آفتابنیوز : این تحلیلی است که یک نشریه اینترنتی وابسته به وزارت خارجه آمریکا در شماره شنبه خود منتشر وتاکید کرد روز به روز بر میزان تشنج این بحران افزوده شده واحتمال بروز رویارویی با توجه به پرونده اتمی ایران ونیز دستیابی یک رئیس جمهور تندرو به قدرت در تهران افزایش می یابد. این در حالی است که در آن سوی معادله هم روز به روز بر حجم نفوذ محافظه کاران جدید در سیاست خارجی آمریکاافزوده می شود.
"یحیی عبد المبدی محمد" در گزارش خود در این رابطه که به مناسبت 20 ژانویه سالگرد آزادی گروگان های آمریکایی لانه جاسوسی آمریکا در تهران منتشر کرده می نویسد ماه های ژانویه وفوریه 1979 شاهد حوادث دراماتیکی بود که از مجبور کردن شاه ایران برای ترک کشور زیر فشارهای انقلاب مردمی آغاز وبا بازگشت آیت الله خمینی از تبعیدگاه واعلام جمهوری اسلامی در ایران به نقطه اوج خود رسید.
این نویسنده با پرداختن به تاریخچه روابط بین واشینگتن وتهران از سال 1953 تا انقلاب اسلامی می افزاید از همان ابتدا انقلابیون در ایران آمریکا را شیطان بزرگ می خواندند.
در بخش های دیگری از این مقاله گزارش گونه آمده است :
آمریکا چندان روی خوشی به انقلاب اسلامی ایران نشان نداد زیرا بیم آن داشت که کشورهای سنتی در منطقه خلیج فارس همگی به این سرنوشت دچار شوند ، در مقابل دولت کارتر با استقبال از شاه در 22 اکتبر 1979 عملا انقلاب اسلامی را به چالش کشاند ، مسئله ای که جوانان مسلح ایرانی را بر آن داشت تا در چهارم نوامبر اقدام به حمله به سفارت آمریکا (لانه جاسوسی ـ مترجم) کرده و90 نفر را دستگیر کنند ، تعدادی از آنها درهمان ابتدای بحران آزاد شدند اما 52 نفردیگر444 روز در ایران باقی ماندند.
خواسته های (دانشجویان) مسلح در چند مورد خلاصه می شد : تسلیم شاه برای محاکمه وعذر خواهی آمریکا از ایران به دلیل جنایاتی که در حق ملت ایران مرتکب شده بود.
به هر شکل در 20 ژانویه 1981 با میانجیگری الجزایر وپس از مذاکراتی ماراتونی این اتباع آمریکایی در مقابل لغو بلوکه شدن حساب های ایران در آمریکا آزاد شدند اما این گروگانگیری چنان به جایگاه کارتر در آمریکا لطمه زد که باعث سقوط وی وروی کار آمدن رونالد ریگان شد.
دومین مرحله ای که نویسنده به آن در این گزارش می پردازد دوره جنگ ونقش آمریکا در آن است.
به زعم این نویسنده گرچه آمریکا علنا از رژیم صدام حسین در جنگ 1980 تا 1988 علیه ایران حمایت می کرد اما دولت ریگان در سال 1986 در چارچوب آنچه که بعدها به رسوایی " ایران کنترا" معروف شد موشک وادوات نظامی در اختیار ایران قرار داد تا ایران هم در مقابل از نفوذ خود در لبنان برای کمک به آزادی گروگان های آمریکایی کمک کند.
دوره هاشمی رفسنجانی ومحمد خاتمی سومین مرحله ای است که نویسنده به طور کلی ودر یک پاراگراف کوتاه به آن پرداخته ودر مورد این دو دوره که بین سال های 1989 تا 2005 قرار گرفته می نویسد : در این دوره نگاه انقلابی ایران ونیز هواداران این کشور به سیاست به سوی واقعگرایی بیشتر پیش رفت وتقریبا در چارچوب یافتن بسترهای مشترک گفتگو وتفاهم با غرب سوق داده شد. اما به رغم بهبود نسبی روابط آمریکا وایران وتماس های سری وعلنی بین دو طرف در این دوره ولی به هر شکل جو تشنج واختلاف در این مدت به دلیل پافشاری ایران بر ادامه فعالیت های اتمی خود هرگز فروکش نکرد.
احمدی نژاد آمریکا را به یاد روزهای سخت می اندازد این عنوان میان تیتری بود که نویسنده برای دوران احمدی نژاد انتخاب کرده ودراین رابطه نوشت : بر خلاف تمامی پیش بینی ها احمدی نژاد یکی از مهمترین تندروهای وفادار به خط وافکار انقلاب اسلامی به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد.
او از همان ابتدای دستیابی به قدرت جدل ها وانتقادات مختلف وبسیاری را دررابطه با سخنان ضد اسرائیلی خود وانتقادات مکرر از سیاست های آمریکا ونیز مواضع افراطی اش در قبال حق ایران برای دستیابی به برنامه های اتمی ایجاد کرد.
از نظر احمدی نژاد فعالیت های اتمی ایران صلح امیز است اما آمریکا آنرا راهی برای دستیابی ایران به تسلیحات اتمی می داند.
سخنان احمدی نژاد از بدو رسیدن به ریاست جمهوری ونیز تشابه چهره اش با یکی از گروگانگیران در یک ربع قرن پیش ، باعث شد یکی از شهروندان آمریکایی که در میان گروگان ها قرار داشت رسما از وی بعنوان یکی از گروگانگیران در دادگاه شکایت کند ، دولت آمریکا هم تحقیقات خود را در این رابطه آغاز کرد در حالیکه این مسایل دست به دست هم داد تا مردم آمریکا این حادثه وآن روزهای سخت را بار دیگر به یاد آورند.
به اعتراف نویسنده برنامه های هسته ای ایران از سال 1974 آغاز شد ودر چارچوب آن احداث اولین نیروگاه هسته ای ایران در بندر بوشهر واقع در 2300 کیلومتری جنوب تهران با فن آوری آلمانی آغاز شد.
اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتها متوقف سپس در سال 1992 بار دیگر از طریق امضای توافقنامه ای با روسیه در از سر گرفته شد وبه تدریج برنامه های هسته ای ایران با ایجاد کارگاه های آب سنگین ونیز غنی سازی اورانیوم در اصفهان ، نطنز واراک توسعه یافت.
ولی به هر شکل توجه آمریکا ، اسرائیل وکشورهای اروپایی به این پرونده از سه سال پیش شدت گرفت در اواخر سال 2002 یک ماهواره آمریکایی تصاویری از مرکز آب سنگین در شهر اراک گرفت ، ودر سال 2003 هم بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی نگرانی خود را از برنامه های هسته ای ایران آعلام کردند انهادر گزارش خود در مورد مرکز نطنز گفتند که قراین وشواهد نشان می دهد ایران برنامه های محرمانه ای برای غنی سازی اورانیوم از 18 سال پیش آغاز کرده است.
آنچه که در این میان مطرح می شود این است که آیا این چیزی است که غرب وبخصوص آمریکا از آن در برنامه های اتمی ایران واهمه دارد؟
به زعم نویسنده کشورهای غربی بیم ان دارند که ایران خواهان دستیابی به تسلیحات اتمی یا دستیابی به توانمندی وفن آوری آن است.
آمریکا وبخصوص اسرائیل به نظام ایران اعتماد ندارند از اینرو آمریکا براین باور است که غنی سازی اورانیوم می تواند کشورهای دیگری در منطقه از جمله عربستان ومصر را تشویق به دستیابی به فن آوری هسته ای کند.
