آفتابنیوز :
جناب هاشمي طبا به نظر مي رسد که کشور در شرايط حساسي قرار گرفته، چه به لحاظ داخلي و مسائلي چون بيکاري، تورم و پاسخگويي به مطالبات نسل جوان و چه مسائل بين المللي و فشارهايي که از جانب امريکا عليه کشورمان هدايت مي شود. همين مسائل و حساسيت ها باعث شده تا موضوع انتخابات رياست جمهوري نهم از شرايطي خاص و ويژه برخوردار شود، ذهنيت شما از اين انتخابات چيست؟
البته بعد از انقلاب بحران هاي مختلفي در کشور بوده و نمي شود گفت چه مقامي توانسته بر بحران هاي مختلف فائق بيايد، طبيعتاً نقش رهبري در اينجا خيلي مهم و موثر بوده، ولي مجموعه کارگزاران نظام هستند که مي توانند با تعامل و همبستگي و تدبير مسائل را حل کنند. به نظرم شرايط امروز خيلي بحراني تر و بدتر از شرايط گذشته نبوده، منتهي همراه با قوام گرفتن جمهوري اسلامي، بعضي از مسايل ديگر در دنيا شکل گرفت مثل فروپاشي اتحاد شوروي که اين فروپاشي باعث شد امريکا خود را ابرقدرت يکه و تنها احساس کند و بعد صدماتي که در 11 سپتامبر به اين کشور وارد شد، امريکا را به يک واکنش تهاجمي وادار کرد. درکنار اين براي اينکه به قول خودشان بتوانند بعضي از مسايل را حل و فصل کنند، در مسأله فلسطين و بعضي نکات ديگر پافشاري کردند و به نظرم بحث انرژي اتمي نيز فقط يک بهانه است، خودشان مي دانند که نه تهديدي از جانب دانش هسته اي ايران متوجه آنها مي شود و نه اينکه بمب اتمي داشتن را خطر مي دانند، براي اينکه الان کشورهاي ديگر هم بمب اتمي دارند و نسبت به امريکا يقيناً خطراتشان بيشتر است مثل چين و حتي اسرائيل که اولين خطر براي امريکا است. ولي امريکا اين را بهانه و دستاويزي قرار داده براي اينکه عليه جمهوري اسلامي ايران کار کند. به نظر من پاسخ نهايي اين سوال اين است که تعامل مقام هاي مختلف کشور که مي تواند بر اين مسايل فائق آيد.
اکنون در وضعيتي قرار گرفته ایم که شاید شاخص آن را بتوان نوعی نارضایتی از سوی عده اي که مطالباتشان را بي پاسخ ديده اند دانست ، بعنوان کسي که طي ادوار گذشته در دولت هاي مختلفي حضور داشته ايد فکر مي کنيد چرا دولت اصلاحات که در ابتدا نيز با اقبال عمومي روبرو شد نتوانست انتظارها را پاسخ گويد؟
من فکر مي کنم وقتي مسائل کشور از يک بعد خاص ديده مي شود، اين نگاه تک بعدي نمي تواند نتيجه نهايي بدست دهد. دولت اصلاحات که روي کار آمد بيشترين بحث اش اصلاحات سياسي و فرهنگي بود، در حالي که در داخل هيأت دولت هر موقع بحث مي شد بحث معيشت و اقتصاد بود، يعني در داخل هيأت دولت اصلاً بحث اصلاحات سياسي مطرح نبود در داخل هيأت دولت بيشتر بحث تأمين معيشت، شغل، آذوقه و بعضي مسايل اقتصادي ديگر بود حالا چطور مي شود دولتي که در داخل خودش اصلاً بحث اصلاحات سياسي ندارد بتواند اين بحث را پي بگيرد. از طرف ديگر مطالبات سياسي مردم و مطالبات فرهنگي شان طبيعتاً حد و حدودي دارد، اما مطالبات اقتصادي و معيشتي مردم بحث ديگري است که متأسفانه کساني که با اصلاحات سياسي و فرهنگي مخالف بودند، مطالبات معيشتي مردم را بزرگ کردند. يعني دولت و نظام به يکباره در مقابل خواست بزرگ مردم قرار گرفت، از يک طرف بعضي از مقامات دولتي و به خصوص جبهه مشارکت به مطالبات سياسي مردم دامن مي زدند و از طرف ديگر جناح مخالف براي اينکه اين مطالبات را خنثي کند، مطالبات اقتصادي مردم را پيش مي کشيدند و الان هم شما مي بينيد مجلس هفتم دائم به فکر اين است که مسايل جاري اقتصادي را ولو با روش هاي نادرست حل کند و اصلاً به آن مطالبات سياسي نمي رسد. بنابراين دولتي که در درونش بحث اصلاحات سياسي و فرهنگي نمي شود و در طرف مقابل مخالفانش توقع مردم را در برآوردن مطالبات اقتصادي دامن زده و بالا مي برند، چگونه مي تواند در برآوردن وعده هاي داده شده سياسي و رقم زدن اصلاحات موفق عمل کند. طبيعتاً چنين دولتي هر چقدر هم که قوي باشد نمي تواند نظرات هر دو جبهه را تأمين کند. به خصوص که در ميز دولت بحث مطالبات سياسي و رهنگي مردم اصلاً مطرح نبود.
در دولت آقای هاشمی این وضعیت چگونه بود ؟ به نظر می رسد تاکید ایشان عمدتا بر توسعه اقتصادی متمرکز بود اما این تمرکز باعث شد تا مباحثی در زمینه نادیده گرفته شدن عدالت مطرح شود
دولت آقاي هاشمي دولت توسعه بود، من الان مي بينم بعضي ها بحث بين توسعه و عدالت را مطرح مي کنند و به نوعي توسعه را محکوم کرده و عدالت را مطرح مي کنند. مي خواهم عرض کنم توسعه عين عدالت است و اگر کسي در جامعه فکر مي کند که بدون توسعه مي تواند به عدالت برسد، اين مسأله اصلاً امکان پذير نيست. هيچ کشوري را امروز نمي توانيد در دنيا پيدا کنيد که از غير از راه توسعه به عدالت رسيده باشد. ممکن است بعضي ها که هنوز افکار مارکسيستي دارند مثلاً کوبا و کره شمالي را بعنوان کشورهاي عدالت طلب مطرح کنند، در حالي که اين دو کشور کشورهاي عقب افتاده و فقيري هستند و نتوانسته اند بحث عدالت را در کشورشان ساري و جاري کنند، برعکس کشورهايي که از توسعه برخوردار شدند به نحو بسيار مطلوبي توانستند عدالت اقتصادي را در جامعه برقرار کنند.
بنابراين بحثي که در زمان آقاي هاشمي رفسنجاني دنبال مي شد بحث توسعه کشور بود که بر مبناي آن توسعه، عدالت هم به طور طبيعي گسترش مي يافت، چون همراه با فقر نمي توان عدالت برقرار کرد. عدالت زماني مي تواند وجود داشته باشد که در زندگي و جامعه يک چيزي موجود باشد و بعد روي آن بحث کرد. چون سيستم هاي مارکسيستي و سوسياليستي از نظر نظام اسلامي مردود است ولي ما آن روش را به کلي قبول نداريم و معتقديم در اسلام نوعي اقتصاد آزاد برقرار است و مالکيت محترم است و کسي حق تعرض به اموال ديگران را ندارد. بنابراين ما پذيرفته ايم که با اقتصاد باز کار کنيم. همراه با اقتصاد آزاد و محترم شمردن مالکيت و اصل را بر برائت گذاشتن؛ اينها همه اصولي است که درکشور به آن پايبنديم و همراه با اينها هيچ چاره اي در جهت اجراي عدالت و تأمين حداقل معيشت مردم نيست. دولت آقاي هاشمي اين کار را شروع کرد، همه اين سدهايي که الان دارند افتتاح مي شود همه در زمان آقاي هاشمي پايه گذاري شد، واحدهاي صنعتي هم همينطور، دولت آقاي خاتمي به لحاظ شعارهايي که روي کارآمد بحث اصلاحات سياسي را مطرح کرد.
به ديگر سخن ابتکار خاصي براي توسعه در زمينه مسايل اقتصادي و توسعه کشور در زمان دولت آقاي خاتمي زده نشد و چون مخالفان از حربه باصطلاح توقعات و خواست هاي معيشتي مردم صحبت مي کردند، طبيعتاً دولت آقاي خاتمي هم براي آنکه پاسخ آنها را بدهد به تأمين معيشت مردم و خواست هاي آنها و آنچه که توسط مخالفان مطرح مي شد گرايش نشان داد و در حقيقت در فضايي گير کرد که معيشت مردم را بهبود بخشد و برای بهتر شدن معيشت مردم به ضرر طرحهاي اقتصادي دست زدند و از آن طرف اين فشار و فشارهاي ديگر، باعث شد که اصلاحاتي را که به دنبالش بودند، نتوانند عملي سازند و چالش هايي که در اين رابطه داشتند باعث شد که از بسياري از آن آرمان ها چشم بپوشند.
به نظر من اصلاً وظيفه دولت و رييس جمهور در خيلي از موارد اين نيست که از بعضي مسائل قضايي دفاع کند و يا خودش را درگير اين مسايل کند، براي اينکه وظيفه دولت مشخص است و اگر فرض کنيد مثلاً روزنامه نگاري دچار گرفتاري شده و به زندان افتاده و يا کار خلافي در قوه قضايي صوت گرفته، وظيفه دولت اين نيست که به دنبال اين قضيه باشد.
ممکن است وظيفه شهروندي چنين امري را اقتضاء کند ولي وظيفه دولت چيز ديگري است. اصلاً در يک نظام پارلمانتاريستي که استقلال قوا شناخته شده دولت هرگز چنين کاري را نمي تواند انجام دهد و دخالت در اين مورد باعث مي شود که از کارها و امور جاري خويش باز بماند و نتواند به وظايفش عمل کند. به نظر من دولت مطابق آن چيزي که در قانون اساسي تصريح شده بايد عمل کند و اگر به آن کارش برسد، مي تواند بر اين بحران ها فائق آيد. و در مسايل ديگري که بر اساس قانون اساسی بر عهده اش نيست، بايد بگويد برويد به سراغ آنکه به او مربوط است. يعني اگر بر فرض در قوه قضاييه و مقننه، يا هر جاي ديگري خلافي انجام مي شود دولت هيچ وظيفه اي ندارد که اين موارد را اصلاح کند. بلکه بايد به مردم تفهيم کند که اين کار، کار من نيست و کار کس ديگري است و بايد مردم بروند سراغ آن کسي که آن کار خلاف را انجام مي دهد تا دولت بتواند به وظايف خود عمل کند. حجم کار دولت بسيار بزرگ است و آينده کشور هم در دست برنامه ريزيها و امور اجرايي دولت است.
در حقيقت معتقديد که دولت آقاي خاتمي درگير وظايف و مسايلي شد که اصلاً بر عهده اش نبود.
من چنين اعتقادي دارم البته نه دولت، بلکه بيشتر خود رييس جمهور و رياست جمهوري را در اين زمينه دخيل مي بينم چون وزراء اصلاً بحث سياسي در دولت نداشتند. هم در دولت آقاي هاشمي و هم در دولت آقاي خاتمي، بحث اصلاحات، سياست و فرهنگ بسيار بسيار کمرنگ بوده و بيشتر بحث هاي اقتصادي مطرح بود. مباحثي چون تأمين معيشت و حقوق کارمندان و از همين دست مسايل جاري اقتصاد بحث اصلاحات ظاهراً در جاهاي ديگري خارج از دولت انجام شده و به نام دولت نوشته مي شده است. در حالي که دولت تمام هم و غم خود را بايستي بر وظايف مصرح وزراء بگذارد و طبيعتاً هر مسأله اي را از شاخه خودش پيگيري کند. طبيعتاً وزارت ارشاد، بحث فرهنگي خودش را مي تواند پيش ببرد و ديگر وزارتخانه ها هم همينطور. ولي به نظر من سايه انداختن اصلاحات و اينکه رييس جمهور از طرف دولت قول اصلاحات داده بود، او را در تنگناي اين کار گذاشت و فشارهاي معيشتي و امور جاري اقتصادي به دولت به شدت فشار آورد که نه بتواند کار اصلاحات را پيش ببرد و نه اينکه کار توسعه اي کشور را در دستور کار خويش قرار دهد.
به هر حال در مرحله گذار هستيم و در اين مرحله گذار به سمت توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي با نسل جديدي روبرو هستيم که خودش را در اين مقام مي بيند که به نيازهايش پاسخ داده شود.اين شرايط اقتضاء مي کند که کسي براي رياست جمهوري بيايد که بتواند بحران هاي احتمالي را مديريت کند. با اين نگاه مي بينيم که پس از پشت سر گذاشتن انتخابات شوراها و مجلس هفتم، نيروهاي جوان و تازه به ميدان آمده جناح محافظه کار، براي کسب کرسي رياست جمهوري خيز برداشته اند و شايد نيز بر همين مبناست که در مقابل بحث کانديداتوري آقاي هاشمي رفسنجاني موضع گرفتند. شما فکر مي کنيد اين نوع برخوردها از کجا ناشي مي شود؟
به نظرم هدف تخريب شخصيت آقاي هاشمي است، به علت اينکه ظاهراً اين افرادي که در مجلس صحبت مي کنند، مسايل کشور را درست نمي شناسند و با شعارهايي که از نظر مسايل جاري اقتصادي مي دهند در پي جلب توجه مردم هستند. چون بعضي از مردم به اصل مسايل اقتصادي و آينده کشور بدرستي آگاه نيستند و فقط دوست دارند مسايل روزشان حل شود. در حالي که ما بايد کاري کنيم که در آينده ايران به عنوان نيروي توانمند و قدرتمند به لحاظ علمي و اقتصادي در خاورميانه باشد. اگر ما هم اعتقاد به آبادي داشته باشيم آبادگر هستيم و اين نيست که فقط شکم هاي مردم را آباد کنيم، بلکه اين است که کشور و جامعه را آباد کنيم و اين آبادي را هم به لحاظ فرهنگي و اقتصادي انجام بدهيم. بي شک انتخاب نام ها به هيچوجه نمي تواند معرف عملکردها باشد. به نظرم اگر کسي مي خواهد خودش وارد شود و تز و روشي دارد بايد آنرا مطرح کند، اما اينکه ديگران را تخريب کند و اتهام و تهمت بزند و مديران را در رديف سرمايه اندوزان بگذارد، اين در حقيقت به نوعي خودزني است. چون به هر حال اين مديراني که در کشور هستند همه ازمتن جامعه بلند شدند و هيچگونه وابستگي به خاندان سلطنتي و سرمايه اندوزان ندارند و معيشتشان هم در حد يک آدم معمولي در کشور است. البته به نظر من کمتر از آن نيز نبايد باشد و حرف ها و شعارهاي غير معقولي که زده مي شود به اين دليل است که در خودشان ضعف احساس مي کنند و مي خواهند طرف مقابل را خراب کنند. در شرايط حاضر شايد تنها کسي که بتواند بر مسائل سرمايه اندوزان بگذارد، اين در حقيقت به نوعي خودزني است. چون به هر حال اين مديراني که در کشور هستند همه ازمتن جامعه بلند شدند و هيچگونه وابستگي به خاندان سلطنتي و سرمايه اندوزان ندارند و معيشتشان هم در حد يک آدم معمولي در کشور است. البته به نظر من کمتر از آن نيز نبايد باشد و حرف ها و شعارهاي غير معقولي که زده مي شود به اين دليل است که در خودشان ضعف احساس مي کنند و مي خواهند طرف مقابل را خراب کنند. در شرايط حاضر شايد تنها کسي که بتواند بر مسائل غلبه کند و با يک بينش و دورانديشي نسبت به مسائل کشور برنامه هايش را به اجرا گذاشته و آينده ايران را تأمين کند، در وجود خود آقاي هاشمي نهفته است. در ابتدا که آقاي هاشمي دولت اول خويش را تشکيل داد ما در حال ساخت 4 سد در کشور بوديم اما، امروز مي بينيم که سدهاي متعددي افتتاح مي شود. اين ايجاد سد هم يعني مهار آب، مهار آب هم يعني رونق و توسعه کشاورزي و رسيدن به خود کفايي غذايي مردم و ايجاد شغل و خيلي از مسائل ديگر. اينها تنها در بخش سد مورد توجه است. حالا بخش صنعتي اش را هم بايد به همين طريق پيش برد و ساير بخش ها را نيز همينطور تا آينده اي را براي کشور بسازيم. اگر قرار باشد که تنها شعار معيشت بدهيم، مثل بودجه اي که متأسفانه امسال از طريق فروش ارز و تورمي که به کشور حاکم خواهد شد، اينها خود گول زدن است. وقتي ما بياييم ارز را بفروشيم و از صندوق ذخيره ارزي استفاده کنيم براي تأمين ريال کشور بايد به چاپ اسکناس و انتشار اوراق بهاداراقدام کنيم. اين مسأله به حجم نقدينگي در کشور مي افزايد و نقدينگي کشور باعث تورم مي شود ولو آنکه آن بحث تثبيت قيمت هاي آب، گاز و برق و اينها ثابت باشد که البته آن نيز هيچ کمکي به قشر ضعيف و آسيب پذير جامعه نمي کند، چون اقشار آسيب پذير جامعه از آنها کمتر استفاده مي کنند. ما بايد در کشور امکانات بوجود بياوريم و مردم بدانند که چگونه از آنها استفاده کنند. اگر استفاده معقول وحداقل انجام مي دهند طبيعتاً بايد هزينه کمي بدهند، اگر استفاده زيادي مي کنند اين استفاده بايد همراه با پرداخت هزينه آن از طرف مردم باشد. نه اينکه شرايطي فراهم شود که هر کس هر چقدر خواست از نعمات استفاده کرده و اسراف کند، و در مقابل نيز پولي برابر ديگران پرداخت نمايد. اينها اصلاً مغاير شعارهاي جمهوري اسلامي و با روح اسلام است که انسان را به صرفه جويي و امساک و ميانه روي دعوت مي کند، اگر ما سياستي را مورد توجه قرار مي دهيم، بايد به گونه باشد که براي همگان يکسان نباشد. در حالي که اصلاً چنين سياستي امروز ديده نمي شود و اگر تسهيلاتي قايل مي شوند براي همه يکسان است، از ثروتمند گرفته تا قشر آسيب پذير جامعه و طبيعتاً آنکه ثروتمند است از اين امکانات بيشترين استفاده را بعمل مي آورد. اين سياست ها، سياست هايي نيست که به آبادي مملکت منجر شود، بلکه اينها با خرابي مملکت همراه است. ما بايد در زمينه توسعه اي به نحو فزاينده اي سياستگذاري داشته باشيم و به نظرم تجربه اي که شخص آقاي هاشمي رفسنجاني دارند، مي تواند در اين راه کاملاً به کار آيد. الان يک عده دارند يک سري حرفها را تجربه مي کنند و يقيناً بعد از چند سال که باعث عقب افتادگي کشور از قافله جهاني شدند، به خودشان مي آيند و متوجه مي شوند که اين حرف ها، حرف هاي نادرستي است.
يک نماينده مجلس هزينه هاي خاص خود را داشته و اموراتش خرج دارد. براي همين هم نمايندگان بايد حقوق و امکانات مکفي داشته باشند تا بتوانند پاسخگوي انتظارات مردم حوزه انتخابيه شان باشند. بنابراين بايد بدون ترديد امکاناتي خوب در اختيارشان باشد، اما اکثر نمايندگان مجلس هفتم در روز اول گفتند که حقوق بالا نمي خواهند و بايستي فقيرانه زندگي کنند. بعد به تدریجهمان حقوق و امکانات سابق را گرفتند و بعد هم از اينکه اين مسأله فاش شد ناراحت شدند. در حالي اگر مي خواهيم ببينم مردم راجع به ما چه قضاوت و برداشتي دارند نبايد از اين مسأله ناراحت شد. اصلاً خود مجلس بايد اين مسأله را اعلام کند و بنده هم معتقدم که اين حقوق و امکانات را بايد در اختيار نمــايندگان گذاشت. اما اينــکه با دسـت پس بزنيم و با پا بکشـيم اين روش خوبي نيست و بايد شفاف زندگي کرد.
امروز نيز اين نمايندگان با يک شعارهاي جديدي وارد بحث جامعه، توسعه و معيشت شدند، در حالي که وقتي وارد واقعيت ها شوند، سياست ها عوض مي شود. بطور طبيعي ما از اين وضعيت لطمه مي خوريم. ابتدا شعار دادند قيمت بنزين 30 تومان است و يا اينکه قيمت ارز 250 تومان اما در نهايت وقتي به بودجه رسيدند هم قيمت 80 تومان بنزين تثبيت شد و هم قيمت نزديک به 900 تومان ارز. حرفم اين است که ما بايد با واقعيت هاي جامعه زندگي کنيم و بعد هم سياست ها را طوري هدايت کنيم که معقول باشد. اينکه توقع داشته باشيم همه مردم برخوردار و بي نياز باشند اين توقع، غير واقعي است. ما بايد کاري کنيم که مردم از حداقل ها بهره مند شوند و آن پولي را که دولت از طريق ماليات و يا هر طريق ديگري بدست مي آورد در جاي خودش خوب هزينه کند، نه اينکه هزينه مرفهين جامعه شود، اين خودش ظلمي است که به ديگران روا داشته مي شود.
همين بحث يارانه ها هم امروز خود مسأله مهمي است که قشر مرفه از آن بهره بيشتري را بعمل مي آورند. دقيقاً بحث يارانه ها بيشتر در اختيار کساني قرار مي گيرد که ثروتمندند، در حالي که فرض بفرمائيد الان سوبسيدي که براي بنزين پرداخت مي شود به جيب ثروتمندان جامعه مي رود و قشر فقير يا از آن بهره مند نمي شود و يا خيلي کم استفاده مي کند. اينکه شعار مي دهند بنزين را ارزان مي کنند، اين به کدام قشر جامعه مي خواهد خدمت کند و چه کسي از آن بهره لازم را مي برد؟ آيا جز اين است که ثروتمندان جامعه ثروتمند مي شوند و قشر ضعيف زير فشارهاي تورمي جامعه کمرش خم شده و فقيرتر مي شود. در حالي که اگر متعادل تر عمل کنيم، يقيناً نتيجه بهتري براي مردم و آينده کشور کسب خواهد شد.
امروز کشور نياز مبرمي به طرحهاي توسعه اي دارد و نبايد از اين مسايل غافل شد.
در مورد شخص شما ، علت عدم حضورتان در عرصه انتخابات دوره نهم و بر خلاف دور چیست ؟ من فکر مي کنم همه کساني که وارد عرصه انتخابات مي شوند براي رييس جمهور شدن نمي آيند، هر کس براي يک هدفي مي آيد، من هم در دوره قبل هدفم رييس جمهور شدن نبود، براي اينکه خيلي واضح بود که آراي آقاي خاتمي در چه حدي است. من اصولاً بعنوان اپوزيسيون نيامده بودم بلکه فکر مي کردم حرف هايي دارم که بايد در جامعه مطرح کنم و آن حرف ها هم همين حرف هايي بود که الان مطرح کردم. براي اين حضور هيچ تبليغاتي هم نکردم، حتي يک ريال هزينه نکردم. اين بار من به دليل اينکه پول تبليغات نداشتم نيامدم، اگر هم پول داشتم و مي ديدم آقاي هاشمي مي آيند، طبيعتاً نمي آمدم.
فکر مي کنم در اين دوره کسي که بخواهد رييس جمهور شود بايد بين ده تا 15 ميليارد هزينه تبليغات کنار بگذارد.
حالا ممکن است هزينه بعضي ها از منابع ناپيدا تأمين شود، مثلاً فرض کنيد که ائمه جماعات از کانديدايي حمايت کنند، مازاد ريالي اين حمايت خيلي زياد است، يعني اگر تبديل به ريال شود رقم درشتي مي شود. به هر حال از اينهايي که آمده اند، خيلي ها براي اهدافي خاص آمده اند و من اميدوارم آقاي هاشمي با توجه به برهه حساس کنوني وارد صحنه انتخابات شود.
شما طي اين سالها با آقاي هاشمي کار کرده ايد، استنباط فعلي تان از حضور دوباره ايشان در عرصه انتخابات چيست؟ ببينيد آقاي هاشمي روز اول که دولت را در دست گرفتند به وزراء گفتند که از دوستان خواهش مي کنيم به کار سياسي کاري نداشته باشند و آنرا براي ايشان بگذارند. گرچه بايد بگويم در دولت آقاي هاشمي بيشتر از دولت آقاي خاتمي کار سياسي مي شد، حتي به نظرمن اداره دولت دمکراتيزه تر بود، يعني حتي يک بار هم سراغ ندارم که آقاي هاشمي حرف کسي را در دولت قطع کرده باشد، يا گفته باشند تو حرف نزن و حرفي را که من مي زنم بايد انجام بشود. ديدگاه اجتماعي، ديدگاه مردمي و اهميت قايل شدن به بحث و گفت و گو، اينها مسايلي بود که آقاي هاشمي در دوره تصدي شان بر دولت، به خوبي آنها را انجام مي دادند. به نظرم با تجربه اي که ايشان از گذشته دارند و پشت سر گذاشتن آزمون هاي مختلف نيک واقفند که در پي يک سياست چه پيامدي براي کشور حادث خواهد شد. اصولاً اين خيلي مهم است که رييس جمهور يا هر وزيري بداند اگر سياستي را به اجرا بگذارد چه پيامدي براي کشور در بر خواهد داشت، نه اينکه بگويد اجرا مي کنيم تا بعد ببينيم چه مي شود. اين نوع نگاه انسان را عقب مي اندازد. در مجموع به نظرم مي رسد که هم از نظر بين المللي و هم از نظر سياست هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي داخلي، حضور آقاي هاشمي در انتخابات رياست جمهوري بسيار مغتنم است. يعني حداقل اش اين است که از سياست سعي و خطا در جامعه کاملاً جلوگيري مي کنيم.
حضور آقای هاشمی در انتخابات و پیروزی احتمالی ایشان اما از سوی برخی گروه ها به قدرت طلبی تعبیر می شود .
من هم فکر مي کنم که آقاي هاشمي از جمله کساني است که خودش را وقف جامعه کرده است و به هيچوجه نظر شخصي در تصميماتشان مطرح نيست. ما در مدتي که با ايشان کار مي کرديم اين را به وضوح مي ديديم ايشان خودش را وقف مردم و انقلاب کرده است و بطور مسلم اگر به صحنه انتخابات رياست جمهوري وارد شوند، اين را به لحاظ يک ضرورت و خدمت بيشتر به کشور دانسته اند.
و بعنوان سوال آخر، فکر مي کنيد چگونه مي توان انتخاباتي پرشور داشت و شاهد حضور حداکثري مردم پاي صندوق هاي رأي بود؟ به نظرم بايد زمينه اي فراهم شود که مردم در عرصه انتخابات بتوانند با طيف هاي گوناگون روبرو شوند قطعاً عدم حضور مردم در انتخابات نشانه هاي خطرناکي است و بايد کاري کرد که مردم با طيب خاطر پاي صندوق هاي رأي حاضر شوند. هرچه انتخابات راحت تر و آزاد تر باشد، مردم مشارکت بيشتري خواهند کرد، نمي توانيم بگوئيم مشارکت کنيد و به آنها که ما مي گوييم رأي بدهيد، بايد بگوئيم به کسی رأي بدهيد که مي خواهيد. همان طور که در روز 22 بهمن مسأله شخص مطرح نيست و همه مي آيند که با آرمانهاي انقلاب تجديد ميثــاق کنند. ان شاءالله انتخابات به خوبي پيش برود و اصلح هم انتخاب شود.