ هایی که طولانی بودند. صدا همان صدا بود اما دلخوری از آن می‌بارید. در نشست «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» هم نه از فریبرز عرب‌نیا خبری بود، نه ژاله صامتی و نه سیامک صفری. می‌گفتند به خاطر اختلاف با تهیه کننده حاضر نشده‌اند در نشست شرکت کنند.

بعدازظهر، در میان شلوغی و رفت و آمد روی فرش قرمز بازیگران فیلم «قیچی» برای عباس غزالی تولد گرفتند. خوشحالی از قیافه اش می بارید برعکس نقشش توی فیلم که تمام مدت یک لبخند خشک و خالی هم نزد.

به گزارش خبرآنلاین، آخرین نوبت هم «ایستاده در غبار» بود. با یک روایت مستند آدم‌ها را برد به دل انقلاب و جنگ کردستان و آزادسازی خرمشهر. محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم به صدای فیلمش اعتراض داشت. همان مشکلی که روزهای گذشته نیز بود. می‌گفت کلی از دیالوگ‌ها مفهوم نبوده. راست هم می‌گفت. اما فایده نداشت.

بیرون محوطه سالن نمایش‌ها، صدای «بهمن خونین جاویدان» فضا را پر کرده بود. توی سالن جای سوزن انداختن نبود و هوا آنقدر تمیز بود که بشود چراغ های شهر را نگاه کرد. شهری که همه‌ی این قصه‌ها توی دلش شکل گرفته‌اند تا برای ما روی پرده سینما روایت شوند. شهری که هر چقدر هم خواننده‌هایش هوار بکشند «تهران شب از تو دور است»، باز هم فایده ای ندارد. مثل همین قصه فیلم ها که هر چقدر به خودت امیدواری می دهی بالاخره یک فرقی با دنیای بیرون داشته باشند، فایده ندارد. آن‌ها راوی رویاهای ما نیستند و ...

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین