آفتابنیوز : توقف فعالیت های غنی سازی و در مقابل دریافت حمایت های فنی برای پیشرفت انرژی هسته ای صلح آمیز و گسترش روابط اقتصادی و دیپلماتیک.
اما، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نشان داد که غرب در اشتباه است. او تحقیقات سوخت هسته ای را که در زمان مذاکره با اروپا به حال تعلیق درآمده بود از سرگرفت، در حالی که هنوز هم می گوید برنامه هسته ای ایران کاملا صلح آمیز است. همانطور که صدراعظم آلمان، آنجلا مرکل در سفر به واشنگتن اشاره کرد، حتی آنهایی که معتقد به راه حلی دیپلماتیک در مورد ایران بودند اکنون پذیرفته اند که دیپلماسی توان حل مسأله را ندارد و زمان تصمیم گیری و عمل فرا رسیده است.
اما چه تصمیم و عملی؟ در مباحث مربوط به چگونگی برخورد با ایران دو گروه وجود دارند: گروهی که می خواهد به ایران فرصت داده شود و گروه دیگری که طرفدار حمله نظامی به ایران است. دیدگاه هر دو گروه اشتباه است.
دیدگاه گروه اول- اغلب در میان کشورهایی اروپایی و بسیاری از بخش های دیگر دنیا پذیرفته شده است – مباحث تهران در مورد اینکه ایران حق توسعه تکنولوژی هسته ای برای اهداف صلح آمیز را دارد، می پذیرد. در حالی که این گروه نیز با دستیابی ایران به بمب هسته ای مخالف بوده ولی معتقد است آنچه که برای بازداشتن ایران از ساخت حداقل یک بمب هسته ای می توانیم انجام دهیم بسیار کم است، اما در هر صورت یک ایران مجهز به سلاح هسته ای را می توان کنترل کرد.
آنها می گویند کسب حمایت بین المللی برای اعمال تحریم های اقتصادی علیه ایران سخت خواهد بود و حتی اگر روسیه و چین نیز با این امر موافقت کنند، تحریم ها همانطور که در مورد عراق، کره شمالی و کوبا ناموفق بودند، در نهایت مفید نخواهند بود.
اما این در واقع نوعی توهم است اگر گمان کنیم برنامه هستهای ایران تنها با اهداف غیرنظامی به پیش می رود. ضمن این که این دیدگاه به ایران اجازه می دهد غنی سازی اورانیوم را گسترش دهد. سابقه ایران در پنهان کردن فعالیت های حساس هسته ای اش، نشان می دهد که ایران می تواند حتی تحت نظارت های بین المللی هم فعالیت های توسعه غنی سازی و فرآوری خود را انجام دهد. این ریسک غیرقابل پذیرشی است، چرا که خطرات یک ایران هسته ای کاملا آشکار است.
کشورهای دیگر – عربستان سعودی، مصر، ترکیه – نیز همین راه را خواهند رفت. هم برای مقابله با ایران و هم به این خاطر که گمان می کنند همان طور که دنیا اجازه چنین کاری را به ایران داده است به آنها هم خواهد داد. این نوعی سقوط جدی برای رژیم عدم تکثیر خواهد بود که نزدیک 40 سال است سعی دارد کشورهایی مختلفی مثل سوئد، کره جنوبی، برزیل و اوکراین را متقاعد کند که هزینه های دستیابی به سلاح هسته ای سنگین تر از منافع آن است. همچنین مانع از مقابله آمریکا و کشورهای دیگر با تهاجم ایران یا حمایت تهران از گروه های تروریستی در خاورمیانه می شود. از سوی دیگر خطر انتقال مواد هسته ای از ایران به کشورهای دیگر هم وجود دارد.
گروه دوم – که اغلب در آمریکا هستند – معتقدند زمان حمله نظامی به ایران نیز فرارسیده، چون دیپلماسی شکست خورده است. آنها به این گفته بوش استناد می کنند که آمریکا به خطرناک ترین کشورهای دنیا اجازه دستیابی به مهلک ترین تسلیحات را نخواهد داد.
این نظریه نیز کاملا اشتباه است. حملات هوایی آمریکا شاید بتواند تاسیسات هسته ای ایران را که ما از وجودشان مطلع هستیم ویران کند. اما اطلاعات ما به سختی قابل استناد است و ما مطمئن نمی شویم که آیا واقعا برنامه هسته ای ایران به طور کامل تخریب شده است یا نه. ضمن اینکه حمله به ایران باعث حمایت بیشتر مردم ایران از نظام شده و هر شکی در مورد نیاز به بازدارندگی هسته ای توسط ایران نیز از بین می رود.
