آفتابنیوز : مصطفی اللباد کارشناس مصری امور ایران در شماره امروز پنج شنبه روزنامه الحیات در تحلیل خود می افزاید : این مسئله تنها مستلزم زمان است وبرخی از امور شکلی وپروتکلی همچون صدور گزارش شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی برای شورای امنیت است تا پس از آن زمینه برای تعیین تکلیف وضعیت ایران از نظر حقوقی وتقلیل جایگاه ایران از وضعیت یک دولت باعضویت واختیارات کامل در جامعه جهانی به کشوری مورد مجازات قرار گرفته در چارچوب قطعنامه های مشروع بین المللی فراهم گردد.
اللباد در ادامه می نویسد : به هر شکل شورای امنیت یک باشگاه برای گفتگوی دیپلماتیک نیست، بلکه بالاترین ساختار قانونی بین المللی است وتنها مرجعی است که این حق را دارد تا راهبردهای مناسب برای مجازات کشورها را اتخاذ کند پس ارجاع پروندها به شورای امنیت برای شرایط قانونی آنها یک نقطه تحول محسوب می شود.
ایران در صورت ارجاع پرونده اتمی اش به شورای امنیت در معرض گردباد قطعنامه های بین المللی قرار خواهد گرفت وبه جرگه هم پیمانان خود سوریه ولبنان در این چارچوب خواهد پیوست تا بدین شکل هر سه طرف این مثلث در قرار گرفتن پرونده آنها در شورای امنیت شریک باشند.
این محاصره به وسیله قطعنامه های بین المللی شاید در طول تاریخ روابط بین الملل هم بی سابقه بوده باشد.
این تحول واین اقدام بی سابقه پرسش های جدی را در مورد آینده هم پیمانی منطقه ای سوای تحولات تاثیر گذار محلی در اران ، سوریه ولبنان به وجود می آورد.
درست است که حزب الله لبنان یک دولت به معنای سیاسی وقانونی نیست ، ولی در شش قطعنامه بین المللی شورای امنیت بدون ذکر نام حزب الله به این گروه اشاره شده است.
نویسنده تحلیل سپس به قطعنامه های شورای امنیت در این رابطه پرداخته وشرح مختصری از قطعنامه های 1496 (2003)، 1525 (2004) ،1553 (2005) کرده ودر مورد قطعنامه 1559 (2005) می نویسد : این قطعنامه را باید نقطه تحول واضح در تدوین قطعنامه های صادر شده از سوی شورای امنیت در مورد شرایط لبنان دانست زیران در آن صراحتا خواستار انحلال کامل گروه های شبه نظامی لبنانی وغیر لبنانی حاضر در لبنان وخلع سلاح آنها شده است مسئله ای که مستقیما سلاح حزب الله لبنان را مورد هدف قرار داده است ، قطعنامه 1583 و1614 (2005) هم برهمین مسئله تاکید دارد.
اللباد در ادامه نوشتار خود می نویسد : همسو با این قطعنامه ها سال 2005 برای سوری ها هم یک فاجعه دیپلماتیک محسوب می شود زیرا طی آن چهار قطعنامه علیه نظام سوریه صادر شد قطعنامه 1559 از دمشق خواست تا از لبنان خارج شود مسئله ای که سوری ها آنرا انجام دادند ، در مقابل قطعنامه 1595 (2005) که در مورد کمیته بین المللی تحقیق در ترور رفیق حریری صادر شد ودر آن دروازه ها را برای خطر آفرینی علیه سوری ها را گشود ، قطعنامه 1636 و1644 (2005) هم خواهان همکاری فوری وغیر مشروع دمشق با کمیته تحقیق شد.
به اعتقاد نویسنده روز به روز بر فشارهای سیاسی ودیپلماتیک والبته تبلیغاتی علیه محور ایران ـ سوریه ، حزب الله اما به شکل های مختلف وارد می آید ، تفاوت در اینجاست که پرونده های مطرح شده علیه ایران با آنچه که علیه سوریه یا علیه حزب الله مطرح شده تفاوت دارد ووزن نسبی طرفهای تشکیل دهنده این هم پیمانی هم با یکدیگر متفاوت است.
به هر شکل ایران یکی از کشورهای بزرگ منطقه محسوب می شود ودارای توانمندی های نظامی واقتصادی گسترده ای است واز طریق در آمدهای نفت وگاز چشمداشت های منطقه ای خود را پیش می برد.
در حالیکه سوریه یک دولت محوری ژئو استراتژیک این منطقه است ، تجارب تاریخی نشان داده است که این کشور تنها با هم پیمانی با عراق یا مصر قادر است نقش محوری خود را ایفا کند .
حال با توجه به فقدان این پشتیبانی وزنه سیاسی این کشور هرگز نمی تواند در همه ابعاد به جایگاه وزنه سیاسی ایران برسد .
توانایی های نظامی ، اقتصادی وجمعیتی ونیز منابع زیر زمینی از مهمترین این ابعاد محسوب می شوند.
نبود این پشتیبانی نوعی سردرگمی را در نقش سوری ها در منطقه به وجود آورده است بخصوص که نبود طرح های منطقه ای دیگر کشورهای عربی برای حضور دمشق در آنها هم مزید بر علت شده است.
در این چارچوب می توان سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران را به دمشق قرار داد بخصوص که قرار است هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلح نظام هم مدتی پس از آن به سوریه سفرکند تا حلقه سوری این هم پیمانی را تقویت بخشد.
درمقابل طرف سوم ان هم پیمانی یعنی حزب الله نفوذ وسیعی از نظر سیاسی ونظامی در لبنان برخوردار است ونماینده یکی از بزرگترین طوایف لبنان محسوب می شود ، پس می توان آنرا شریکی دانست که دولت لبنان توانایی چشم پوشی از انرا ندارد.
حزب الله موفق شد از طریق جانفشانی های گسترده اسرائیل را مجبور به عقب نشینی از لبنان کند واولین شکست تاریخ جدال عربی ـ اسرائیلی را برای این رژیم رقم بزند.
این پیروزی باعث شد تا جایگاه ایران در منطقه بیش از پیش گسترش یابد وپیروزی حزب الله را بعنوان یک پیروزی برای خود بداند.
به اعتقاد اللباد ایران توانست ز پیروزی حزب الله وآزاد سازی جنوب لبنان از اشغالگری اسرائیلی در طرح منطقه ای خود به شکل ایدئولوژیکی استفاده کند وآنرا با هم پیمانی های منطقه ای ومنافع ملی ایران مرتبط ساخت.
با توجه به این مسئله می توان گفت که حزب الله لبنان بازیگر شماره 2 وقدرت دوم این پیمان محسوب می شود.
درست است که ایران وهم پیمانی های منطقه ای اش اکنون با صف آرایی های بین المللی بی سابقه ای مواجه هستند ، اما این پیمان چندان هم ضعیف نیست که بتوان آنرا با یک فشار دیپلماتیک وبین المللی وصدور چند قطعنامه وتحریم از سوی شورای امنیت مانند سناریویی که برای ایران در پیش است یا محاصره هماننده مسئله ای ه برای لبنان پیش آمده به زانو در آورد.
به اعتقاد این نویسنده متخصص درامور ایران گرچه دو حلقه این پیمان قدرتمند هستند وبا وجود نقاط قوت موجوددر پیمان اما نبود پیمان های مشابه ونیز در اختیار نداشتن عنصر پیشقدمی وعمل پیش از عکس العمل در اضلاع این پیمان (آنگونه که اکنون ایران وهم پیمانانش با آن روبرو هستند) می تواند نمایانگر افق های پیش بینی شده برای آن باشد.
ولی به هر شکل اکنون در معادلات قدرت در منطقه پیمان ودروازه ای جز دروازه ایران وجود ندارد از اینرو هر قدر هم که فشارهای بین المللی در مهار این پیمان موفق شود ایران می تواند این فشارها را در خلآ صحنه منطقه ای هدایت کند.
این مسئله را به راحتی می توان در اعتکاف وسکوت اعراب ملاحظه کرد اعراب اکنون قادر به هیچ نوع واکنشی در مقابل این رویارویی در شرف انجام نیستند ، نه می توانند بر روند آن تاثیر گذار باشند ونه حتی قادرهستند از ترکش های آن جان به در ببرند.