آفتابنیوز : کينگ کونگ کارگردان: پيتر جکسون. فيلمنامه: فران والش، فيليپا بوينز، پيتر جکسون بر اساس داستاني از مريان سي. کوپر و ادگار والاس. موسيقي: جيمز نيوتونهاوارد. مدير فيلمبرداري: اندرو لسينه. تدوين: جمي سلکرک. طراح صحنه: گرانت ميجر. بازيگران: نائومي واتس(آن دارو)، آدرين برادي(جک دريسکول)، جک بلک(کارل دنهم)، جمي بل(جيمي)، کايل چندلر(بروس باکستر). محصول 2005 نيوزيلند، آمريکا.
کارل دنهم کارگردان ماجراجو به همراه جک دريسکول فيلمنامه نويس و آن دارو، بازيگري که براي به شهرت رسيدن حاضر به انجام هر کاري است، براي ساختن فيلمي به جزيرهای در اقيانوس هند میروند. آنها افسانههايي درباره گوريلي غول پيکر و حيوانات ماقبل تاريخ که در اين جزيره سکونت دارند میشنوند، اما آنها را جدي نمیگيرند تا اين که گوريل غول پيکر ظاهر شده و شيفته آن دارو میشود.
چرا بايد ديد؟ پيتر جکسون با ارباب حلقهها به هر چه میخواسته، رسيده: پول، شهرت، اعتبار و ستايش منتقدان، يعني چيزهايي که مدتها قبل بايد نثارش میشد، اما ظاهرا خيلي هم دير نشده و او توانسته قصهای را که به گفته خودش از کودکي دوست داشته آن را به فيلم برگرداند، با بودجهای 207 ميليون دلاري بازسازي کند.
البته ناگفته نماند که مذاکره او براي ساختن اين فيلم در 1993 با کمپاني يونيورسال ناکام مانده بود. جکسون اين بار نيز با فيلمنامه نويسان ارباب حلقه، والش – همسرش- و بوينز کار کرده و اصرار داشته تا به نسخه 1933 مريان سي. کوپر و ارنست بي. شودزاک وفادار بمانند.
کينک گونگ آخرين فيلم بزرگ و پر هزينه امسال است که رفتن به سينما را براي بسياري گريز ناپذير میکند. پيتر جکسون براي کارگرداني فيلم بالاترين دستمزد در تاريخ سينما- 20 ميليون دلار و 20 درصد از فروش فيلم- را گرفته است.
ميليونها کارگردان: دني بويل. فيلمنامه: فرانک کاترل بويس. موسيقي: جان مورفي. مدير فيلمبرداري: آنتوني داد منتل. تدوين: کريس گيل. طراح صحنه: مارک تيلدزلي. بازيگران: الکساندر ناتان اتل(ديمين)، لويس اوئن مک گيبون(آنتوني)، جيمز نسبيت(روني)، ديزي داناوان(دروتي).98 دقيقه. محصول 2004 انگلستان، آمريکا.
ديمين 7 ساله و آنتوني 9 ساله پس از مرگ مادرشان بر اثر سانحه رانندگي با پدرشان زندگي میکنند. آن 2 روزها را با خيال پردازي و صحبت با قديسهها میگذرانند تا اين که يک روز ديمين هنگام بازي در کنار خط راه آهن کيفي پر از پول پيدا میکند.
ديمين دوست دارد باور کند که اين پولها هديهای از طرف خدا در برابر کارهاي نيکي است که انجام داده اند، اما مشکل کوچکي وجود دارد. ميليونها پوند درون کيف در عرض چند هفته از اعتبار ساقط خواهند شد، چون دولت انگلستان تصميم دارد يورو را به عنوان پول رايج خود به گردش بيندازد.