در آن صورت باید منتظر بمانیم و ببینیم ایران در مقابل چه خواهد کرد؟ ایران از طریق شرکاء خود در عراق و افغانستان می تواند خسارات قابل توجهی به نیروهای ما وارد آورد و تلاش های ما برای ایجاد ثبات در این دو کشور را تضعیف کند. بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران که بیش از یک سوم نفت دنیا از آنجا عبور می کند و ترغیب دوستان تروریست ایران به حمله به ما و یا متحدین ما از نتایج این تصمیم گیری خواهد بود.
گزینه اتکا به اسرائیل برای حمله به ایران که دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا به طور تلویحی به آن اشاره کرده نیز گزینه درستی نیست. اسرائیل به خاطر تجهیزات نظامی محدودترش نسبت به آمریکا نمی تواند به شکل مؤثری عمل کند، (حمله به اهدافی که در شرق ایران قرار دارند برای موشک های F-15 اسرائیل با برد محدودی که دارند نوعی فشار مضاعف است.»
با کنار گذاشتن این دو گزینه اشتباه، آمریکا و اروپا چه کاری می توانند انجام دهند؟ جواب این است که آنها باید آنچه را که می گویند انجام دهند – یعنی اگر ایران بار دیگر از تعلیق فعالیت های غنی سازی اورانیوم امتناع کند، تاوان واقعی آن را به ایران نشان دهند. در این ارتباط آنها ابتدا باید حمایت چین و روسیه را برای ارجاع ایران به شورای امنیت به دست آورند. البته شورای امنیت هم نباید تنها به محکوم کردن ایران اکتفا کند بلکه با توقیف نفت و سرمایه گذاری در ایران موافقت کند.
اعتبار تحریم ها، زمانی تقویت می شود که مذاکرات شروع شود، اقدامات تنبیهی متوقف شده و تهران خیلی زود فعالیت های غنی سازی را که در هفته های اخیر شروع کرده متوقف کند. به علاوه پیشنهاد حمایت از برنامه انرژی هسته ای صلح آمیز ایران، افزایش روابط تجاری و سرمایه گذاری در ایران و حتی دخالت دادن ایران در مذاکرات امنیت منطقه ای و برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با آمریکا نیز مورد توجه قرار می گیرد.
اما اگر تهران از همکاری امتناع کرد، باید بهای آن را هم بپردازد. در حالی که چین و روسیه ممکن نیست به تنهایی عمل کنند، اروپا، ژاپن و آمریکا نیز نباید مسأله را نادیده بگیرند. مباحث مربوط به اینکه تحریم ها بدون همکاری روسیه، چین و هند در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای عملی نخواهد بود اغراق آمیز است. تنها کمپانی هایی که می توانند تکنولوژی مورد نیاز بخش انرژی ایران را تامین کنند، اروپایی هستند و یک بازار منسجم نفتی می تواند نفت مورد نیاز چین و هند را از جاهای دیگر تامین کند. البته ایران می تواند با بیرون کشیدن بخشی از تولیدات خود از بازار نفت باعث افزایش قیمت نفت شود. اما اگر آمریکا و اروپا نخواهند خطر بالا رفتن قیمت نفت را به عنوان بخشی از تلاش هایشان در جهت بازداشتن ایران از دستیابی به سلاح هسته ای بپذیرند، بهتر است برای زندگی با عواقب این مسأله منتظر بمانند.
حکومت ایران همانظور که احمدی نژاد نیز در روزهای اخیر گفته معتقد است بیشتر از آنکه ایران به غرب نیاز داشته باشد، غرب به ایران نیاز دارد. آیا ما واقعا می خواهیم آنها را به خاطر داشتن چنین اعتقادی تشویق کنیم؟
هر چند هیچ تضمینی وجود ندارد که تحریم ها بتواند تاثیری فوری و مثبت داشته باشند، اما در پیش گرفتن آلترناتیو دیگری این احساس را برای ایران ایجاد می کند که می تواند از بحران خارج شود. حتی اگر تحریم ها در کوتاه مدت مؤثر نباشند، این فایده را دارد که به رهبران آینده ایران و تکثیرکنندگان دیگر انگیزه همکاری را می دهد. ضمن اینکه با فشار آوردن به اقتصاد و قطع جریان ورود تکنولوژی های کلیدی روند پیشرفت برنامه هسته ای ایران کند می شود. نارضایتی طبقات متوسط ایران از نظام افزایش می یابد و این تحریم ها می تواند به عنوان نوعی اهرم فشار در آینده در روابط ایران با غرب عمل کند.
ایران باید با یک انتخاب روشن روبرو شود: ایران می تواند همانند کره شمالی کشوری منزوی و فقیر باشد که سلاح هسته ای دارد یا با صرف نظر کردن از تکنولوژی هسته ای و همگرایی دوباره با جامعه بین المللی، نیازهای مردمش را برآورده و امنیت خود را تامین کند. این انتخابی است که ایران می تواند انجام دهد، اما ما باید آن را مجبور کنیم که انتخاب کند.