کد خبر: ۳۴۹۹۹
تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱۳۸۴ - ۱۷:۲۸
آسيب شناسى اى از رشته جامعه شناسى در ايران

جامعه شناسى راهگشا وجامعه شناسى سرگرم كننده

آفتاب‌‌نیوز : خوشبختانه در ايران، در نيم قرن گذشته، به خاطر زحمات مستمر اساتيد پيشين و مسئولين و كاركنان دانشگاه هاى ما، رشته هاى علوم اجتماعى (خصوصاً جامعه شناسى) شكل گرفته و به يكى از نهادهاى علمى و تحقيقى كشور تبديل شده است. هم اكنون صدها استاد جامعه شناسى و هزاران دانشجو و محقق جامعه شناسى در كشور در حال آموزش و تحقيق اند. همان طور كه پزشكان و مهندسان كشور ما از تجربيات علمى و فنى دنياى مدرن خبر دارند و اين تجربيات را با كم و زياد و قوت و ضعف، به دانشجويان و علاقه مندان انتقال مى دهند. جامعه شناسان ايران هم از دستاوردهاى علمى جامعه شناسان مطرح دنيا بى خبر نيستند و اين دستاوردها را در آموزش و تحقيق رشته جامعه شناسى به كار مى برند. اگر اين زحمات نيم قرنه نبود هم اكنون نمى توانستيم امروز در دانشگاه تهران جمع شويم و درباره نقد رشته جامعه شناسى صحبت كنيم. هدف من در اين نشست علمى بحث درباره مقايسه رشته جامعه شناسى كه در دانشگاه هاى معتبر جهان تدريس و تحقيق مى شود با رشته جامعه شناسى در دانشگاه هاى ايران نيست.۱ بلكه در اينجا هدفى محدود را دنبال مى كنم. قصد دارم با معرفى دو تيپ ايده آل، كه از تجربه آموزش و تحقيق جامعه شناسى اقتباس شده، اشاره اى آسيب شناسانه به وضع موجود رشته جامعه شناسى در ايران داشته باشم. همين جا تاكيد مى كنم كه اين ارزيابى مبتنى بر تجربيات و مشاهدات نگارنده است و جنبه آزمايشى دارد. اميدوارم در صورت توفيق الهى در آينده بتوانم با مصاحبه هاى عميق با اساتيد جامعه شناسى و با تحقيقات گسترده تر پيمايشى اين بحث را با عمق بيشترى دنبال كنم.
• انواع جامعه شناسى
يكى از تقسيم بندى ها از رشته جامعه شناسى تقسيم اين رشته به دو نوع جامعه شناسى تحليلى- تجربى و جامعه شناسى انتقادى است. در جامعه شناسى نوع اول عمدتاً تبيين (يا علت يابى) پديده ها و آسيب هاى اجتماعى مورد توجه است. اين جامعه شناسى به دنبال «علل موثر» وقوع پديده است تا با شناخت اين علل ما را در كنترل يا تقويت پديده مورد بررسى توانا كند. ولى در جامعه شناسى انتقادى ارزيابى پديده و آسيب هاى اجتماعى براساس ارزش هاى بنيادى انسانى (و آثار سويى كه پاره اى از مكانيسم ها و ساختارهاى جامعه مدرن براى زندگى بشر دارد) صورت مى گيرد و از وضع موجود انتقاد مى شود. از نظر من هر دو نوع جامعه شناسى مذكور را مى توان به جامعه شناسى راهگشا و جامعه شناسى سرگرم كننده تقسيم كرد. ولى در اينجا فقط نوع جامعه شناسى تحليلى- تجربى را مورد بررسى قرار مى دهم. زيرا داعيه اصلى محيط هاى دانشگاهى ما در ايران فعلاً بر جامعه شناسى تحليلى- تجربى متمركز است و هنوز جامعه شناسى انتقادى در متن آموزش هاى دانشگاهى ما قرار نگرفته است.۲
در قاب شماره يك ويژگى هاى دو تيپ جامعه شناسى تحليلى- تجربى ذكر شده است. تقسيم بندى مذكور براساس اين پيش فرض معرفت شناسى تنظيم شده است كه در جامعه شناسى ما نمى توانيم از نظريه هاى صادق و يا كاذب به طور قاطع صحبت كنيم. بلكه مى توانيم از نظريه هاى راهگشا در برابر نظريه هاى گمراه كننده (و در عين حال سرگرم كننده) سخن به ميان آوريم. نظريه هاى راهگشا اولاً آن چارچوب هاى تحليلى نيستند كه در بررسى هر پديده اجتماعى در آن ليستى از علل رديف شده باشد بلكه در آنها «علل موثر» از ميان انبوه «علل زمينه اى» تفكيك شده است، ثانياً اين نظريات راهگشا درست است كه همانند پوزيتيويست هاى قرن نوزدهمى ادعاى صدق و كذب ندارند اما نسبت به مطالعات تجربى بى تفاوت نيستند. به بيان ساده تر نظريه هاى راهگشا ما را به علل موثر وقوع پديده هاى اجتماعى يا آسيب هاى اجتماعى راهنمايى مى كند و حداقل به صورت آزمايشى در مواجهه با آن پديده به ما راه نشان مى دهد. در مقابل نظريه هاى گمراه كننده قرار دارند. در اين نظريات در ارزيابى پديده اجتماعى مورد بررسى از علل و متغيرهاى زيادى ياد مى شود اما معلوم نيست از ميان اين علل كدام موثرتر است.
قاب يك: دو تيپ جامعه شناسى تحليلى- تجربى
جامعه شناسى راهگشا
•در وقوع پديده ها و آسيب هاى اجتماعى علل بى شمارى در كارند، در جامعه شناسى راهگشا فقط به ليست كردن علل بى شمار (يا زمينه اى) اكتفا نمى شود و جامعه شناس به دنبال فهم «علل موثر» است. به همين خاطر است كه توليد اين نوع تحقيقات جامعه شناسى مثل توليد انبوه نان ماشينى نيست كه پى درپى بتوان از تنور ذهن بيرون آورد.

