آفتابنیوز : یکسال از توافق تاریخی میگذرد، توافقی که هنوز حرف و حدیثهای زیادی به دنبال دارد. سوالات مهمی درباره این توافق مطرح شد از
جمله اینکه چرا این پرونده در دولت قبل به نتیجه نرسید؟ دلیل اصلی چه بود؟ اشکال کار کجا بود؟ چه شد که دکتر روحانی توانست این پرونده را ختم به خیر کند؟ دکتر روحانی چه آرایشی برای تیم مذاکرهکننده تعریف کرد که توانست این رویداد تاریخی را به نام خود ثبت کند؟ و دهها سوال دیگر که شاید خیلیها در ذهن دارند.
علیاکبر صالحی یکی از اعضای کلیدی تیم مذاکرهکننده هستهای به شمار میآید که استارت اولیه مذاکره با آمریکا در زمان سکانداری وی در وزارت امور خارجه زده شد؛ مذاکره ای که آمریکایی اصرار بر محرمانه بودنش داشتند و همین جای سوال است. خبرنگار شفقنا در یکسالگی این توافق با دکتر علیاکبر صالحی به گفتوگو پرداخته است.
* سال گذشته یکی از سالهای مهم و تاریخی ایران بود که توافق هستهای حاصل و نام شما و تیم مذاکرهکننده در تاریخ ماندگار شد. با این حال وقتی شما به ایران آمدید و در جمع نمایندگان مجلس حاضر شدید با این واقعیت روبهرو شدید که همه شما را قهرمان و موفق نمیدانند و حتی تهدید شدید؛ آیا چنین واکنشی را پیشبینی میکردید؟
برخی عزیزان نسبت به مسیری که برای حل و فصل این موضوع باز شده بود یعنی مسیر مذاکره، نظر شخصی خود را داشتند و موافق این مذاکره نبودند و فکر میکردند مسیر مذاکره با کشورهای ۱+۵ کافی بود و دیگر ضرورتی نداشت که مسیر مذاکره با آمریکا داشته باشیم و این اختلاف نظر وجود داشت که میتوان گفت طبیعی هم بود. به اعتبار تجربهای که در این زمینه داشتیم و به عنوان اولین کسی که درگیر این موضوع بودم - به دلیل اینکه بنده نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی بودم - به هر حال این مسایل پیش آمد و گروهک منافقین آمدند از منظر خودشان افشاگری کردند که فعالیتهای سری در نطنز انجام میگیرد که اصلاً این چنین نبود. وقتی گروهک منافقین چنین ادعایی را مطرح کردند آقای البرادعی روز بعد این ادعا را رد میکند. بنده به عنوان نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، قبلاً خدمت آقای البرداعی - قبل از اینکه منافقین چنین ادعایی را کنند - به صورت شفاهی گفته بودم که ایران به دنبال فعالیتهای غنیسازی است، البته این مطلب را غیر رسمی گفته بودم، چون طبق مقررات ۱/۳ ما میتوانستیم موضوع فعالیتهای غنیسازیمان را ۶ ماه قبل از اینکه مواد هستهای وارد یک سایت هستهای بشود به آژانس اعلام کنیم و هنوز ۶ ماه نشده بود و خیلی زمان مانده بود، بیش از یکی دو سال مانده بود که نطنز به شرایطی برسد که به مرحله غنی سازی وارد شود.
و اما در خصوص مذاکراتی که با کشورهای گروه ۱+۵ انجام دادیم متاسفانه این مذاکرات راه به جایی نبرد لذا بنده آن زمان که وزارت خارجه بودم فکر کردم باید راه دیگری را باز کنیم و آن مذاکره با آمریکاست. قبل از آن هم از عمان به ما اعلام شده بود آمریکاییها تمایل به مذاکره مستقیم با ایران درخصوص فعالیتهای هستهای دارند، ما دیدیم فرصت مناسبی است و خدمت حضرت آقا رفتیم و این اجازه را گرفتیم و این مسیر باز شد.
* دلیل اینکه مذاکره با آمریکا توانست راه را باز کند چه بود؟
علت اینکه مسیر با آمریکا توانست راهگشا باشد این بود که سه کشور اروپایی تابع آمریکا هستند یعنی تا آمریکا موضوعی را تایید نکند آنها هم به این راحتی تایید نمیکنند و میشود گفت اتحادیه اروپا استقلال سیاسی به مفهومی که ما از استقلال سیاسی داریم، آنها ندارند؛ نگاه میکنند ببینند آمریکا، برادر بزرگ چه میگوید و تبعیت از برادر بزرگشان میکنند. درست است که اتحادیه اروپا کشورهای بزرگی هستند ولی نفوذ آمریکا در اروپا بسیار زیاد است، چه از نظر سرمایهگذاریهای اقتصادی و چه از نظر فرهنگی خیلی نفوذ دارد.
در ۱+۵ آمریکا و سه کشور اروپایی عضو هستند و کشورهای چین و روسیه هم خیلی سعی میکردند که به جو عمومی نگاه کنند و ببینند جو چگونه است و همراه جو عمومی حرکت میکردند، اگر ۴ کشور از ۶ کشور یک جهت را بگیرند یقیناً چین و روسیه همان جهت را خواهند گرفت. بدین لحاظ مذاکره با آمریکا به این دلیل موثر واقع شد؛ ولی دوستانی بودند که نظرشان مخالف باز شدن این مسیر بود البته چون حضرت آقا اجازه فرموده بودند خوشبختانه این مسیر ادامه یافت و به نتیجه هم رسید.
بنده تصوری از میزان و نحوه واکنش مخالفان مذاکرات نداشتم واقعا تصور نمیکردم که با این شدت مخالفت کنند. تصور اینجانب این بود که بالاخره علیرغم اختلافسلیقههای که وجود دارد، این افراد هم میخواهند این موضوع حل شود. استراتژی ما همان راهبردی بود که مقام معظم رهبری تعیین فرموده بودند. حضرت آقا عبارت زیبایی را فرمودند، «نرمش قهرمانانه»، یعنی با حفظ عزت، حاکمیت ملی، مصالح ملی در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت، کار را پیش ببرید. طرف مقابل مجبور شد از دیدگاه خود مبنی بر توقف کامل غنیسازی در ایران دست بردارد و ما هم یک مقدار انعطاف نشان دادیم و مسیر برای تفاهم هموار شد.
پیشبینی من این بود که آحاد ملت میخواهند این مشکل حل شود اما در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت کشور که به نظر بنده، خواسته ملت برحق بود. ما نمیخواستیم مانند لیبی این موضوع حل شود. لیبی چگونه حل شد؟ همهچیز را واگذار کرد. یا بخواهد مانند عراق به جنگ کشیده شود، چون بهانه اصلی برای حمله به عراق، همین بهانه سلاحهای کشتار جمعی بود.
ما در این میان میخواستیم یک راهحلی پیدا شود که ضمن حفظ فعالیتهای هستهای ایران آن مواردی که موجب نگرانی آنهاست و مُخلِ فعالیتهای هستهای ما هم نیست، آنها را انجام بدهیم و رفع نگرانیهای آنها را بکنیم. من تصورم این بود که آحاد ملت عزیزان دوست دارند این مشکل حل شود.
* بالاخره می دانستید افرادی مخالف این موضوع هستند، پیشبینی واکنش آنها را میکردید؟
خیر، واکنش به این مفهوم که بعدها شاهدش بودیم را انتظار نداشتیم. فکر میکردم نقدی دارند و نقدی میکنند و از طریق نقدشان راهنماییهایی میکنند ولی اینگونه که بخواهند در مقابل راهی که داشت طی میشد جبههگیری کنند، قابل تصور نبود. این اقدام در چارچوب تصمیمات مسئولان ارشد و نهادهای نظام صورت پذیرفت. از همه مهمتر اینکه مذاکرهکنندگان و شخص آقای دکتر ظریف بدون اطلاع مذاکره نمیکردند، ایشان در یک چارچوب مذاکره میکرد و ما هم در خدمت ایشان در مسیر مشخص شده مذاکره میکردیم. ملک شخصی بنده و دیگران نبود که بخواهیم طبق خواسته شخصی مذاکره کنیم بلکه یک مذاکرۀ حساب شدۀ با برنامهریزی و در یک چارچوبی بود که انجام شد.
بالاخره نفس مذاکره، یک امر سختی است و اگر چارچوبهای مذاکره مشخص باشد شما در آن چارچوب باید حرکت کنید، حالا گاهی به سمت حداکثر کردن خواسته خودتان حرکت میکنید و گاهی یک مقدار از آن حداکثر فاصله میگیرید، برای اینکه میبینید که فضای لازم برای کسب حداکثری منافع مورد نظر وجود ندارد.
* شما به عنوان کسی که در تیم بودید و لحظات حساسی را طی کردهاید، به نظر خودتان تیم هستهای و حتی خودتان چه مقدار در چارچوب مذاکرات حرکت کردید؟
ما کاملاً در چارچوب تعیین شده حرکت کردیم حتی در بُعد فنی - که مسئولیت آن برعهده بنده بود - در همه ابعاد که مذاکره نمیکردم. در بعد فنی، حتی بیش از آنکه چارچوب برای ما مشخص کرده بودند، حداقلها نیز برای ما تعیین شده بود ما خوشبختانه بالاتر از حداقلها توانستیم محقق کنیم. این روشن است و بزرگان ما هم میدانند. یعنی اگر بزرگان گفتند این تعداد سانتریفوژ را قبول داریم، به لطف خداوند متعال بیش از آن را محقق کردیم. همچنین تعداد سانتریفوژها را بیشتر از آنکه میتوانستم و اجازه داشتیم بپذیرم، پذیرفتم. من شرایط فردو و آب سنگین را بالاتر از آن حدی که اجازه داشتم پذیرفتم، همه آنها بالاتر از آن حداقلهایی بود که برای بنده تعیین شده بود، لذا بنده نسبت به کاری که کردم میتوانم بگویم در چارچوب حرکت کردم و در مجلس هم گفتم بنده مسئولیت کاری را که انجام دادم را کاملاً میپذیرم و به ملت بزرگ هم این اطمینان را میدهم که فعالیتهای هستهای ما کند یا متوقف قطعاً نخواهد شد بلکه در زمینههایی سرعت هم خواهد گرفت که حالا آن زمینههایی که سرعت میگیرد در یک فرصت مناسبی برای ملت عزیز شرح خواهم داد.
* در مصاحبههایی که داشتید اشاره کردید زمانی که سکان وزارت خارجه را به عهده داشتید رهبری اجازه مذاکره را صادر کرد و رئیسجمهور وقت نیز مخالف این موضوع نبود ولی ما شاهد عملکرد و حرکتی از سوی تیم مذاکرهکننده نبودیم؛ دلیل اصلی اینکه تیم نتوانست حرکتی رو به جلو داشته باشد چیست؟
زمانی که ما مذاکرات را با آمریکاییها به صورت محرمانه با اجازه حضرت آقا شروع کردیم، مذاکره بر اساس خواست آمریکاییها محرمانه بود و ما در شرایطی نبودیم که بیاییم و اعلام کنیم که چنین مذاکراتی انجام میشود، لذا آن زمان ما هیچوقت صحبتی از مذاکره با آمریکاییها نداشتیم و فقط بعد از انتخابات و آمدن آقای دکتر روحانی بود که آمریکاییها اولینبار آمدند و این مساله را در مطبوعات بیان کردند، البته نه به صورت رسمی بلکه گفتند ما با ایران مذاکرات محرمانه داشتهایم. یعنی اولینبار طرف آمریکایی اعلام کرد که مذاکرات محرمانه انجام شده است و بعد حضرت آقا در سخنرانیشان در مشهد مقدس که به مناسبت ایام نوروز بود برای اولینبار فرمودند این مذاکرات در دولت سابق آغاز شده بود. بعد از آن بنده مصاحبه کردم چون هم آمریکاییها گفته بودند و هم حضرت آقا اشاره فرمودند، بنده دیدم، ظاهراً میشود موضوع را علنی کرد و گفتم مذاکراتی در دولت سابق بود و تاریخچه مذاکرات را بیان کردم.
* محتوای آن مذاکرات محرمانه چه بود؟
این مذاکراتی که در آن زمان محرمانه بود توسط وزارت خارجه انجام میگرفت و مذاکرات ۱+۵ توسط شورای عالی امنیت ملی انجام میگرفت. یعنی ما دو مسیر مذاکره داشتیم. یک مسیر مذاکرات ۱+۵ بود که آقای دکتر جلیلی عهدهدار آن بودند و مسئولیت داشتند که آن مذاکرات در فضای عمومی و با اطلاع افکار عمومی و رسانهها پیش ببرند. یک مذاکره محرمانه بود و قرار بود کسی متوجه آن نشود؛ یعنی آمریکاییها وقتی میخواستند عمان بیایند، مستقیم عمان نمیآمدند بلکه در چند کشور توقف میکردند تا رد گم کنند و بعد به عمان میآمدند. آنقدر که برای آنها مهم بود مذاکرات محرمانه باشند برای ما محرمانه بودنش مهم نبود ولی آنها گفتند و ما هم قبول کردیم.
* دلیل اصرارشان بر محرمانه بودن را متوجه شدید؟
خیر. ما هیچ وقت نپرسیدیم لذا مذاکرات بصورت محرمانه انجام میگرفت. مذاکرات هم به دو طریق بود، یکی از طریق واسطه عمانی حرفهای ما منتقل میشد و یک طریق هم حضوری بود که معاون وزیر خارجه وقت آقای خاجی به اتفاق چند مدیرکل به عمان میرفتند. آقای «خاجی» که معاون امور خارجه در حوزه آمریکا و اروپا بود مسئولیت مذاکره با آمریکا را بر عهده داشت. ایشان به همراه ۳ مدیرکل وقت آقایان بهاروند، ذبحی و نجفی که الان سفیر ما در وین است همراهی میکردند. این عزیزان مذاکره را حضوری انجام میدادند و نتیجه مذاکرات هم بسیار عالی بود.
اولیننامه رسمی که توسط پادشاه عمان در ارتباط با مذاکره نوشته شد این بود که آمریکاییها نزد ما اعلام کردند که غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند و انتظار است که ایران هم نگرانیهای آنها را رفع کند. نامهای بود که سلطان عمان برای آقای احمدینژاد نوشت.
بنابراین، اولین خط شکنی بود یعنی از آن سیاست و موضع غنیسازی صفر رسیدند به موضع اینکه غنیسازی ایران را به رسمیت شناختند، این قدم بزرگی بود. قرار بود، جلسات بعدی را داشته باشیم که مسایل را حل و فصل کنیم، تحریمها و باقی مسایل فنی که انتخابات ریاست جمهوری پیش آمد و آقای دکتر روحانی رئیسجمهور شدند و گروه بعدی مسیر را ادامه داد. آن زمان آقای عراقچی معاون ما بود و قرار شد با ۱+۵ و آقای جلیلی به عنوان نماینده وزارت امور خارجه و آقای خاجی که این مسیر را میرفتند همراهی کنند.
لذا دو مسیر وجود داشت، مسیر ۱+۵ که آقای دکتر جلیلی دنبال میکردند و نماینده ما آقای دکتر عراقچی، در آن زمان فرآیند مسیر دوم که وزارت خارجه عهدهدار آن بود و آقای خاجی اقدامات لازم را انجام میدادند. البته این دو مسیر بنا بر تدابیر دکتر روحانی به یک مسیر تبدیل شد و مسئولیت مذاکرات به وزارت امور خارجه محول شد.
* آیا این دو مسیر را آقای روحانی خواستند یک مسیر شود؟
بله، خودشان تشخیص دادند که تشخیصشان درست بود. چون آن زمان که دو مسیر بود ما مشکل داشتیم.
* خودتان پیشنهاد ندادید که دو مسیر یک مسیر شود؟
خیر، آن زمان آقای دکتر احمدینژاد قرار بود به عنوان رئیسجمهور و رییس شورای عالی امنیت ملی دو مسیر را هماهنگ کنند، چون ایشان رئیسجمهور بودند و میتوانستند دو مسیر را هماهنگ کنند ولی ایشان رغبتی به این کار نداشتند ولی انصافاً مانع ما هم نشدند.
* دلیل بیرغبتیشان چه بود؟
نظر شخصی خودشان بود؛ نمیدانم. من هم خیلی اصرار کردم ایشان به میدان بیایند و اگر به میدان میآمدند این مساله همان زمان حل شده بود و ما آنقدر هزینه اضافی نمیدادیم و شرایط آن زمان مهیاتر بود و آمریکاییها آمادهتر بودند و آقای اوباما در آستانه انتخابات دور دوم بود.
* یعنی ایشان باعث شد که دو مسیر یکی نشود و مشکل ایجاد شد؟
خیر، ایشان به مسیر دوم و اینکه مدیریت آن را بر عهده بگیرند نداشت. لذا بنده مجبور شدم خودم مدیریت کنم؛ یعنی خودم را با شورای عالی امنیت ملی هماهنگ کنم ولی این امر دشواری بود؛ چون آن عزیزان به این مسیر اعتقاد نداشتند، لذا با مشکلات روبرو میشدیم و خیلی مشکلات داشتیم. آقای دکتر روحانی آمدند دیدند بهتر است این دو مسیر را یک مسیر کنند و این کار را کردند و نتیجه هم گرفتند.
* در اجرای برجام حرف و حدیثهای زیادی مطرح میشود؛ اخیراً جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا نیز نگرانیهایی را ایجاد کرده است. خارج شدن بریتانیا از اتحادیه اروپا چقدر در موضوع پایبندی به اجرای برجام تاثیرگذار است؟
فکر نمیکنم خیلی در بحث برجام تاثیرگذار باشد برای اینکه برجام تفاهمنامهای کاملاً روشن و مشخص است و همه اطراف متعهد هستند که این تفاهمنامه را اجرا کنند از جمله انگلیس. بودنِ آن در اتحادیه اروپا یا نبودن او تاثیری نمیگذارد؛ یعنی باید بگوییم ۱+۵ به اضافه اتحادیه اروپا با ایران مذاکره کرد. پس ۶ کشوری که در ۱+۵ هستند هر کدام به صورت انفرادی در این قضیه سهم داشتند، ضمن اینکه به صورت جمعی هم در این قضیه سهم داشتند، لذا تغییری در برجام ایجاد نخواهد شد، اما ممکن است در روابط دوجانبه یک مقدار در آینده شرایط تغییر کند بالاخره انگلیس اگر از اتحادیه اروپا بطور کامل خارج شود دیگر تابع مقررات ملی خودش خواهد بود و خودش را مقید به عمل در چارچوب مقررات اتحادیه اروپا نمیبیند و این باعث آزادی عمل برای انگلیس میشود همچنین در ارتباط با تعاملاتش با کشورهای دنیا مستقل تر عمل خواهد کرد.
* این امکان وجود دارد کشورهای دیگر بخواهند مانند بریتانیا از اتحادیه اروپا جدا شوند؟
من بعید میدانم بخواهد به این صورت اوج بگیرد ولی غیرممکن هم نیست؛ برای اینکه یکسری کشورها در اتحادیه اروپا ناراضی هستند، الان شرایط اقتصادی اسپانیا خوب نیست، یونان شرایط اقتصادیاش بسیار تأسفبار است و اتحادیه میگوید ما همینطور به یونان پول تزریق میکنیم و یونان هم مانند یک چاه است و هر چه پول در آن میریزیم ناپدید میشود. از سوی دیگر هم یونان میگوید شما دارید از امکانات ملی ما سوءاستفاده میکنید که این اختلافات وجود دارد و بدهی یونان قریب به ۴۰۰ میلیارد یورو است. کشورهایی مانند اسپانیا، یونان و پرتغال بدهیهای هنگفتی دارند و کسری بودجه بالایی دارند، آیا اتحادیه اروپا میتواند این بدهیها و کسری بودجهها را تامین کند و به همین سبک پیش برود؟ نمیدانم باید صبر کرد و ناظر جریان امور بود.
از آن طرف اگر اینها جدا شوند خیلی متضرر میشوند بعد از این همه سرمایهگذاری و وحدت رویه در قوانین و مقررات چنانچه همه بخواهند به حالت قبل برگردند و بعد رفت و آمدهای آزاد بین کشورهای اروپایی دچار اختلال شود، این آزادی عمل گرفته میشود یعنی امتیازات زیادی را از دست میدهند. مثلا در کاتالونیا ادعای جدایی از اسپانیا را دارند، الان اسکاتلند و ایرلند شمالی هم میخواهند از انگلیس جدا شوند و اگر این اتفاق بیفتد در کشورهای دیگر مانند اسپانیا که کاتالونیای شمالی وجود دارد می خواهد جدا شوند و بعد این حس ناسیونالیسم شدید در اروپا مجددا شروع میشود و از اتحادیه اروپا که آمده همه اقوام را جمع کرده است، دوباره اقوام سراغ حس ناسیونالیسم خود میروند حتی در قسمتهای کوچک مانند باسک در اسپانیا و حتی در فرانسه زمزمههایی ایجاد شده است. الان در فرانسه «مونتکارلو» که وسط فرانسه قرار دارد فعلا ادعایی برای جدا شدن نکرده است ولی شاید فردا او هم بگوید که میخواهم جدا شوم.
من بعید میدانم کشورهای دیگر بخواهند از اتحادیه اروپا جدا شوند، انگلیس از ابتدا حواسش بوده و از اتحادیه اروپا استفادههایی کرده است و بعد که دیده دیگر استفادهای ندارد رها کرده و رفته است. انگلیس وقتی وارد اتحادیه اروپا شد نه وارد اتحادیه پولی شد و نه وارد اتحادیه شینگن شد، یعنی چیزهای مهم را قبول نکرد و اینها مهم است ولی از مواهب اتحادیه اروپا استفاده کرده، تجارتش را با آنها گسترش داد. الان که میبیند اتحادیه اروپا به هزینه دادن افتاده است مانند یونان که باید دائم هزینه کنند خود را جدا کرد.
البته فرانسویها همیشه نسبت به انگلیسیها یک تردیدی داشتند. ژنرال دوگل آن زمان که رئیسجمهور فرانسه بود، هنوز اتحادیه اروپا به این صورت بوجود نیامده بود بلکه اتحادیه اقتصادی اروپا به وجود آمده بود. اول مقدماتش در اتحادیه اقتصادی اروپا بود و بعد رفته رفته تبدیل به اتحادیه اروپا شد. ایشان میگفت نباید ما انگلیس را راه بدهیم او عامل آمریکاست و همیشه باعث دردسر برای اروپا خواهد شد، تا زمانی که ژنرال دوگل در این قدرت بود انگلیس را راه ندادند و بعد از دوران زمامداری ژنرال دوگل، انگلیس خودش را وارد کرد و وقتی وارد شد گفت من نه در بحث پولی شما وارد میشوم و نه در بحث ویزایی شما در دو چیز مهم که شاخصه اتحادیه بود وارد نشد و تعهدات را نپذیرفت الان هم خارج شده و اتحادیه اروپا در چنین شرایطی قرار گرفته است.
البته بنده فکر میکنم بعضیها در اتحادیه اروپا از خروج انگلیس از اتحادیه ناراحت نشدند. الان ایتالیا با رفتن انگلیس جایگاهش در اتحادیه اروپا قویتر شده است و به نفع بعضی کشورها شده است و قضیه یک مقدار پیچیده است.
* با توجه با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و وجود دو نامزد انتخاباتی در این کشور، آقای ترامپ و خانم کلینتون، شما فکر میکنید کدامیک از این دو نامزد برای ایران مناسبتر است؟
بنده به عنوان یک مسئول صحیح نیست راجع به این موضوع صحبت کنم. نظر شخصیام را بیان میکنم، بالاخره آنها انتخاباتی دارند و فقط این را میگویم سیاست را در آمریکا رئیسجمهورش تعیین نمیکند. باید صبر کرد و دید. تصور من این است که هرکدام از اینها بیایند - البته اختلاف نظر و اختلاف رویه دارند - ولی لاجرم در یک چارچوبی قرار میگیرند، حالا ممکن است سلایق متفاوت باشد ولی باید در آن چارچوب حرکت کنند نمیتوانند خیلی خارج از راهبردهای کلان حرکت کنند. چون این برجام یک تفاهم بینالمللی است و شورای امنیت ملی هم سعه گذاشتند در سازمان ملل هم این برجام، شورای امنیت سازمان ملل هم بر آن صحه گذاشته است پس تبدیل به یک واقعیت بینالمللی شده است؛ لذا یک کشور بعید است بخواهد خودش را در مقابل یک اجماع جهانی قرار بدهد.
روی برجام اجماع جهانی حاصل شده است و چنانچه آمریکا بخواهد خود را مقابل این اجماع جهانی قرار بدهد با چالش مواجه خواهد شد. بعید بنظر میرسد که آمریکاییها بخواهند برخلاف اجماع بینالمللی توافقات صورت گرفته حرکت کنند و متحمل هزینههای سنگین شوند چون اعتبار سیاسی آنها در عرصه بینالمللی زیر سوال خواهد رفت.
* حتی اگر چنین اقدام تکروی را بخواهد انجام بدهد آمریکا بیشتر ضرر میبیند؟
بله. قطعاً تصورم این است، درست است آمریکا قدرت و نفوذ دارد ولی اینطور نیست همیشه نفوذ و قدرتش بتواند برکل افکار عمومی و اجماع جهانی فائق شود. اینجا موضوع اجماع جهانی است. آمریکا نفوذ و قدرتش اعمال میشود ولی وقتی بیشتر کشورهای تاثیرگذار تصمیم اتخاذ کنند آن وقت آمریکا نخواهد در برابر یک جمع واحدی قرار بگیرد برای او سخت میشود. الان چین، روسیه و هند، کشورهای بزرگ، اعضای عمومی مجمع سازمان ملل همه با برجام موافق هستند و حالا یک کشور بگوید من میخواهم علیه همه اینها بایستم خیلی سخت است.
فرض کنید آمریکا مجدداً تحریم را علیه ایران برقرار کند و کشورها را هم تهدید کند اگر با ایران معامله کردید من با شما برخورد میکنم و چین و هند هم بروند بگویند ببخشید و آن زمان باید بگوییم نه چین کشور مستقلی است و نه هند کشور مستقلی است. اگر مفهوم استقلال کشورها به طور کامل از معنا تهی میشود، مستقل نیست و همه اینها ایالات آمریکا محسوب میشوند؛ اگر اینگونه بخواهند تبعیت بکنند با این شرایط استقلال سیاسی مفهومی نخواهد داشت. بنده بسیار بعید میدانم آمریکایی دست به چنین اقدامی بزنند و چنانچه بخواهد به تنهایی دست به ماجراجویی بزند، تنها خواهد ماند.