آفتابنیوز : حسن ابو طالب نویسنده مصری وسردبیر سالنامه "گزارش استراتژیک عربی" یکی از مهمترین مراجع سیاستگذاری کشورهای عربی در تحلیلی در این رابطه معتقد است که دیگر ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت چندان بعید ودور از ذهن به نظر نمی رسد وشرایط با دو ماه پیش فرق کرده است.
این نویسنده که در تحلیل خود که در شماره امروز پنج شنبه روزنامه الوطن عربستان به چاپ رسید بر این باور است که مواضع اروپا اکنون همسو با موضع آمریا شده است واطلاعات رسیده از روسیه نیز نشان می دهد که این کشور نیز گرچه این مسئله را به خویشتنداری ودقت وهوشیار وبرخورد حکیمانه مرتبط کرده اما به هر شکل مخالف چنین امری نیست.
به تعبیری دیگر روس ها اکنون ودر این مرحله انتقال پرونده ایران به شورای امنیت والبته مطرح کردن صرف انتقال صرف پرونده را بعنوان راهکار مناسبی برای فشار بر این می داند تا ایران با پیشنهاد روسیه در مورد غنی سازی اورانیوم در روسیه بعنوان تاکیدی بر حسن نیت خود در قبال جهانیان موافقت کند. پیشنهادی که همچنان روی میز قرار داشته واز آن بعنوان تقریبا تنها مخرج برای این بحران درحال حاضر یاد می کنند.
در این حال چین اکنون در شرایط بی موضعی قرار دارد ، هرچند که پیش بینی می شود فشارهای اروپا بر این کشور جهت پذیرش پیشنهاد ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت وجود دارد اما پکن حساب های پیچیده خود را دارد ودر شرایط نیاز فزاینده خود به نفت ایران این مسایل را هم باید مد نظر خویش قرار دهد.
در این شرایط که مواضع بین المللی در هم پیچیده شده است ، مواضع عربی نیز به تدریج رو به شکل گیری نهاده وکشورهای عربی نگرانی خود را از رخدادها وتحولات اعلام می کنند واز اندیشه انزوای ایران یا برخورد نظامی با آن وحتی بستن در تلاش های دیپلماتیک که همچنان گنجایش پذیرش اندیشه ها وتلاش های دیگر را دارد ابراز نگرانی می شود.
در مقابل اعراب نسبت به تبدیل شدن ایران به یک قدرت نظامی اتمی هم بیمناک هستند ، زیرا این مسئله می تواند تغییرات ریشه ای را در معادلات قدرت منطقه ای ، خلیج فارس وجنوب ومرکز آسیا به جود آورد.
این البته سوای این مسئله است که پذیرش ایران بعنوان قدرت اتمی جدید به معنای آن است که دیگر مجالی برای تحقق هدف استراتژیک اعراب در خالی کردن منطقه از تسلیحات کشتار جمعی وجود نخواهد داشت.
سئوالاتی که اینجا مطرح می شود این است که چرا این پرونده باید به شورای امنیت ارجاع شود ؟
آیا این اقدام می تواند مقدمه ای برای تحمیل تحریم های بین المللی وتکرار تجارب سابق در مورد حالت های مشابه است ؟
همچنین آیا تحریم های بین المللی ، گسترده یا جزئی توانایی پایان دادن به برنامه های هسته ای ایران را آنگونه که اتحادیه اروپا وامریکا ادعای آنرا دارند ، دارد؟
یا اینکه تحریم ها تنها گامی برای یک اقدام دیگر است ؟
حال اگر این تحریم های احتمالی نتوانند به اهداف خود دست یابند وبرخی دیگر از طرف ها جرات انجام یک اقدام نظامی کرد چه ؟
در اینجا آیا ایران دست وپا بسته وساکت خواهد نشست یا اهرم هایی را برای فشار بر طرف های مختلف وضربه زدن به همگان دراختیار دارد؟
باید اعتراف کرد که سئوال های فرعی بسیار زیادی در این رابطه وجود دارد که هر یک می تواند بخشی از بغرنجی شرایط مربوط به برنامه های هسته ای ایران را نشان دهد ، البته دیگر نمی توان به این برنامه های هسته ای لقب ایرانی داد زیرا به یک مسئله ای منطقه ای وبین المللی سطح بالا تبدیل شده است.
اما با نگاهی منصفانه باید گفت اگر این هیاهوی غربی وآمریکا نسبت به برنامه های اتمی وتوصیف آن بعنوان شرارت آمیز ونگران کننده نبود واگر آنها مکررا بر عزم خود برای توقف وتخریب کلی آن در اسرع وقت سخن نمی گفتند جهان اینچنین شیفته پیگیری گام به گام سیاسی ، علمی وحتی اداری این پرونده نمی شد.
آنچه که دراین چارچوب مشخص است این است که غرب نوعی دوگانگی شرارت آمیز در این چارچوب دارد ، وبه تردید مسئول اصلی این ضد ونقیض ها وابهامات ونیز واهمه های است که در پیگیر کنندگان این مسئله به وجود می آید ، می باشد.
غرب در حالیکه کاملا چشم خود را بر زرادخانه اتمی اسرائیل بسته واین حقیقت مؤکد که هیچ شک وتردید در آن نیست را نادیده گرفته است وادعا می کند که اسرائیل برای حمایت خود این سلاح های را در اختیار دارد . سخنان بوش ، مرکل واستراو دراین رابطه کاملا واضح است وتا حد تحریک منطقه هم پیش رفته است ، آنها به نحوی سخن می گویند که گویی کشورهای منطقه هیچ حقی برای ابراز نظر درمورد آنچه که به سرنوشت خویش ومنطقه خود ندارند.