• چارچوب نظرى و فرضيات تحقيق قبل از انجام تحقيق براى مخاطبان تحقيق «مسموع» است. يعنى وقتى مخاطب در ابتدا پاسخ محقق را مى شنود آن سخن برايش قانع كننده است. پاسخ هاى محقق به سئوال تحقيق قبل از انجام تحقيق كفايت ذهنى دارد.

•براى نشان دادن كفايت عينى تحقيق معمولاً از چند طريق دست به تجربه زده مى شود، ازجمله: پيمايش، مشاهده مستقيم، مصاحبه عميق، يا كار روى منابع تحقيقى موجود (يا مجموع اينها).

• ما در جامعه شناسى سه نوع نظريه داريم. اول نظريه هايى كه قابليت بررسى تجربى دارند (يا نظريه هاى نرمال يا به قول مرتون نظريه هاى با برد متوسط) دوم نظريه هاى كلان جامعه شناسى كه نوع و تيپ كلى جامعه را به ما معرفى مى كنند (مثل نظريه جامعه مدرن پارسونز). سوم مدرسه ها يا مكاتب جامعه شناسى است كه در هنگام تحقيق محقق، سرمشق هاى يكى از اين مدارس را دنبال مى كند. در جامعه شناسى راهگشا از نظريه هاى سه گانه مذكور برداشت و انتظار روشنى وجود دارد.

•يك نمونه تحقيق جامعه شناسى راهگشا را مى توان در كار آبراهاميان در بررسى پديده انقلاب اسلامى ديد. او در كتاب ايران بين دو انقلاب با مدرسه اى مشخص (مدرسه تضاد) و با نظريه مشخص كلان (جامعه توسعه يافته نامتوازن) و با علل قابل وارسى به تبيين انقلاب اسلامى پرداخته است. لذا هر محقق و منتقدى به راحتى مى تواند با نظريه و برداشت آبراهاميان گلاويز شود، آن را رد يا قبول كند.۳

•محقق پس از انجام تحقيق علاقه دارد نتيجه تحقيق خود را در عرصه عمومى آفتابى كند و از آن دفاع كند. اين نوع تحقيقات به غناى بحث هاى عرصه عمومى و نقد و بررسى كمك مى كند. زيرا در اين نوع بررسى «علل موثر» در انبوه «علل زمينه اى» غرق نمى شود. و بدين ترتيب اين نوع مطالعات مى تواند براى جامعه (و حتى حكومت مسئول) مفيد و راهگشا باشد.

•ارائه تحقيقات راهگشا لزوماً به نفع و مصلحت محقق تمام نمى شود. زيرا اولاً ممكن است نتايج اين تحقيقات (به خاطر صراحتى كه دارد) باب طبع حكومت يا بخشى از نيروهاى اجتماعى با نفوذ نباشد، ثانياً ممكن است اين نوع تحقيقات اگر توسط دانشجويان انجام شود باب طبع استاد نيفتد و روند اخذ مدرك با موانع روبه رو شود.

جامعه شناسى سرگرم كننده
• در جامعه شناسى سرگرم كننده، دغدغه اصلى تفكيك علل زمينه اى از علل موثر نيست بلكه عللى براى تبيين وقوع هر پديده اى ليست مى شود و سعى مى شود همبستگى هاى آمارى ميان اين علل روشن گردد. لذا توليد اين نوع تحقيقات جامعه شناسى مى تواند توليد انبوه باشد. زيرا اساس آن بر جمع آورى و ليست كردن علل از اينجا و آنجا است.