چرا بايد ديد؟ دني بويل بعد از قطار بازي و 28 روز بعد فيلمي کاملا دور از انتظار منتقدان و تماشاگران هميشگي خود ساخته است. فيلم درباره دنياي 2 کودک است و تا اين لحظه موفق به جلب نظر منتقدان و تماشاگران شده است، البته شوک ديدن امضاي بويل در پاي فيلمي مربوط به کودکان هنوز باقي است. با اين حال 10 دقيقه آغازين فيلم به شدت زيبا و تکان دهنده است و قدرت کارگرداني بويل را يک بار ديگر به نمايش میگذارد.
شايد ساخته شدن چنين فيلمي توسط او دور از ذهن باشد، اما نوشتن فيلمنامه آن براي فرانک کاترل بويس) فيلمنامه نويس آثار مايکل وينترباتم- به ساريووا خوش آمديد، کد ٤٦ (با وجود داشتن 7 بچه کار چندان سختي نبوده است.
شبح اپرا کارگردان: جوئل شوماکر. فيلمنامه: اندرو لويد وبر، جوئل شوماکر. موسيقي: اندرو لويد وبر. مدير فيلمبرداري: جامن ماتيه سون. تدوين: تري راولينگز. طراح صحنه: آنتوني پرات. بازيگران: جرارد باتلر(شبح)، امي راسيوم(کريستين)، پاتريک ويلسون(رائول)، ميراندا ريچارسون(مادام ژيري)، ميني درايور(کارلوتا). 143 دقيقه. محصول 2004 آمريکا، انگلستان.
در ساختمان اپراي فرانسه شبحي سکونت دارد که تماشاگران و کارکنان آنجا را گاه با حضور خود ناراحت میکند. تا اين که يک روز شبح عاشق کريستين، يکي از خوانندگان زن گروه کر میشود و براي اين که بتواند او را به دست آورد، تصميم به ربودن او میگيرد. تصميمي که براي کريستين و شبح حوادثي غير منتظره رقم خواهد زد.
چرا بايد ديد؟
اثر جاودانه گاستون لرو يک بار ديگر و اينبار به دست جوئل شوماکر همه فن حريف به فيلم برگردانده شده است، با اين تفاوت که مبناي کار او نمايشنامه موزيکال اندرو لويد وبر بوده است. اين اثر که اولين بار 20 سال قبل روي صحنه رفت و بيش از 10 ميليون تماشاگر داشت، متاسفانه روي پرده تا امروز موفق به جلب اين تعداد بيننده نشده است.
با اين وجود به دليل کارگرداني شوماکر و حضور گروهي حرفهای نامزد دريافت اسکار بهترين طراحي صحنه، فيلمبرداري و آواز بوده است. ديدن اين فيلم 60 ميليون دلاري براي کساني که کتاب لرو را نخوانده، يا نسخه سينمايي آن را نديده اند اکيدا توصيه میشود. البته کسان ديگري هم که کتاب را خوانده يا نسخههاي متعدد سينمايي آن را ديدهاند نبايد بخت تماشاي برگردان موزيکال آن را از دست بدهند.
شماره ٣٦ خيابان که دز ارفوره
کارگردان: اليويه مارشال. فيلمنامه: دومينيک لوازو، فرانک مانکوزو، اليويه مارشال، ژولين راپينو. موسيقي: اروان کرموروان، آکسل رنوار. مدير فيلمبرداري: دنيس سرودن. تدوين:هاشده. طراح صحنه: امبرخ فرناندز. بازيگران: دانيل اوتوي(لئو ورينکس)، ژرارد دپارديو(دنيس کلاين)، آندره دوسوليه(روبر مانسيني)، والريا گولينو(کاميل ورينکس)، دانيل دووال(ادي والنس)، کاترين مارشال(اوا ورهاگن). 110 دقيقه. محصول 2004 فرانسه.