از نظر آمریکا دستیابی ایران به تسلیحات اتمی یک تهدید استراتژیک مستقیم برای منافع این کشور در منطقه بسیار ثروتمند خلیج فارس بشمار می روداین البته سوای تهدیدی است که می تواند این سلاح مستقیما برای هم پیمان استراتژیکش در منطقه یعنی اسرائیل داشته باشد.
اما آیا آمریکا دست به حمله نظامی به مراکز هسته ای ایران خواهدزد؟
تصمیم ایران برای فک پلمپ سه مرکز تحقیقات هسته ای خود برای آماده سازی جهت غنی سازی اورانیوم ودر شرایطی که تهران بر عدم عدول از این تصمیم تاکید داردنشان دادکه مذاکرات اروپایی ـ ایرانی از هم فروپاشیده وپرونده اتمی ایران به شورای امنیت ارجاع ودر آنجا تهران مورد تحریم اقتصادی ودیپلماتیک قرار خواهد گرفت.
به اعتقاد پژوهشگران استراتژیک آمریکایی از جمله جورج برکوویچ نایب رئیس مؤسسه صلح بین المللی "کارنگی" وکارشناس امور امنیت اتمی در صورت شکست طرح ارجاع پرونده اتمی ایران به شورای امنیت در اعمال تحریم بر این کشور که با توجه به ارتباط روسیه وچین با تهران بسیار محتمل است تصور رایج بر این است که آمریکا یا اسرائیل به نیابت از آمریکا اقدام به بمباران مراکز هسته ای ایران کند ، همانگونه که این کار در سال 1981 علیه مراکز هسته ای عراق صورت گرفت اکنون برخی در دولت آمریکا از این ایده جانبداری می کنند وسعی دارند آنرا به عمل نزدیک کنند ، این درحالی است که مواضع رسمی دولت آمریکا که در چند مورد توسط شخص رئیس جمهوری ووزیر خارجه اش اعلام شده بر ارجح دانستن تلاش های دیپلماتیک بر راهبرد نظامی تاکید دارد.
این گزارش نزدیک به مواضع وزارت خارجه آمریکا در بخش پایانی خود در مورد راهکارهای حل وفصل این بحران وپایان دادن به آنچه که آنرا چشمداشت های اتمی ایران توصیف کرده می نویسد : به دلایل زیر راهبرد نظامی نمی تواند راه حل ایده آل محسوب شود :
1- ترس وواهمه از تکرار تجربه عراق وهرج ومرج پس از سقوط بغداد که آمریکا تاکنون قادر به کنترل آن نشده است ، این در حالی است که ایران توانمندی های لجستیکی نظامی ونیز روحیه جنگنده ای رادارد مواردی که نزد ارتش عراق وجود نداشت.
2- گستردگی وپراکندگی مراکز هسته ای علنی ومحرمانه ایران به نحوی که انجام یک حمله نظامی آمریکایی یا اسرائیلی وضربه نظامی از نوع آنچه که مراکز هسته ای عراق در معرض آن قرار گرفت را کاری بسیار دشوار وپیچیده می سازد وحتی ممکن است نتایج ملموسی هم در پی نداشته باشد.
3- استفاده از راهبرد نظامی علیه ایران این کشور را مجبور به کرنش در برابر خواست های آمریکا نخواهد کرد بلکه بر عکس این کشور را به سوی شدت عمل بیشتر واتخاذ واکنش های حماسی علیه منافع آمریکا واسرائیل پیش خواهد راند.
4- راهبرد نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران می تواند احساسات ضد امریکایی را در جهان عرب وکشورهای اسلامی افزایش داده وتمامی طرح های دیپلماتیک آمریکا برای جذب افکار واحساسات این ملل را به سوی واشینگتن با شکست مواجه خواهد ساخت پس با توجه به این دلایل آمریکا بهتر است که در تعامل با نظام ایران واقعگرایی بیشتری از خود نشان داده واز فشارهای دیپلماتیک ونیز تهدید به اعمال تحریم های اقتصادی ودیپلماتیک استفاده کند.