•چارچوب نظرى و فرضيات تحقيق لزوماً «مسموع» نيست. خيلى از اوقات چارچوب نظرى در برگيرنده مجموعه اى از قضاياى به ظاهر علمى و آكادميك و در باطن مجموعه اى از كلمات قلمبه، سلمبه و بى معنا است.

•محقق براى نشان دادن كفايت عينى تحقيق (objective adequacy) به پيمايش و خصوصاً نمايش جداول آمارى متوسل مى شود. گاهى اوقات دفاع از نتايج تحقيق بدون ذكر دليل و صرفاً با تاكيد بر جداول آمارى انجام مى شود.

•معمولاً در جامعه شناسى سرگرم كننده از انواع نظريه هاى نوع اول، دوم و سوم بدون رعايت جايگاه شان استفاده مى شود و محقق با گرته بردارى از نظريه هاى گوناگون (و بدون دقت مفهومى و بدون رعايت جايگاه اين نظريه ها در روند تحقيق) «نمايش علمى و آمارى» مى دهد. لذا محقق به راحتى از يك مدرسه به مدرسه ديگر ويراژ مى دهد، از يك نظريه كلان به نظريه كلان ديگر پل مى زند و تحت نام چارچوب نظرى تلفيقى همه چيز را به همه چيز مى بافد.

•دو سرى از تحقيقات مبتنى بر جامعه شناسى سرگرم كننده را نيز مى توان ذكر كرد. يكم بخشى از تحقيقاتى كه به سفارش وزارتخانه ها براى بررسى پديده هاى اجتماعى انجام مى شود. عمده اين تحقيقات نتايجش در عرصه عمومى آفتابى نمى شود. دوم تعداد قابل توجهى از پايان نامه هاى كارشناسى ارشد كه چارچوب هاى نظرى و فرضيات آن مسموع نيست و صرفاً به انجام «پيمايش هاى آمارى» تاسى كرده اند.

•محقق پس از انجام تحقيق حق تحقيق خود را مى گيرد، يا مدرك تحصيلى خود را اخذ مى كند. اما محقق زياد آمادگى ندارد كار خود را در عرصه عمومى به نمايش بگذارد. چون اساساً اين نوع تحقيقات را نمى توان به راحتى نقد و بررسى كرد- چون معمولاً در اين تحقيقات همه چيز گفته مى شود و در عين حال چيزى هم گفته نمى شود. (من اين نوع تحقيقات را آرشيوى مى نامم.)