روبر مانسيني رئيس پليس پاريس در شرف بازنشستگي است. براي جانشيني او دو نامزد بيشتر وجود ندارد: لئو ورينکس و دنيس کلاين. مانسيني شرط رسيدن به مقام رياست پليس را دستگيري باند سرقت اتومبيلهاي زره پوش حامل پول و اوراق بهادار اعلام میکند. ورينکس و کلاين 2 پليس با خصوصيات متفاوت مسئول رسيدگي به اين پرونده میشوند. هر 2 با کمک خبرچينهاي شان سعي در يافتن اطلاعات و نابودي اين باند دارند و بزودي اين ماموريت تبديل به نبردي شخصي ميان اين 2 نفر میشود.
چرا بايد ديد؟
تريلرهاي پليسي فرانسوي هميشه در ميان بهترينهاي اين ژانر مقامي ويژه داشته اند. اينبار هم با قصهای متفاوت سر و کار داريم که 2 بازيگر مطرح سينماي امروز فرانسه در مقابل هم نقشهاي اصلي آن را ايفا میکنند و بازيگري ديگر، اليويه مارشال، آن را کارگرداني کرده است.
مارشال که خود قبلا پليس بوده، موفق شده تا ظرايف شغل سابق اسبق خود را به شکلي زيبا به نمايش بگذارد و تصويري واقع گرايانه از فساد رايج در ميان پليس و برخوردهاي سليقهای در ميان قضات فرانسوي به نمايش بگذارد. منتقدان و تماشاگران به يک اندازه از بازي اوتوي و دپارديو تمجيد کرده اند و موفقيت تجاري آن سبب شده تا کمپاني پارامونت حقوق پخش آن خريداري کند.
البته براي اين که بتواند در سال 2007 نسخه آمريکايي آن را ساخته و روانه بازار کند. اين سومين فيلم اليويه مارشال بعد از يک پليس خوب و گنگسترها است. او که از بازيگري در سريالهاي تلويزيوني به سينما راه يافته، فيلمنامه نويس چند سريال تلويزيوني – از جمله کميسر مولن- و هر 3 فيلم بلند خودبوده است. شماره 36 خيابان که دز ارفوره – ساختمان مشهور اداره پليس- نامزد دريافت جوايز سزار بهترين فيلم، کارگرداني، بازيگر مرد- اوتوي-، تدوين، صدابرداري، بازيگر نقش دوم مرد و زن- دوسوليه و دومونژ- و فيلمنامه بوده است.
دوش سرد
کارگردان: آنتوني کورديه. فيلمنامه: آنتوني کورديه بر اساس داستاني از ژولي په ير. موسيقي: نيکلا له مرسيه. مدير فيلمبرداري: نيکلا گورين. تدوين: امانوئل کاسترو. طراح صحنه: فرانسوا ژيرار. بازيگران: يوهان ليبريو(ميکائيل)، سالومه استونين(ونسا)، فلورانس توماسين(آني)، ژان فيليپ اکوفي(ژرار)، کلر نبو(ماتيلد اشتينر)، آئورلين رکوينگ(لويي اشتينر)، پي ير پريه(کلمان). 102 دقيقه. محصول 2005 فرانسه.
شهري کوچک در فرانسه، زمان حال. ميکائيل 17 ساله با پدر و مادرش ناسازگارش زندگي میکند. آنها دچار مشکلات مالي نيز هستند. پدر خانواده براي اين که بتواند تعادلي به اوضاع خود بدهد، تصميم میگيرد تا به مدت 2 هفته بدون برق زندگي کنند. ميکاييل مجبور است تا اين مدت را با شير کاکائوي سرد و دوش سرد بگذراند. او همزمان از سوي مدرسه به دليل کاپيتاني تيم جودو تشويق میشود. حامي مالي تيم پدر ثروتنمند يکي شاگردان مدرسه به نام کلمان است که به تازگي با ميکائيل دوست شده است.
چرا بايد ديد؟
این فیلم در جشنواره کن امسال توانست جايزه دوربين طلايي را براي کارگردانش به ارمغان بياورد. آنتوني کورديه فارغ التحصيل رشته تدوين از فميس/ايدک است و توانسته در سال 2000 جايزه ويژه هيات داوران جشنواره کلرمون را براي دومين فيلم کوتاهش- زيبا مثل يک کاميون- دريافت کند.
دوش سرد اولين فيلم بلند او فيلمي جذاب با قصهای درباره گذر از نوجواني به جواني، اختلافات طبقاتي، طغيان، تا اين لحظه واکنش فوقالعاده منتقدان و تماشاگران را به دنبال داشته است. فيلمي متفاوت از آثارهاليوود درباره موضوع بلوغ که تماشاگران را با قصه خود تا حدودي بر آشفته خواهد کرد. فيلمي واقع گرايانه که ديدن آن براي تمام جوانان لازم و مفيد است. کارگردان فيلم دوش سرد را در اين جمله خلاصه کرده است: فرمول خوشبختي: سرخوشي پيروزي.
جوجه کوچولو کارگردان: مارک ديندل. فيلمنامه: استيو بنکيک، ران فرايدمن. موسيقي: جان دنبي. تدوين: دان مولينا. صداپيشگان: زيک براف(جوجه کوچولو)، گري مارشال(باک کلاک)، دان ناتز(شهردار بوقلمون)، پاتريک استوارت(آقاي ولنزورث)، امي سداريس(فاکسي لاکسي)، جوآن کسوساک(ابي مالارد). 81 دقيقه. محصول 2005 آمريکا.
يک سال از افتضاحي که جوجه کوچولو با ديدن ماهي پالامود در دهکده به راه انداخته بود، میگذرد. او تصميم گرفته تا با پيوستن به تيم بيس بال دهکده بار ديگر احترام پدرش و اعتماد اهالي را کسب کند، اما اين بار يک موجود فضايي بر سرش نازل میشود. او دچار وحشت میشود، اما به خاطر ترس از ناباوري اهالي اين واقعه را فقط با دوستان صميمي اش – يک ماهي، يک اردک و يک خوک- در ميان میگذارد. آنها تصميم میگيرند تا براي نجات دنيا از چنگ موجودات فضائي دست به کار شوند.
چرا بايد ديد؟
اولين محصول ديزني پس از جدايي از شرکت پيکسار نوعي مبارزه طلبي در اين عرصه است. در 15 سال گذشته نمايش هر انيميشن تازه خبر از کشف امکانات جديد در اين عرصه داده و جوجه کوچولو نيز پر از ابداعات نو است. فيلم که با استفاده از امکانات کمپاني ILM و بودجهای 60 ميليون دلاري توليد شده، فقط در آمريکا 118 ميليون دلار نصيب سازندگانش کرده است. از شايعات بر میآيد که ديزني در 1934 بر اساس قصه مورد اقتباس فيلمنامه نويسان انيمشن کوتاهي به همين نام توليد کرده است و در ابتدا قرار بوده تاهاليهانتربه جاي جوجه کوچولو حرف بزند.
بهترين فرصت براي منتقدان و سينما دوستان که در هنگامه رقابت ميان شرکتهاي ديزني، فاکس و دريم ورکز يک انيميشن فوق العاده را تماشا کنند. البته اين يک فرصت براي بزرگترها هم هست که همراه کودکانشان به سينما رفته و در لذت آنها از يک محصول مفرح شريک شوند.
احترام
نويسنده و کارگردان: کيک کي دوک. موسيقي: ايون ايا کانگ. مدير فيلمبرداري: سيونگ بک يونگ. تدوين: کيم کي دوک. طراح صحنه: سول آرت چونگ. بازيگران: يئو ريونهان(دختر جوان)، سي جيوک سئو(دانش آموز)، گوک هوان جيون(پدر دانش آموز)، سيونگ هواانگ جيون(پير مرد). 90 دقيقه. محصول 2005 کره جنوبي، ژاپن.
پيرمردي با دختر 18 سالهاي ازدواج کند. آن 2 در يک قايق زندگي میکنند و زندگي خود را با کمک کردن به مسافراني که قصد ماهيگيري دارند، میگذرانند. چند ماه مانده به عروسي، که پيرمرد سالها منتظر آن بوده، مسافري جوان براي ماهيگيري پا به قايق آنها میگذارد و دختر به او علاقه پيدا میکند. دختر حال مجبور است ميان احترام به پيرمرد و ازدواج با او و عشق به جوان يکي را انتخاب کند.
چرا بايد ديد؟
دوازدهمين فيلم کيم کي دوک بر خلاف نامش که به تکريم اشاره دارد به موضوع اقتدار پرداخته و هم چون فيلمهاي قبلي اش بسيار کم ديالوگ است. فيلمي با قصهای رازآلود که يئو ريونهان هنرپيشه دختر فداکار نقش اصلي آن را بازي میکند.
وي در مصاحبهای گفته بود که در سالهاي اخير و به خصوص بعد از آشنايي با کيم کي دوک اعتمادش را به کلمات از دست داده و زبان بدن را ترجيح میدهد. فيلم که در جشنواره کن امسال در بخش خارج از مسابقه نمايش داده شد، در کمتر از 3 هفته و بودجهای 950 هزار دلاري فيلمبرداري شده است.
موش قطبي/ کورکورانه کارگردان: دومينيک مول. فيلمنامه: ژِل مارشان، دومينيک مول. موسيقي: ديويد ويتاکر. مدير فيلمبرداري: ژان مارک فابره. تدوين: مايک فرومنتين. طراح صحنه: ميشل بارتلمي. بازيگران: لورن لوکاس(آلن گتي)، شارلوت گينزبورگ(بنديکت گتي)، شارلوت رامپلينگ(اليس پولاک)، آندره دوسوليه(ريشار پولاک)، ژاک بونافه(نيکلا شواليه). 129 دقيقه. محصول 2005 فرانسه.
بنديکت و آلن زوجي جوان سعي دارند تا به شهري که تازه به آن نقل مکان کرده اند، خو بگيرند. بنديکت که هنوز موفق به يافتن شغلي نشده،اغلب اوقات خود را در خانه میگذراند. آلن که مهندس است در يک شرکت کامپيوتري کار میکند. يک شب رئيس اش ريشار او و همسرش را براي شام به خانه خود دعوت میکند. اما از ابتداي مهماني آليس همسر ريشار رفتاري عجيب از خود بروز میدهند و سرانجام با گفتن اين که آلن قصد دارد تا همسرش را به قتل برساند، همه چيز را به هم میريزد.
چرا بايد ديد؟
موش صحرايي که فيلم افتتاحيه جشنواره کن امسال و نامزد نخل طلا بود،تريلري متفاوت با قصهای بسيار جذاب و چهارمين ساخته دومينيک مول از شاگردان قديمي ايدک است که منتقدان ساخت حرفهای آن و بازيهايش را ستوده اند، اما از کند شدن ريتم آن از ميانه فيلم شکايت دارند. به نظر منتقدان بعيد است که تماشاگري با ديدن فيلم بتواند به نظري متوسط دست يابد؛ يا آن را دوست خواهد داشت يا از آن نفرت پيدا خواهد کرد، بنابر اين براي اين که تکليف تان با فيلم روشن شود بايد آن را تماشا کنيد!
به جاي او کارگردان: کرتيس هنسان. فيلمنامه: سوزانا گرانت. موسيقي: مارک ايشام. مدير فيلمبرداري: تري استيسي. تدوين: ليزا زينو کورگين. طراح صحنه: دان ديويس. بازيگران: کامرون دياز( مگي فلر)، توني کولت(رز فلر)، آنسون مانت(تاد)، ريچارد بورگي(جيم دانورس)، کنديس آزارا( سايديل فلر)، بروک اسميت(امي). 130 دقيقه. محصول 2005 آمريکا.
مگي دختري است که پس از فارغ التحصيلي مرتبا شغل عوض کرده و وقت خود را اغلب در ميهمانيها میگذراند. تنها مهارت او آرايش و لباس عوض کردن به قصد جلب توجه ديگران است.اما خواهرش رز بر خلاف او دختري آرام و وکيلي چيره دست که از دانشگاه پرينستون فارغ التحصيل شده و در بزرگترين دفتر حقوقي فيلادلفيا مشغول به کار است. 2 خواهر مجبور میشوند در يک سفر به قصد ديدار از مادربزرگ رو به موت شان با هم همراه شده با همديگر به تفاهم برسند، چون...
چرا بايد ديد؟
دومين رمان جنيفر وينر که در سال 2002 در صدر جدول کتابهاي پرفروش قرار داشت و توجه تهيه کنندهها را براي ساختن فيلمي بر اساس آن جلب کرد. سوزانا گرانت که قبلا تواناييهاي خود را در کار با داستانهاي زنانه در ارين براکوويچ نشان داده بود براي نوشتن فيلمنامه برگزيده شده که چندان دور از ذهن نيست. اما انتخاب کرتيس هنسان که با محرمانه: لس آنجلس توانست تعداد زيادي از جوايز معتبر سينمايي را از آن خود کند، براي کارگرداني اين فيلم بسيار شوک آور بود. حرف حساب فيلم اين است که چطور 2 خواهر با وجود داشتن پدر و مادري يک سان و بزرگ شدن در محيطي يکسان میتوانند داراي اخلاق و رفتاري متضاد شوند. اگر قصد داريد تا 2 ساعت از وقت خود را به شکلي دلچسب بگذرانيد، به جاي او بهترين انتخاب است.
زاتورا کارگردان: جان فاوريو. فيلمنامه: ديويد کوئپ، جان کمپز بر اساس کتابي از کريس وان آلزبورگ. موسيقي: جان دنبي. مدير فيلمبرداري: گيلرمو ناوارو. تدوين: دان لبنتال. طراح صحنه: جي. مايکل ريوا. بازيگران: جونا بوبو(دني)، جاشهاچرسون(والتر)، داکس شپرد(فضانورد)، کريستين استوارت(ليزا)، تيم رابينز(پدر). 113 دقيقه. محصول 2005 آمريکا.
دني و والتر دو برادر که با همديگر همواره سر جنگ دارند، در زيرزمين خانه قديمي خود يک بازي به نام زاتورا پيدا میکنند. با شروع بازي آن دو خود را در فضا میيابند و مجبور میشوند تا با همديگر به تفاهم رسيده و بازي را به پايان برسانند. چون در غير اين صورت تا ابد در اعماق تاريک فضا زنداني خواهند شد.
چرا بايد ديد؟
سومين فيلمي که بر اساس داستانهاي وان آلزبورگ و با بودجهای 65 ميليون دلاري به فيلم برگردانده شده و به نوعي تلفيق دو قصه قبلي- جومانجي و سريع السير قطب – است. هر چند جلوههاي ويژه و طراحي صحنه در فيلم حرف اول را میزنند، اما فيلمنامه ديوئد کوئپ- نويسنده راه کارليتو، اتاق امن و جنگ دنياها- از جذابيتها و گرههاي زيادي برخوردار است و تا امروز موفق شده بينده زيادي را به سينماها بکشاند. جان فاوريو را با موفقيت و فيلمنامه Swingers به خاطر میآوريم.
او قبلا بازيگر بوده و زاتورا سومين فيلم بلند اوست. فيلم قبلي او الف نيز براي کودکان ساخته شده بود. زاتورا تا امروز توانسه درآمدي معادل 30 ميليون دلار در آمريکا داشته باشد، که در مقايسه با بودجه خود چيز دندان گيري نيست. با اين حال تماشاي آن براي شيفتگان جومانجي جهت يادآوري لحظات خوش آن توصيه میشود.