وضعیت از این هم بدتر است غرب به گونه ای سخن می گوید که گویی خود را نماینده تمامی جامعه جهانی می پندارد، وحق فکر کردن را از دیگر کشورهای جهان گرفته وتنها در احتکار خویش قرار داده است وبه جای آنها در مورد منافع آنها سخن می گوید ، بدون آنکه حتی برای مشورت به آنها رجوع کند ووجود جریان های مختلف فکری را در جهان به رسمیت بشناسد گویی که هیچ جریان مخالف واندیشه ای متضاد با اندیشه ها ونگاه اروپایی ـ آمریکایی دراین جهان به این بزرگی در مورد ایران ودیگر مسایل منطقه ای وجهانی وجود ندارد.
این نوع رویکرد تمامی بهانه های اخلاقی که امریکا واروپا سعی دارند با آن مواضع خود را درمورد پرونده اتمی ایران کادو کنند را از بین می برد.
یکی از اشکالات اصلی مواضع آمریکا وغرب مبهم بودن خواسته های آنها از ایران است ، آیا ایران باید به کلی از برنامه های هسته ای خود صرفنظر کند تا آنگه به کشوری مورد قبول از سوی آمریکا واروپا مبدل شود ؟
یا اینکه تنها باید ضوابطی را بر برنامه های اتمی خود برای عدم تبدیل آن به یک طرح نظامی اعمال کند ؟
تفاوت بین این دو مقوله بسیار زیاد است.
ترجیحا باید گفت که آمریکا تنها با تخریب کامل برنامه های اتمی ایران چه صلح آمیز وچه غیراز آن راضی می شود اما این خواسته با منافع روسیه که این نوع رویکرد رامستقیما به ضرر منافع اقتصادی وامنیتی خویش می یابد ، منافات دارد.
این در حالی است که طرف اروپایی درمورد اهداف خود برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت ودر مورد اصل پذیرش برنامه های صلح امیز اتمی ایران با آمریکا اختلاف نظر دارد.
این دوگانگی در غرب شرور وپیچیدگی های آن ومانورهای صورت گرفته در چارچوب آن به معنای آن نیست که روش ورویکرد ایران هم خالی از اشکال نیست ودر ایجاد این دو گانگی احساسات نزد کشورهای منطقه وجهان در قبال برنامه های اتمی اش بی تقصیرنبوده است.
هیچ کس منکر حق ایران وهر کشور دیگری در منطقه برای استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای نیست، این حق است که در معاهده منع گسترش تسلیحات اتمی هم به آن اذعان شده است.
اما زمانیکه که آژانس بین المللی انرژی اتمی خبر از کشف مراکز غنی سازی اورانیوم درایران داد نوعی ابهام در این برنامه ها به وجود آمد ، عدم مطلع شدن آژانس از این مراکز یکی از علل است که بسیاری را بر آن می دارد تا درمورد این حق قانونی ایران دچار شک وتردید شوند.
این البته سوای نحوه برخورد وتعامل دیپلماتیک ایران است که طی چند ماه کوتاه گذشته با در مورد این پرونده شاهد آن بودیم ، که باز کردن پرونده برخی از مسایل جنجالی در کنار حضور پررنگش در عراق هم مزید برعلت شد تا در افزایش تعداد افراد مردد نسبت به این حق سهیم بوده وبرخی را حتی از خویشتن داری به ابراز نگرانی شدید وادارد.
البته این به آن معنی نیست که الزاما همه آنها از تلاش های غربی وآمریکایی برای انزوای ایران یا اعمال تحریم های فراگیر علیه آن حمایت بکنند ، زیرا به هر شکل این گزینه ها می تواند بازتاب های منفی را بر تمامی منطقه بیش از کشورهایی که هزاران کیلومتر از آن دور بوده به وجود آورد. زیرا به هر شکل برای کشورهای دور بازتاب های این تحریم واثراتی که می تواند اعمال این نوع سیاست های متهورانه بر ملل منطقه بگذارد اهمیتی ندارد.
شما تصور کنید که یک قطعنامه ی بین المللی در تحریم ایران صادر شد وکشورهای منطقه هم مجبور به پایبندی به آن شدند ، این در حالی است که هیچ تضمینی برای موفقیت آن برای قانع ساختن تهران جهت همکاری با سازمان ملل وجود ندارد ، این مسئله البته سوای پیش بینی احتمالی رفتارهای تهاجمی ایران بسوی طرف های مختلف است که می تواند همگی را بی دلیل در برابر آتش قرار دهد.
خلاصه اینکه ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت نه به نفع امنیت منطقه ای است ونه می تواند به نفع الزام ایران به پایبندی به صلح آمیز نگاه داشتن برنامه های اتمی اش می باشد ، بلکه بر عکس می تواند موجب بروز فجایع سیاسی ونظامی به معنای کامل این کلمه گردد.
پس تا زمانی که راه هایی برای دیپلماسی صلح آمیز وجود دارد باید بعنوان تنها گزینه تلقی شود ، جهان امروز نیازمند حکمت است نه تهور وماجراجویی ، آنچه در عراق پیش آمد برای همه ما کافی است.