•ارائه تحقيقات سرگرم كننده چون مبهم است معمولاً با مقاومت حكومت و نيروهاى اجتماعى با نفوذ روبه رو نمى شود. حتى حكومت براى ارائه گزارش كار و هزينه كردن بودجه هاى تحقيقاتى، شايد به طور ناخواسته، با تداوم اين نوع تحقيقات مشكلى هم نداشته باشد. (ولى بايد آگاه بود كه از طريق اين نوع تحقيقات مشكلات جامعه حل نمى شود بلكه تلنبار مى شود.)
• و اما آسيب شناسى
با توجه به دو تيپ ذكر شده در قاب يك به نظر مى رسد مشكل رشته جامعه شناسى در ايران اين است كه جامه شناسى سرگرم كننده نسبت به جامعه شناسى راهگشا دست بالاترى را دارد. نگارنده با ذكر سه شاهد اين بالا دستى را نشان مى دهد. شاهد اول، وضع طرح هاى تحقيقاتى است كه با سفارش وزارتخانه ها توسط محققان انجام مى گيرد. به نظر نگارنده بيش از دوسوم اين تحقيقات حالت صورى و ادارى دارد و پس از انجام آنها در آرشيو ها، قفسه هاى كتاب در اتاق مديران و يا در بايگانى ها نگهدارى مى شود. خلاصه و چكيده دو سوم اين تحقيقات كمتر شانس آن را پيدا مى كنند كه در معرض افكار عمومى قرار گيرند. (تنها بعضى از پروژه هاى مطالعاتى مثل مطالعه وزارت ارشاد در زمينه ارزش ها و نگرش هاى ايرانيان در سال ۱۳۸۰ شانس حضور در عرصه عمومى و نقد و بررسى را پيدا مى كنند.)۴ شاهد دوم، محتواى پايان نامه هايى است كه متكى بر پيمايش هاى آمارى است. مطالعه سى مورد از اين پايان نامه ها به من نشان داد كه حدود بيست مورد آن «سخن مسموعى» را در رابطه با بررسى يك پديده اجتماعى به بحث نگذاشته اند. به بيان ديگر اگر در مطالب اين پايان نامه ها خوب دقت شود پيمايش آمارى در خدمت به كرسى نشاندن ايده مشخصى نبوده بلكه اين پايان نامه ها عمدتاً به زيور پيمايش و جداول آمارى آراسته شده اند.
شاهد سوم به دو موضوعى مرتبط است كه در عرصه عمومى ايران مطرح است. همان طور كه همه اطلاع داريم تاكنون بودجه هاى زيادى درباره مطالعه آسيب هاى اجتماعى در ايران هزينه شده است، تاكنون محققان زيادى كه متخصص در مطالعه آسيب هاى اجتماعى اند از دانشگاه ها فارغ التحصيل شده اند، اما به رغم اين توانايى ها اگر ما به نحوه برخوردى كه در سال ۸۴ نسبت به دو آسيب عمده اجتماعى (يكى فقر و ديگرى اعتياد) صورت مى گيرد، توجه كنيم، آنگاه پى مى بريم كه در ايران به جاى جامعه شناسى راهگشا جامعه شناسى سرگرم كننده دست بالا را دارد. در جريان مبارزات انتخاباتى (نهمين دوره رياست جمهورى) همه شاهد بوديم كه جامعه ايران يك جامعه فقير معرفى شد و از صداوسيما هم مكرراً پخش شد. در صورتى كه يكى از كارنامه هاى درخشان جمهورى اسلامى پس از انقلاب كاهش ميزان فقر نسبت به ميزان آن در پيش از انقلاب (به رغم دو برابر شدن جمعيت) بوده است. در اين معركه انتخاباتى فقير دوستان اين همه دم از فقر زدند اما كمتر محققى از بهبودى روند فقر در ايران سخنى به ميان آورد و حتى صداوسيما كه ظاهراً بايد مبلغ نظام باشد در اين بحث سكوت كرد!۵ يا بياييد به آسيب دوم اجتماعى كه اعتياد است توجه كنيد. جامعه ايران معتادترين جامعه جهان است ولى هنوز در بررسى اين سرطان ويرانگر جامعه «علل موثر آن» نسبت به علل زمينه اى آن روشن نشده است. به همين دليل هم اكنون نه دستگاه هاى حكومتى و نه نهادهاى مدنى نتوانسته اند براى مهار اين عارضه ويرانگر «علل موثر» را هدف گيرى كنند. اينكه مى بينيم پديده ويرانگر اعتياد به طور موثر هدف گيرى نمى شود يكى از علل آن اين است كه در ايران جامعه شناسى راهگشا دست بالا را ندارد و انبوه تحقيقات اجتماعى آرشيوى فضاى علت يابى واقعى را تيره كرده است.
چرا جامعه شناسى راهگشا دست بالا را ندارد؟ چون جامعه شناسى راهگشا به «آموزش صريح و روشن استاد» نه «آموزش ابهام افزاى استاد» نياز دارد، به عرصه عمومى امن نياز دارد، به اطمينان خاطر محقق نياز دارد، به كارفرمايانى كه دوغ را از دوشاب تشخيص دهند نياز دارد. در صورتى كه در ايران با انجام جامعه شناسى سرگرم كننده و آرشيوى محقق حق التحقيقش را مى گيرد، حكومت هم گزارش كارش را در بالا بردن بودجه هاى تحقيقاتى ارائه مى دهد و به آن فخر مى كند و دانشجو هم با ارائه پايان نامه مدرك تحصيلى اش را مى گيرد. لذا زمينه تشويقى مناسبى وجود ندارد كه محقق به سمت جامعه شناسى راهگشا كه با زحمت به دست مى آيد و زندگى محقق را ناامن مى كند، كشيده شود.



پى نوشت ها:
۱- خواننده محترم به عنوان نمونه مى تواند به مقاله مفصل محمدرضا جلايى پور، درباره مقايسه رشته جامعه شناسى در كالج ال اس اى دانشگاه لندن با دانشگاه تهران، مراجعه كند.
۲- همين جا به اشاره و براى نمونه عرض كنم كه كارهاى دكتر اباذرى، خصوصاً مطالعه او درباره كنكور در ايران يا مطالعه او درباره ۱۱ سپتامبر، نمونه هاى يك جامعه شناسى انتقادى راهگشا است. و پاره اى از نوشته ها و مقالات پست مدرن صفحه انديشه روزنامه شرق از نمونه هاى جامعه شناسى انتقادى سرگرم كننده است.
۳- آبراهاميان، يرواند، ،۱۳۷۷ ترجمه: گل محمدى، احمد و فتاجى، محمد، ايران بين دو انقلاب، تهران، نشر نى.
۴- وزارت ارشاد، ،۱۳۸۰ ارزش ها و نگرش هاى ايرانيان (يافته هاى پيمايش در ۲۸ استان كشور).
۵- ميزان فقر در ايران پس از انقلاب از ۳/۲۷ درصد به ۲۱۶ درصد كاهش يافته. مطالعه مذكور به صورت مشترك توسط سازمان ملل و سازمان برنامه و بودجه انجام شده است.


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین